راهبردیترین اقدام امام حسین(ع) برای اصلاح جامعه
مهدی جبرائیلی تبریزی
پس از پیامبر اکرم (ص)، مخالفت با مبانی دین و انحراف از این مسیر وارد مرحله جدیتری شد.
تسلّط منافقان رجعتطلب بر قدرت سیاسی و حکومت، عوامل چندی را در خدمت آنان قرار داد. آنان با استفاده از این عوامل سیاسی و اقتصادی در انزوای اهلبیت(ع) و جلوگیری از کتابت و نشرکلام نبوی کوشیدند و در نتیجه، زمینه بروز بدعتها و جعل حدیث و تفسیرهای نادرست از قرآن کریم مهیّا شد.
جنبش ارتجاعی به طرز وحشتناکی در جامعه گسترش یافت و ارزشهای معنوی و الهی یکی پس از دیگری جای خود را به ارزشهای مادّی و جاهلی دادند. چنانکه پیامبر نیز پیشبینی کرده بود، مردم در تاریکی و حیرت عجیبی قرار گرفتند. (بحارالانوار، ج 18، ص144)
بررسی اوضاع این عصر و چگونگی مواجهه امامحسین(ع) با این اوضاع نشان میدهد که نه از لحاظ هویتی و نه از نظر عملکردی، امکان هیچگونه تعامل و رابطه مسالمتآمیز میان این دو امکانپذیر نبوده است.
چنین فضای اجتماعی برای امام قابل تحمل نبود. اوضاع بسیار بد جامعه را متذکر شده و از تغییر ماهیت اسلام و حلال شدن حرام الهی و حرام شدن حلال، صحبت میکند و بالاخره فساد حکومت یزید و سرمنشا تمام گرفتاریها را یادآور شده بیان میدارد که در چنین شرایط وظیفه یک مسلمان این است که برای جلوگیری از این حوادث سکوت نکند.
براین اساس برای اصلاح جامعه عزم خود را جزم میکند و میفرماید: «من براى طلب اصلاح در میان امت جدم خارج شدم».
اهمیت نظارت همگانی در جامعه
مهمترین راهبرد حضرت برای این هدف، اصل امر به معروف و نهی از منکر است. این اصل از آموزههای بنیادین اسلامی است که در ساحت اجتماعی و سیاسی نقشی مؤثر دارد و به مسئولیتپذیری اجتماعی برای نهادینهسازی فرهنگ صحیح منجر میشود.
قرآن درباره اهمیت نظارت عمومی در جامعه میفرماید: «کنتم خیر امه اخرجت للناس تأمرون بالمعروف و تنهون عن المنکر و تؤمنون بالله» (آلعمران، آیه 110)، شما (مسلمانان حقیقی) بهترین امتی هستید که پدیدار گشتهاید (برای اصلاح بشر، که مردم را) به نیکوکاری امر میکنید و از بدکاری باز میدارید و ایمان به خدا دارید. نکته مهم آیه این است که اگر جامعه نسبت به اتفاقات اجتماعی بیتفاوت باشد؛ فساد داخلی، سیستماتیک و فراگیر خواهد شد و در نتیجه جامعه بهمثابه درختی که از درون پوسیده باشد، در برابر تهاجمات خارجی مغلوب شده و به ذلت کشیده خواهد شد. اساسا نظارت عمومی یک وظیفه انسانی و عقلی است که اسلام بر آن مهر تأیید و تاکید زده و گستره و سطوح و عرصههای متعددی برآن افزده است.
زیرا معيار و مبناى تعيين حسن و قبح افعال، عقل است. به همین دلیل هرکسی که کمترین بهرهای از عقلانیت برده باشد، به محض مواجهه با منکر، به تنفر فطرت انسانی از آن حکم میکند.
حضرت علی(ع) در حکمت ٢۵٢ فلسفه تشریع این اصل را چنین بیان میکند: «فَرَضَ اللهُ... الْأَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ مَصْلَحَةً لِلْعَوَامِّ وَ النَّهْیَ عَنِ الْمُنْکَرِ رَدْعاً لِلسُّفَهَاءِ». خداوند امر به معروف را به خاطر اصلاح عموم و نهی از منکر را برای بازداشتن نادانان از زشتیها واجب کرد. یعنی منکر زمانی اتفاق میافتد که عقلانیت نباشد و شهوات بر عقل انسان غلبه کند.
در زیارت اربعین هم در فلسفه قیام و شهادت امام حسین(ع)میفرماید: «وَ بَذَلَ مُهْجَتَهُ فیکَ لِیَسْتَنْقِذَ عِبادَکَ مِنَ الْجَهالَهِ وَحَیْرَه الضَّلالَهِ». جان خود را در راه تو داد؛ تا بندگانت را از جهالت و نادانی و گمراهی برهاند.
جهالت در قاموس قرآن به معنای بیعقلی است و نتیجه آن گمراهی و تحیر است. در ادامه زیارتنامه هم علت این جهالت و ضلالت را آلودگی به زخارف دنیوی بیان میکند: «وقَد تَوازَرَ عَلَيهِ مَن غَرَّتهُ الدُّنيا و باعَ حَظَّهُ بِالأرذَلِ الأدنى».
در حالى كه آنان كه دنيا فريبشان داد و بهره خود [از آخرت] را به [دنياى] پَست فروختند و عليه او هميار شدند.
امام حسین(ع) با لحاظ این امر و مصلحت امت اسلامی، که نجات از ظلم یزیدی و ظلمت جهالت و سفاهت است، امر به معروف و نهی از منکر میکند.
در بررسی تاریخی معلوم میشود که آن حضرت بارها و با صراحت کامل مسئله امر به معروف و نهی از منکر را مطرح میکند و آن را به عنوان یک اصل مستقل دینی و عامل اساسی ذکر مینماید.
هنگام حرکت از مدینه در وصیتنامه خود به برادرش محمدبن حنفیه چنین مىنویسد: «من از مدینه به قصد تکبر و فساد و ستمگرى بیرون نیامدم، بلکه تنها براى طلب اصلاح در میان امت جد بزرگوارم خارج شدم. مىخواهم امر به معروف و نهى از منکر بکنم و به روش جدم و پدرم علىبنابىطالب رفتار کنم».
(بحارالانوار، ج 44، ص 329)
مفهوم این سخن این است که جامعه از سنت و سیره رسول خدا دور شده است و علت آن، وجود منکری به نام دستگاه خلافت است که بهطور کاملا غیرمشروع در هرم جامعه قرار گرفته و به ریشهکنی دین همت گمارده است.
در این حال هیچ راه و راهبردی جز نهی از منکر باقی نمیماند. یعنی همگان باید از اصل منکر دوری کنند و با رجوع به اصل دیانت و شریعت، راه سعادت را طی کنند چنانکه میفرماید: «يَزِيدُ رَجُلٌ فَاسِقٌ شَارِبُ الْخَمْرِ قَاتِلُ النَّفْسِ الْمُحَرَّمَهِ مُعْلِنٌ بِالْفِسْقِ وَ مِثْلِي لَا يُبَايِعُ بِمِثْلِهِ».(بحارالانوار، ج 44، ص 325)؛ یزید مردى است فاسق، میگسار، قاتل بىگناهان؛ آشکارا مرتکب فسق و فجور مىشود. بنابراین، هرگز شخصى همانند من، با مردى همانند وى بیعت نخواهد کرد.
در پاسخ اصرار «مروان بن حکم» براى بیعت با یزید فرمود: «وَ عَلَى الاِسْلامِ، السَّلامُ إِذْ قَدْ بُلِیَتِ الاُمَّهُ بِراع مِثْلَ یَزِیدَ».(بحارالانوار، ج1، ص 184)؛ هنگامى که امّت اسلامى به زمامدارى مثل یزید گرفتار آید، باید فاتحه اسلام را خواند! در کربلا خطاب به یاران خویش فرمود:«اَلا تَرَوَنَ اِلَی الحقِّ لا یُعمَلُ بِهِ وَ اِلی الباطِلِ لا یُنتَاهی عَنْهُ»؛ (تحفالعقول،ص 245) آیا نمیبینید که به حق عمل و از باطل دوری نمیشود.
و در نامه خود به بزرگان بصره نیز نوشت: «انا اَدعُوکُم اِلی کِتابِ الله ِوَ سُنَّه نَبِیهِ فَاِنَّ السُنَهَ قَد اُمِیتَت وَ البِدعَه قَد اُحیَیت فاِن تَسمَعُوا قَولی اَهدِکُم سَبِیلَ الرَّشادِ».(تاریخ طبرى، ج 4، ص 265-266). من شما را به کتاب خدا و سنّت پیامبرش فرا مىخوانم، چرا که (این گروه، سنّت پیامبر را از بین برده و بدعت(در دین) را احیا کردند، اگر سخنانم را بشنوید و فرمانم را اطاعت کنید، شما را به راه راست هدایت مىکنم.
براساس این سخنان امام حسین(ع) مهمترین سطح امر و نهی، سطح حکومتی و کلان است. یعنی در ریشهیابی منکرات اجتماعی باید به هرم جامعه یعنی نظام حکمرانی توجه کرد. این مسئله را در ساحات مختلف سیاسی، اقتصادی و فرهنگی میتوان بررسی کرد. یعنی فساد سیاسی و اقتصادی از نظام حکمرانی به ارکان دیگر سرایت میکند.
بنابراین فریضه امر به معروف و نهی از منکر تنها در تذکرات افراد عادی نسبت به بعضی گناهان جزئی خلاصه نمیشود، بلکه قیام بر ضد حکومت ستمگر و تلاش برای اصلاح ساختار سیاسی جامعه و تشکیل حکومتی بر اساس حق و عدل نیز از مصادیق امر به معروف و نهی از منکر است.
ظهور و بروز بدعتها در دین و انحرافات اجتماعی، امام را به قیام بر علیه منکرات وامیدارد. زیرا برپایی شریعت با امر به معروف و نهی از منکر و اقامه حدود ممکن است. امیرالمومنین(ع) فرمود: «قِوامُ الشَّريعَهِ الأمرُ بِالمَعروفِ والنَّهيُ عَنِ المُنكَرِ و إقامَه الحُدودِ». (غررالحكم، ص504).
امام حسین(ع) با بذل جان خویش دین و شریعت الهی را احیاء کرد تا از این طریق عقلانیت انسان رشد کند و سعادت فردی و اجتماعی او میسر شود. این همان زیبایی و جمالی بود که حضرت زینب(س) دید و در پاسخ شماتت یزید و یزیدیان بر دهانشان کوبید.