kayhan.ir

کد خبر: ۲۷۰۹۳۱
تاریخ انتشار : ۲۲ مرداد ۱۴۰۲ - ۱۹:۵۸
نگاهی به توحش رسانه‌ای ضدانقلاب علیه مراسم عزاداری محرم

مقصدی نامعلوم برای مهاجـرانی خـاص 

 
 
 
عزیزالله محمدی(امتدادجو)
محرم آمد و روزهای آغازین آن هم رفت و مثل هر سال، نه تنها در ایران، بلکه در سرتا سر جهان عزاداری‌های باشکوهی برای امام‌حسین(ع) برگزار شد؛ اما در این میان به‌رغم همه تبلیغات پروپاگاندای رسانه‌های فارسی زبان معاند که با سناریویی تضعیف، تخریب و تحریف محرم را در پیش گرفتند؛ اتفاق قابل توجه اینکه، نه تنها برگزاری باشکوه‌تر مراسم عزاداری در سرتا سر ایران اسلامی بود، بلکه عزاداری‌های امت امام‌حسینی سایر کشورها و حتی در اروپا وآمریکا - تا مقابل کاخ سفید- بود که پر شور‌تر از سال‌های قبل برگزار شد.
اشاره رهبر انقلاب اسلامی در دیدار با کارکنان ناوگروه 86 نیروی دریایی و خانواده‌های آنان نیز دقیقا موید بر همین مطلب است که فرمودند:
«امسال محرم پرشوری بود؛ به برکت توجهات حضرت بقیه‌الله اروحنا فداه، دشمن‌ها سعی کردند! سعی کردند، تلاش کردند که محرم را بی‌رونق کنند! درست نقطه مقابل آنکه آنها می‌خواستند اتفاق افتاد؛ دهه عاشورای امسال از دهه‌های عاشورای سال‌های قبل پر شورتر، پرحرکت‌تر، پر رونق‌تر و پرفایده‌تر بود. کار خدا این جوراست، کاری که برای خدا انجام بگیرد و در خط اهداف الهی باشد خدای متعال به آن کمک می‌کند»
در موضوع عزاداری‌ها و سوگواری‌ها ی محرم و تقابل معنایی امت امام حسین(ع) و رسانه‌های معاند، کنش‌ها و واکنش‌های خاص، به‌ویژه از جنس کنش‌های مهاجران ایرانی، دارای معنا و مفاهیمی جز آنچه در ظاهر دیده می‌شد وجود داشت که در بستر فضای مجازی بیشتر احساس شد و فاصله شخصیتی و هویتی دو گروه از مهاجرین ایرانی نسبت به سایر مهاجرینی که به‌ طریق معمول و عادی و بر اساس نیاز واقعی مهاجرت کردند؛ در دنیای غرب کاملا به چشم آمد؛ دو گروهی که حقیقتا خود را بیش از پیش تحقیر کردند و جنبه‌های پنهان اخلاقی و رفتاری خودشان را در معرض قضاوت عموم قرار دادند که حتی رسانه‌های وابسته به خودشان نیز زبان به انتقاد و مخالفت با آنها باز کردند.
گروه اول، اغلب سلطنت طلب‌هایی هستند که از اول انقلاب اسلامی به یکباره و سیل‌آسا مهاجرت را برگزیدند و از همان ابتدا تکلیف خودشان را با نظام جمهوری اسلامی و انقلاب اسلامی و ارزش‌های آن مشخص کردند و طی این سال‌ها با گذشت هر سال از پی سال قبل، نسبت به دستیابی به اهداف خود نا امیدتر شدند و به‌رغم ‌اندک امید واهی و توهم گونه‌ای که به تغییر داشتند، فقط «هر سال، دریغ از ‌پارسال» نصیبشان شده؛ تا اینکه پس از آشوب‌های پاییز سال گذشته، به‌طور افسارگریخته و بی‌ملاحظه هر گونه احتیاطی و با توسل به هر رفتار و گفتار غیر عرف و معمول، فرصت عرض‌ اندام بیشتری پیدا کردند و با گذشت چهل و سه سال از انقلاب، این نقطه را نقطه پایانی همه امیدهای خود می‌دانستند و خودشان هم بنا به اظهاراتشان در شبکه‌های ماهواره‌ای پوچشان، معتقدند که اگر در این مقطع کاری صورت نگیرد؛ این جماعت مطرود از فرط پیری، دیگر هیچ‌گاه به آرزوی محال خود دست نخواهند یافت و در همان غربت هلاک خواهند شد؛ لذا در این مقطع و در محرم امسال و در آستانه سالگرد آشوب‌های سال گذشته دوباره متوحش‌تر و مبتذل‌تر و فحاش‌تر از سال‌های قبل، به ارزش‌های انقلاب و اسلام چه در خیابان‌ها و چه در رسانه‌ها حمله‌ور شدند و به‌رغم تبلیغات رسانه‌ای که برای بعضی‌ها تازگی داشت؛ این‌ها تکلیفشان از اول مشخص بود و هیچ‌گاه طی این دورانِ پس از انقلاب، آنها جزئی از جامعه ایران نبودند که حالا بخواهیم آنها را در شمار ایرانیان به شمار بیاوریم؛ چرا که دهه‌هاست که از ایران رفته‌اند و جز تعداد انگشت شماری، مابقی نه دارای تحصیلات خاصی هستند و نه نخبه به شمار می‌آیند و نه مهارت و هنر خاصی جز عیاشی دارند؛ بلکه گروهی متمکن از چپاول بیت‌المال در زمان طاغوت هستند که با ثروت هنگفت مردم، زندگی به سبک غرب را در غرب برگزیده‌اند و به دلیل گرایشی که به این نوع زندگی عیاشی رها شده از قیود دینی و مذهبی و هویتی دارند؛ به جرات می‌توان گفت؛ این جماعت حتی اگر حکومت پهلوی هم ماندگار بود به دلیل خود تحقیری که از ایرانی بودن خود دارند در نهایت، ایران را ترک می‌کردند و هیچ علقه و تعلقی جز زبان مادری که از آن هم به ناچار مفری نداشتند؛ چیز دیگری برای ایرانی بودن ندارند و فقط فرصت پیش آمده آشوب‌های به اصطلاح زن، زندگی، آزادی، با برجسته‌سازی رفتار فواحش و بهائیت و منافقین، فرصت ابراز وجودی برای آنها محسوب می‌شود.
در سوی دیگر باز هم عده‌ای هستند که به تدریج از ایران مهاجرت کردند و هر کدام دلایل خاصی داشتند و غیر قابل انکار است که در بین این گروه تدریجی، نخبگانی از دانشگاه، سیاست، ورزش، هنر، صنعت و... وجود دارند و مسلم است که نوع و سبک زندگی یک نخبه چه در جامعه غربی و چه در جامعه ایران و یا هر جامعه دیگر متفاوت از مابقی است و به معنای واقعی، آن نخبه به دنبال رشد خودش هست و به جز مواردی نادر، سایر نخبه‌ها خود را در بازی‌های پروپاگاندای رسانه‌ها و در رفتارهای توحش گونه و فحاشی‌ها و هتاکی‌ها دخالت نمی‌دهند و در محافل سیاسی و حتی اجتماعی نیز کمتر حضور پیدا می‌کنند.
سؤال این است که پس چه کسانی هستند که در یک اجتماع کوچک خود ترتیب داده نیز دست به توحش و فحاشی و هتاکی می‌زنند؛ و چه کسانی هستند که با حقارت تمام حتی به مراسم مذهبی در آمریکا و اروپا حمله می‌کنند و عزاداران را آزار می‌دهند؟
مسلم است که گروه اول یا همان گروه«یکباره» سلطنت‌طلب‌ها هستند که از اول نیز همین‌گونه عیاش و فحاش بودند و الان که امیدشان دیگر از همه چیز قطع شده جز توحش و هتاکی و فحاشی چیز دیگری در دست ندارند و تنها سرمایه آنها دیده شدن به هر نحو ممکن است که در بستر این نوع رفتار عصر حجری تلاش دارند خودشان را نشان بدهند و یا از گروه دومی «تدریجی» هستند که به تدریج، اما نه به‌عنوان نخبه، بلکه به‌عنوان یک شهروند عادی و فقط بر اساس هوچی‌گری ایران را ترک کرده‌اند و چون دارای سرمایه کامل مثل گروه اول(سلطنت طلب‌ها) نیستند و نیز چون دارای مهارت و هنر و حرفه خاصی نیز نمی‌باشند از فشار سنگین زندگی در غرب رو به این‌گونه رفتارها می‌آورند و به نوعی خشم از خود را که با حماقت ایران را ترک کرده‌اند بر سر عزادارهای امام حسین(ع) خالی می‌کنند.
این گروه با خیال اینکه زندگی بی‌دردسر و پر از رفاه در غرب به دست خواهند آورد؛ تن به مهاجرت سپردند، اما وقتی با زندگی بسیار محصور و مختصر آپارتمانی شرکتی، آن هم با هزینه‌ها و مالیات گزاف رو‌به‌رو شدند به دلیل ایجاد نقطه‌های تفاخر‌آمیز کاذب زندگی در غرب، دیگر روی بازگشت به ایران را ندارند و نمی‌توانند برگردند و بین دوستان و آشنایان و اقوام بگویند که ما ‌اشتباه فکر می‌کردیم؛ لذا بدینوسیله خشم درونی خود را در فرصت به‌دست آمده به نفرت از مکتب امام حسین(ع) و عاشقان امام‌حسین(ع) تبدیل کردند که در فضای مجازی حتما حمله و فحاشی این انسان‌های حقیر به دسته‌های عزاداری و نیز نمادها مذهبی را دیده اید. البته نوع احمقانه‌ای باز مانده از این طیف در داخل کشور نیز وجود دارند که فرصت یا امکان مهاجرت را پیدا نکردند و در همین ایام دست به همان اقداماتی زدند که در بیرون از کشور رفقایشان انجام دادند. 
انسان اصیل و دارای هویت در هر کجای جهان که زیست کند؛ هویت و اصالت خویش را معامله نمی‌کند و یا آن را سبک نمی‌شمارد؛ آنهایی که اول انقلاب اسلامی با بهانه وجود انقلاب اسلامی در ایران وطن خویش را ترک کردند و اغلب نیز وابستگان به قدرت پهلوی بودند؛ شرحشان کاملا واضح است و وقتی به راحتی حدود نیم قرن است که دل از سرزمین خود کنده‌اند؛ نمی‌شود از آنها هیچ توقعی داشت و مسلم است که اگر آنها می‌خواستند با ارزش‌های اسلامی و ایرانی زندگی کنند؛ اصلا با جریان انقلاب مقابله نمی‌کردند و یا در ساختار پهلوی ارزش‌ها را عوض نمی‌کردند که‌ای بسا فرقه ضاله بهائی نیز در بین آنها جولانی پر رنگ داشت و به صراحت می‌توان گفت که همان بهتر که رفتند! اما بعد از چهل و سه سال این حجم از فعالیت رسانه‌ای بخصوص در فضای مجازی از سوی آنها امری است که سؤال برانگیز می‌شود و نقطه‌ای است که باید به آن توجه داشت.
و آنهایی هم که در توهم روشنفکری و یا ناسیونالیسم عرب و عجم و یا، در مفاهیم اومانیستی خارج از تعلق به دین و مذهب قرار گرفتند و یا از دین توقع انتفاع مادی داشتند و حاصل نکردند و یا اصلا ضدیت با انقلاب اسلامی دارند نیز اگر چه شاید مبداشان مشخص و معین است که برخاسته از ایرانند؛ اما مقصدشان کاملا نامعلوم به بی‌نهایتی از پوچی و بی‌هویتی است که اگر دارای هویت و اصالت و ارزش بودند به جرات می‌توان گفت که جرات هتاکی و اهانت به آستان امام حسین(ع) و عزادارنشان را به دست نمی‌آوردند؛ چرا که تاریخ به خوبی نشان داده است که مخالفین امام حسین(ع) و هتاکان به او و مسیر او، در کجای تاریخ قرار گرفتند.