رادیو فردا: گروه بریکس نقطه مقابل جهان تک قطبی به رهبری آمریکاست(خبر ویژه)
ارگان رسانهای سازمان سیا اذعان کرد رویای آمریکایی جهان تک قطبی به واسطه پیمانهایی مانند بریکس به سر آمده و ایران به اعتبار اقتدار و نقش موثرش در این مسیر، به عضویت در بریکس دعوت شده است.
وبسایت رادیو فردا، در تحلیلی که درماندگی در آن موج میزند، سعی کرده بریکس و عضویت در آن را کم اهمیت نشان دهد؛ اما ضمنا اذعان کرده که رشته امور از دست آمریکا در رفته است. تحلیلگر رادیو فردا مینویسد: جمهوری اسلامی تبلیغ میکند که با عضویت در بریکس در تحقق سه هدف غرب ستیزی، دلارزدایی از مناسبات بینالمللی و خنثیسازی تحریمها، امکاناتی قابل اعتنا به دست آورده است.
در پانزدهمین اجلاس سران بریکس،، نهایتاً شش کشور دیگر به عضویت این گروه درآمدند و شمار اعضا به ۱۱ کشور رسید. ۲۳ کشور خواهان ورود به بریکس هستند.
سال ۲۰۰۹ که اولین اجلاس سران بریکس تشکیل شد، هدف آن هماهنگی بیشتر در امر تجارت میان کشورهای عمده صنعتی نوظهور بود. بعدتر ایجاد یک بانک توسعه مشترک و نهادی شبیه صندوق بینالمللی پول و حرکت در جهت یک ارز مشترک هم در دستور کار قرار گرفت. در عمل اما اهداف و اغراض ژئوپلتیک و نوعی هماوردی علیه غرب هم، دستکم از سوی بخشی از اعضای بریکس، موضوع کار است.
در گزینش اعضای جدید، هم جغرافیا هم شمار جمعیت هم ژئوپلتیک و هم اقتصاد و انرژی نقش مهمی داشتهاند. برای مجموعه بریکس اهمیت داشته که کشورهای با جمعیت نسبتاً بالا یا اقتصادهای قوی و از مناطق مختلف، در میان اعضای جدید باشند. تا آنجا که به ایران برمیگردد، روسیه (و تا حدودی چین) روی موضع ضدغربی آن و اینکه این موضع در راهبرد یک کشور مهم منطقه حفظ شود، روی خوش به عضویت نشان دادهاند. اینکه ایران یکی از منابع بالقوه تأمین انرژی و کریدور ارتباطات شمال و جنوب است هم در این تصمیم نقش داشته است.
سه کشور هند و آفریقای جنوبی و برزیل بر خلاف روسیه و ایران و تا حدودی چین، بیش از آنکه به دنبال جهان دوقطبی و چندقطبی و ایجاد وزنهای در برابر غرب باشند، بیشتر مصداق دیدگاهی هستند که دبیرکل سازمان ملل، در اجلاس بریکس عنوان کرد. او ضمن مخالفت با قطبیشدن جهان، خواهان آن شد که نهادهای متعدد در جهان در خدمت چندجانبهگرایی قرار گیرند. رادیو فردا بدون اینکه اشاره کند چندجانبهگرایی درست نقطه مقابل جهان تک قطبی و نظم جهانی آمریکایی است، ادامه میدهد: در واقع امر هم، شکلگیری تشکلهای مختلف بینالمللی در بیست، سی سال اخیر، نشانه ناکارا شدن نظم و قطب بندی هایی است که در دوران پس از جنگ جهانی دوم شکل گرفت. این تصور شکل گرفته در دهه اول پس از سقوط شوروی، که جهان یک قطبی به رهبری غرب و آمریکا پدید آمده، حالا دیگر کمتر واقعی و مقبول است.
شمار بالای کشورهایی که تقاضای عضویت در بریکس دارند هم عمدتاً با همین درک است. آنها نهادهای بینالمللی کنونی را که به یک بلوک قدرت خاصی بخشیده، ناکارایی به شاخصه اصلی آنها بدل شده و حق ویژهای برای قدرتمندان برآمده از جنگ جهانی دوم قائلاند، متناسب با معادلات جدید قدرت در جهان نمیدانند.
خارجشدن انحصار قدرت اقتصادی از دست غرب و برآمد قدرت های جدید و نیز تمایل برای محدود و منتفیسازی شکلگیری بلوکبندیهای ایدئولوژیک نیز از دیگر عوامل تمایل به چندجانبهگرایی در مناسبات بینالمللی است. تا آنجا که به بریکس برمیگردد، هم هند و هم آفریقای جنوبی و بهخصوص برزیل چندان با گسترش اعضا موافق نبودند و نهایتاً زیر فشار و تأکید روسیه و چین به این اقدام روی خوش نشان دادند.
گروه ۷ هم بهلحاظ سیاسی، هم اقتصادی و هم ایدئولوژیک همگنی معین و بارزی دارد؛ درحالیکه در بریکس تنوع و تفاوت حاکم است. در گروه ۷ آمریکا نقش محوری دارد درحالیکه در بریکس نقش هژمون چین، مورد مناقشه و چالش است. در گروه ۷ و ارتباطاتش با کشورها تلاش بر این است که مجموعهای از معیارهای لیبرالی مبنا باشد. این ملاحظات و نیز اراده معطوف به حفظ برتری غرب در مجموعه سیاست و اقتصاد جهان مانع از آن است که کمتر کشوری به عضویت جدید پذیرفته شود؛ درحالیکه کشورهای عضو بریکس گرچه بر اهدافی مانند همبستگی و توسعه و صلح بینالمللی تأکید میکنند، ولی «استقلال» و تأکید بر «خود ویژگی» هر کشور غلیظ و پررنگ است و در عین حال هر کشور هم منافع خاص خود را دنبال میکند: از داشتن دست باز برای بازی بهتر در گستره بینالمللی تا ایجاد قطب ضدغرب.