طبیبِ دلها
مریم عرفانیان
تو را میشناسم آقای شفا،
آقای معرفت،
طبیبِ دلهای مبتلا به بیگانگی و غربت.
تو را میشناسم که بیادعا و احتیاج،
با دوایِ لطف و کَرَمت،
بندة مبتلا را درمان میکنی.
برای درمانِ زخمِ دلم وقت قبلی نمیخواهم، هماکنون به سویت میآیم. میدانم که بیواسطه، پایِ طومارِ دردِ وجودم را مُهر شفا خواهی زد؛ مُهری از التیام و تسکین. مُهری برای ثبتِ آرامشی ابدی.
در محضر شفا کدهات جز پاکی، صداقت، امید، صفا و خلاصه جز خوبی و همه خوبی، چیز دیگری نمیبینم.
پس چُنان شفایم ده که راهی برای گناهان آلوده بر جسم نحیفم باقی نماند.
چُنان شفایم ده که تا ابد محتاج دستِ طبیب دیگری نباشم.
تو را میشناسم آقای شفا،
آقای معرفت،
که چون تو طبیبی برای دلهای بیمار، در عالم وجود ندارد.