شناخت دقیق از «جامعه ورزش»!(نکته ورزشی)
سرویس ورزشی-
«نتیجه گرایی»- آن هم به شکل افراطی و با دست زدن به هر حربه و تمسک به هر ابزار درست یا نادرست- یکی از آفاتی است که از سالها پیش به جان ورزش ما افتاده است، آفتی که از قبل آن ورزش در ابعاد مختلف فنی و فرهنگی آسیبهای جدی دیده و این مسئله همه اقدامات و فعالیتهای ارکان مختلف را تحتالشعاع خود قرار داده و باعث شده به کلی فلسفه و هدف و راه ورزش، گم و فراموش شود.
شکی نیست که یکی از عواملی که موجب زیبایی و جذابیت رقابتهای ورزشی- خاصه در ابعاد قهرمانی- میشود، قویتر شدن برای کسب نتیجه است. برد و باختها و سکوها و مقامهاست که از یک سو انگیزه تیمداری و رقابت کردن و صعود و ارتقای فنی را در مدیران و ورزشکاران به وجود میآورد و از دیگر سو، موجب کشش طرفداران به ورزش و تعقیب مسابقات و بالاخره هیجان سالم و شادیهای روحی نزد آنها میشود. در این باره تردید و بحثی وجود ندارد. حرف بر سر این است که نتیجهگرایی باید یکی از اهداف ورزش باشد، نه چنانکه الان میبینیم همه چیز و همه اهداف ورزش. نتیجهگرایی وقتی جنبه افراط و زیادهروی داشته باشد، آن وقت خیلی از هدفهای دیگر و کارکردهای موثر و ارزشهای اخلاقی و انسانی را فدای خود میکند و به قربانگاه میبرد. وقتی از بزرگ و کوچک، پیر و جوان، مدیر و مربی و ورزشکار و... به دنبال نتیجه و مدال و مقام باشند، آن وقت خیلی چیزها باید نادیده گرفته شود و از کنار خیلی از مسائل باید گذشت و آفاتی مثل باج دادن و ورزشکارسالاری و دلالیسم و... رواج پیدا میکنند و در جسم و جان و پیکر ورزش نهادینه میشوند و مثل خوره به جان آن میافتند و بیمارش میکنند و از نشاط و سرزندگی و حرکت رو به جلو باز میدارند.
وقتی نتیجهگرایی به هر شکل و وسیله، هدف اصلی ورزش میشود، آن وقت خیلی طبیعی است که مسئولان و برنامهریزان، به جای پرداختن به کارهای پایهای و ساختاری به «تدارکاتچی» تبدیل و به روزمرگی دچار و گرفتار میشوند. وقتی نتیجهگرایی با دست زدن به هر وسیله مشروع و نامشروع اصلیترین هدف میشود، آن وقت بوی تبعیض و بیعدالتی، فضا را آکنده میکند و بیاعتمادی و سوء تفاهم حاکم بر گفتارها و رفتارها میشود و بالاخره از همه مهمتر، در این صورت پیداست که آنچه فراموش میشود و حداکثر حالت «دکور» پیدا میکند و به مشتی شعار و ادا خلاصه میشود، مقوله مهم و تعیینکنندهای به نام «فرهنگ» است.
سرنوشت فرهنگ و وضعیتی که در ورزش ما دارد البته خود حدیثی مفصل است و داستانی پر از آب چشم که برای پرداختن و نوشتن درباره آن وقت و مجال بیشتری لازم است. ورزش مستعد و بالقوه توانمند ایران فقط در صورتی میتواند سبکبار و روان، پرواز و پیشرفت کند که این آفات و بیماریهای خودساخته و تحمیل شده را که دست و بال آن را بسته و سنگین کرده، کنار بگذارد. این کاری است که باید از «راس هرم» ورزش آغاز شود و مسئولان و مدیران ارشد در سیاستگذاریهای خرد و کلان به آن توجه داشته و خود بیش از هرکسی به آن پایبند باشند. آنها باید بهتر از هرکسی بدانند که مردم از ورزش و ورزشکاران خود توقع پیروزی و کسب مدال و افتخار و اهتزاز پرچم مقدس ایران عزیز را دارند و با این کامیابیها و پیروزیها از صمیم قلب خوشنود و خوشحال میشوند، اما باور داشته باشند که همین مردم و علاقهمندان به ورزش را، انجام کار اصولی و برنامهریزیهای مبتنی بر عقلانیت و تجربه و تدبیر- که فراتر از روزمرگی و کارهای رفع تکلیفی باشد و مثل همه کشورهای پیشرفته در ورزش دنیا به آینده چشم داشته و به ترسیم آیندهای بهتر و روشنتر میپردازد- بیشتر خوشحال و راضی میکند.
مدیران ارشد ورزش ما باید تصوری دقیق و واقعی از جامعه ورزش داشته باشند و به تصاویری که دلالیسم و جریانات فرصتطلب و پرمدعا برای تضمین منافع خود از آنها ترسیم میکنند که «مشتی مردم الکی خوش و فقط و فقط به دنبال قهرمانی و نتیجه هستند» وقعی ننهند و به جامعه ورزش و فهم و شعور آنها احترام بگذارند و قدرت درک و تحلیلشان را باور داشته باشند و توقعات و مطالبات مهمتر آنها را بشناسند و با این تصور صحیح و روشن برای امروز و آینده ورزش برنامهریزی کنند. متاسفانه این دیدگاه نزد بسیاری از مسئولان ورزش وجود نداشته و آنها به کارهای ریشهای نمیپردازند و یکسره به دنبال نتیجه میدوند و لذا ورزش مستعد ایران- علیرغم ظرفیت و توانی که دارد- از پیشرفت بایسته در ابعاد فنی و فرهنگی و اخلاقی بازمانده است...