kayhan.ir

کد خبر: ۲۷۱۷۹۳
تاریخ انتشار : ۰۳ شهريور ۱۴۰۲ - ۲۱:۵۶
حیات‌نامه فکری و سیاسی علامه محمدتقی مصباح یزدی از تولد تا پیروزی انقلاب اسلامی(1357-1313) – ۷۱

مدیریت پدرانه امام(ره) در مواجهه با یک نزاع باطل

 

دکتر سهراب مقدمی شهیدانی
در این میان امام خمینی رویکرد بسیار جامع و جالبی را اتخاذ کرده‌اند؛ ایشان از یک سو نسبت به نقد علنی دکتر شریعتی و ابراز مخالفت آشکار امتناع ورزیدند.1 از سوی دیگر ایشان هرگز حاضر به تأیید شریعتی نشدند و این مسئله محدود به زمان حیاتِ او نماند، بلکه امام بعد از وفات وی نیز در پاسخ به خیل تلگراف‌های تسلیت از سوی دوستداران دکتر شریعتی، و علی‌رغم اصرار ابراهیم یزدی و درخواست أکید او برای درج واژه «شهید» در متن پیام ایشان، امام حتی حاضر نشدند برای شریعتی از واژه «مرحوم» استفاده کنند2 و به جای آن تعبیر «فقد دکتر شریعتی» را به‌کار بردند.3 همچنین در جای جای سخنان خود، برخی انگاره‌های رایج در ادبیات و آثار شریعتی، همچون مسئله «اسلام منهای روحانیت» را به شدت و با صراحت مورد نقد قرار داد و در یک سخنرانی علنی دیگر، دو طرف نزاع را پدرانه و حکیمانه مورد نصیحت قرار داد و متوجه دشمن اصلی و مسئله نهضت نمود.4
امام به تاریخ 10 آبان 56 در مسجد شیخ انصاری نجف، به مناسبت شهادت آقا مصطفی خمینی در سخنرانی شان فرمودند: «... من با تمام این جناح‌هایی که هستند و برای اسلام خدمت می‌کنند، چه جناح‌های روحانی که از اول تا حالا خدمت کرده‌اند و چه جناح‌های دیگر، از سیاسیون، از روشنفکرها که برای اسلام خدمت می‌کنند، من به همه این‌ها علاقه دارم و از همه این‌ها هم گلایه دارم. اما علاقه، باید هر مُسْلمی به اشخاصی، به گروه‌هایی که برای اسلام خدمت می‌کنند- قلماً قدماً- برای اسلام خدمت می‌کنند، باید هر مسلمی، باید هر انسانی که ببیند این‌ها برای انسانیت، برای اسلام یعنی برای انسانیت- اسلام مکتب انسان‌‌سازی است،
وقتی که انسان ببیند که گروه‌هایی در خدمت انسان هستند، در خدمت انسانیت هستند، در خدمت اسلام که انسان‌ساز است هستند، چاره ندارد الّا این‌که علاقه داشته باشد به آن. این اشکال نیست که علاقه‌مند است. از آن طرف گلایه هم هست از همه گروه‌ها گلایه ارادتمندانه.
اما آن گروه‌های روشنفکر و دانشگاهی و محصلین جدید و آنها- ایّدهم الله- آن‌هایی که خدمت‌گزارند برای اسلام- خداوند تأییدشان کند- من از آنها گلایه دارم برای این‌که می‌بینم که در نوشته‌هایشان، بعضی نوشته‌هایشان، این‌ها راجع به فقها، راجع به فقه، راجع به علمای اسلام، راجع به فقه اسلام، این‌ها یک قدری زیاده‌روی کرده‌اند، یک قدری حرف‌هایی زده‌اند که مناسب نبوده است بگویند. این‌ها غرض ندارند. من می‌دانم که غالباً این‌ها که برای اسلام می‌خواهند خدمت کنند، نه این است که مغرض باشند و از روی سوء نیت این‌ها حرفی بزنند؛ این‌ها اطلاع‌شان کم است. من هم اطلاعم از تاریخ کم است لکن من هشتاد سالم است و قریب شصت سال در جوامع علمی بوده‌ام و قریب سی سال در مجاری امور. من یک مشاهداتی خودم دارم؛ و در این صد و چند سالی که دیگر نزدیک است به ما، ما از آن سوابقِ سوابقْ کم اطلاع- یعنی بنده کم اطلاع هستم.
این‌قدری که اطلاع داریم از سوابق، از زمان اول- عصرهای اول اسلام- تا حالا اطلاعاتْ اجمالی است. ما می‌بینیم که این اسلام را به همه ابعادش روحانیون حفظ کرده‌اند، به همه ابعادش. یعنی معارفش را روحانی حفظ کرده، فلسفه‌اش را روحانی حفظ کرده، اخلاقش را روحانی حفظ کرده، فقهش را روحانی حفظ کرده، احکام سیاسی‌اش را روحانی حفظ کرده. همه این‌ها با زحمتهای طاقت فرسای روحانیین محفوظ شده الآن که شما یک همچو فقه غنی‌ای می‌بینید که فقه شیعه غنی‌ترین فقهی است که در دنیا هست، غنی. قانونی که با زحمت‌های علمای شیعه توضیح و تفریع شده است، غنی‌ترین فقه است، غنی‌ترین قوانین است در دنیا. قانونی در دنیا به این غنا نیست. قوانین دیگر، آنهایی که آسمانی است البته غنی بوده، آنها دیگر به ما نرسیده.
آن‌هایی که زمینی است و اهل زمین درست کرده‌اند، این‌ها به‌اندازه همان ادراکات ضعیفی که اگر چنانچه مغز انسان را- در روایت است- یک گنجشک بخورد سیر نمی‌شود، با این مغزها درست شده است، آنهایی که مغزهایشان درست کار می‌کند، آنهایی که درست کار نمی‌کند که اطلاع ندارند. همه این‌هایی که این‌ها درست کرده‌اند ناقص است. در هر جایی که این قوانین درست شده است یک قوانین ناقصی است؛ آن هم برای یک محیط خاصی، آن هم برای یک وضع خاصی، برای- مثلاً- تمشیت امور یک مملکتی، برای سیاست بین مملکت و مملکت دیگر؛ اما دیگر، قوانین دیگر ندارد. آنی که دارد اسلام است. و در اسلام آن فقهی که غنی‌ترین فقه‌هاست، فقه شیعه است. همچو فقهی در دنیا نیست- نه در بین مسلمین هست، عَلی‌ کَثْرَتِهِم، و نه در غیر، بین غیر مسلمین. و این با زحمات طاقت فرسا از علمای شیعه درست شده است. از اول که زمان پیغمبر بوده است و دنبالش زمان ائمه، این علمای شیعه بودند که جمع می‌شدند دور ائمه علیهم‌السلام و احکام را از آنها اخذ می‌کردند و در اصولی که چهارصد تا کتاب بوده است نوشته‌اند. و آن اصول بعد در اصول دیگری، که این کتب أربعه ما و سایر کتب است، تدوین شده است. و این‌ها همه با زحمت علمای شیعه، فقهای شیعه درست شده است. تمام ابعادی که اسلام دارد و قرآن دارد، آن مقداری که درخور فهم بشر است، تمام این‌ها را این جماعت عمامه به سر- به قول این آقایان، عمامه به سر و ریش‌دار- این‌ها درست کرده‌اند. تا این‌جا اسلام را این‌ها رسانده‌اند. و کتاب‌هایی که این‌ها نوشته‌اند؛ در هر رشته‌ای از رشته‌ها که شما ملاحظه کنید کتاب‌ها نوشته شده، زحمت‌ها کشیده شده است، تا حالا رسیده است به این طبقه. این در رشته علم، علم اسلام، در رشته علوم اسلامی. در باب امور سیاسی- آن مقداری که من عرض کردم که تاریخ نمی‌دانم و اگر دیده باشم یادم نمانده است دیگر حالا- اما خوب این تاریخ صد ساله، صد و چند ساله اخیر در دست است.
ما یک خرده جلوترش می‌رویم می‌بینیم که یک طایفه از علما، این‌ها گذشت کرده‌اند از یک مقاماتی و متصل شده‌اند به یک سلاطینی. با این‌که می‌دیدند که مردم مخالفند لکن برای ترویج دیانت و ترویج تشیّع اسلامی و ترویج مذهب حق این‌ها متصل شده‌اند به یک سلاطینی، و این سلاطین را وادار کرده‌اند- خواهی نخواهی- برای ترویج مذهب، مذهب دیانت، مذهب تشیّع. این‌ها آخوند درباری نبودند. این اشتباهی است که بعض نویسندگان ما می‌کنند. سلاطینْ اطرافیانِ آقایان بودند. الآن هم حجره شاه سلطان حسین در چهارباغ اصفهان، در مدرسه چهارباغ اصفهان، الآن هم حجره‌اش هست. این‌ها او را کشاندنش تو[ی‌] حجره نه این‌که او این‌ها را کشیده است دنبال خودش. این‌ها اغراض سیاسی داشتند، اغراض دینی داشتند. نباید یک کسی تا به گوشش خورد که مثلاً مجلسی -رضوان الله علیه- محقق ثانی -رضوان الله علیه- نمی‌دانم شیخ بهائی -رضوان الله علیه- با این‌ها روابط داشتند و می‌رفتند سراغ این‌ها همراهی‌شان می‌کردند، خیال کنند که این‌ها مانده بودند برای جاه و -عرض می‌کنم- عزت، و احتیاج داشتند به این‌که شاه سلطان حسین و شاه عباس به آنها عنایتی بکنند! این حرف‌ها نبوده در کار.
آنها گذشت کردند؛ یک گذشت، یک مجاهده نفسانی کرده‌اند برای این‌که این مذهب را به وسیله آنها، به دست آنها [ترویج کنند]. در یک محیطی که اجازه می‌گرفتند که شش ماه دیگر اجازه بدهید ما حضرت امیر را سبّ بکنیم، وقتی جلوگیری از سبّ حضرت امیر می‌خواستند بکنند- در یکی از بلاد ایران شنیدم اجازه خواستند که خوب شش ماه دیگر صبر کنید ما سبّش بکنیم- بعد این‌ها در یک همچو محیطی که سبّ حضرت امیر این‌طوری‌ها بوده و رایج بوده و از مذهب تشیّع هیچ خبری نبود و هیچ اسمی نبوده، این‌ها رفته‌اند مجاهده کرده‌اند؛ خودشان را پیش مردم... مردم آن عصر شاید اشکال به آنها داشتند از باب نفهمی، چنان‌که حالا هم اگر کسی اشکال کند نمی‌داند قضیه را، نه [این‌که‌] غرض دارد، نمی‌داند قضیه را. زمان ائمه هم بودند.
پانوشت‌ها:
1- «شهید محمد منتظری، پس از ورود به نجف، کتاب‌ها و جزوات دکتر شریعتی را برای امام می‌برد و حضرت امام کلیه نوشته‌ها و سخنرانی‌های شریعتی را می‌خواندند. بار دیگر که محمد منتظری خدمت امام شرفیاب می‌شود، نظر ایشان را درباره کتاب‌های شریعتی جویا می‌شود. امام با تلخی و ناراحتی از شریعتی یاد می‌کنند و از این‌که شریعتی در کتاب‌هایش از مرحوم مجلسی انتقاد کرده و به روحانیت تاخته است، اظهار ناراحتی می‌کنند. مرحوم محمد منتظری می‌گفت: به امام عرض کردم این همان روحانیتی است که شما دلتان از آن خون است و در مبارزه با رژیم با شما همراهی نکردند و حتی بر خلاف مشی مبارزاتی قدم برداشتند. امام فرمودند: «شریعتی کلیت روحانیت را زیر سؤال برد.» ر.ک: خاطرات علی جنتی، صص150-151.
2- آیت ‌الله محمدعلی گرامی درباره فشار به امام برای صدور پیامی مبنی بر شهادت دکتر علی شریعتی می‌گوید: «مرحوم امام برای اظهار نظر درباره شریعتی احتیاط می‌کرد. وقتی امام در نجف بود، من نامه‌ای فرستادم و درباره حسینیه ارشاد و دکتر شریعتی مطالبی نوشتم. در آن نامه آورده بودم که:«می دانم در ارتباط با آقای شریعتی به شما فشارهایی می‌آورند، خواهش می‌کنم شما چیزی نگویید. آقای شریعتی مسلمانی متعهد و ضد مارکسیسم و ضد استعمار است و از مقلدان شما می‌باشد، ولی دارای جنبه‌های منفی نظیر استبداد، غرور و کم‌ظرفیتی نیز می‌باشد.» امام در تاریخ 19 محرم 93 قمری در جواب نامه من نوشت: «من بنای مداخله ندارم و از اختلافاتی که وجود دارد متاسفم.» حتی وقتی که می‌خواستند جنازه دکتر را به سوریه بیاورند، آقا مصطفی- که آن موقع در سوریه بود- برای این‌که می‌خواست در زمان تشییع دکتر در سوریه نباشد، بلافاصله به نجف رفت.» خاطرات آیت ‌الله محمدعلی گرامی، ص374.
3- ر.ک: نهضت امام خمینی، ج3، ص 355-357.
4- امام در تاریخ 6 مهرماه 1356 در ادامه مباحث درسی خود سخنانی را در مورد جامعیت اسلام مطرح نمود و از همه‌اندیشمندان خواست که اسلام را در همه ابعاد بشناسند و به کار بندند؛ بار دیگر در 10 دی‌ماه 1356 و به مناسبت شهادت فرزند مجاهدش، آیت‌الله سید مصطفی خمینی سخنانی را در برابر‌اندیشه «اسلام منهای روحانیت» و در دفاع از موضع علمای دوران صفوی مطرح کردند. برای تفصیل موضوع ر.ک: نهضت امام خمینی، ج3، ص360-368.