روایت صدثانیه ای
چه حرصی خورد رستمی!
ابوالقاسم محمدزاده
شهید علیرضا عاصمی گفته بود:
گروهان ما سی نفر بود که بابا رستمی بچهها را در میدانی جمع کرد و گفت:
«برادران! با این بنیصدر، باید سوخت و ساخت. بنیصدر نمیخواهد به سپاه کمک کند».
این اولین حرفی بود که علیه بنیصدر، آنهم با حالت گریه از آقای رستمی شنیدم. بعد هم با بغض گفت:
«برادرها! باید با همین ام یکها به عراقیها حمله کنیم و از آنها کلاش بگیریم».
ستاد فقط یک خمپاره 81 و چند سلاح ژ3 به ما داده بود. در حملهای که در هفدهم دی سال 59 کردیم، حدود 20 کیلومتر پیشروی کردیم ولی با خیانت بنی صدر ملعون 23 کیلومتر عقبنشینی کردیم. چه حرصی خورد رستمی.....
موضوع؛ شهید بابا محمد رستمی