ریشهیابی تحریفات عاشورا (پرسش و پاسخ)
پرسش:
به طور کلی چه نوع تحریفاتی در حادثه عاشورا شکل گرفته و عوامل و زمینههای آن چگونه بوده است؟
پاسخ:
مفهوم تحریف
تحریف در لغت به معنی دگرگون کردن و عوض کردن است و در اصطلاح به معنی اضافه و یا کم کردن کلمه، کلامی و یا برداشتی که در معنا و مفهوم مورد نظر دگرگونی ایجاد میکند و دلالت واقعی مفهوم و منطوق کلام عوض میشود. بنابراین تعریف، دو نوع تحریف در هر نص و عبارتی ممکن است اتفاق بیفتد:
انواع تحریف
1- تحریف لفظی
در این نوع تحریف لفظ با الفاظ کم یا زیاد میشوند و از این طریق زیادت و نقصان معنا و مفهوم آن دگرگون میشود تا تحریفکنندگان اهدافشان تامین گردد.
2- تحریف معنوی
در این نوع تحریف ما در لفظ هیچگونه زیادت و نقصانی که دال بر تحریف لفظی باشد نمیبینیم اما در مقام تفسیر و تبیین، مقام تحریف را پیاده میکنیم و معنا و مفهومی را از نصوص و عبارات در مقام تحلیل و تبیین ارائه میدهیم که با مدلول واقعی لفظ و یا مفهوم کلام و یا اغراض و اهداف صاحب متن، اختلافات فاحشی دارد. خدای متعال در قرآن یهود و اهل کتاب را محکوم میکند که آنان کلام را از جایگاه خود تحریف میکنند: «یحرفون الکلم عن مواضعه»(نساء- 46) که این تحریف میتواند هم با زیادت و نقصان و هم با تفسیر و تبیین انحرافی صورت گیرد. نمونهها و مصادیق تحریف لفظی که شامل احادیث جعلی، ضعیف و مشکوک میشود در کتب مقاتل به ویژه منابع غیرمعتبر زیاد به چشم میخورد. به عنوان نمونه این عبارت: «اسقونی شربه من الماء» که از زبان امام حسین(ع) نقل میشود که از مردم درخواست آب میکرد در هیچ منبع معتبر تاریخی وجود ندارد. شهید مطهری میگوید: من هرچه در مقاتل گشتم(آن مقداری که میتوانستم بگردم) تا این جمله معروفی را که ابا عبدالله به مردم گفت: «اسقونی شربه من الماء» یک جرعه آب به من بدهید، ببینم، ندیدم. حسین(ع) کسی نبود که از آن مردم چنین چیزی را طلب کند. فقط یک جا دارد که حضرت در حالی که داشت حمله میکرد و هو بطلب الماء.
قرائن نشان میدهد مقصود این است که: در حالی که داشت به طرف شریعه فرات میرفت(در جستوجوی آب بود که از شریعه بردارد) نه اینکه از مردم طلب آب میکرد(نهضت حسینی، بینش مطهر، ج 9، ص 234)
اما در باب تحریفات معنوی به ذکر دو نمونه از تبیینها و تفسیرهای انحرافی و تحریف شده بسنده میکنیم:
1- شهادت امام حسین(ع) کفاره گناهان است
گفته میشود امام حسین(ع) قیام کرد تا کشته شود برای اینکه کفاره گناهان امت باشد، همانگونه که مسیحیان منحرف شده از این دین اعتقاد دارند که مسیح(ع) به صلیب کشیده شد تا امتش را پاک گرداند و پرواضح است که این مسئله با روح اسلام سازگاری ندارد. (همان، ص 266)
2- این قیام یک دستور خصوصی بوده و قابل تعمیم نیست
همچنین گفتهاند این قیام چون یک دستور خصوصی بوده برای شخص امام حسین(ع) و گفتهاند: برو و خودت را به کشتن بده پس به ما ارتباط پیدا نمیکند. یعنی قابل پیروی نیست، به دستورات اسلام که دستوری کلی و عمومی است مربوط نمیشود. اگر بگویند امام حسین(ع) چنین سیرهای را به منصه ظهور رساند تو هم سیره او را الگوی خودت قرار بده! میگوید: آن یک دستور خصوصی از جانب خدا به شخص خودش بود و به ما مربوط نمیشود؟! حال آنکه امام حسین(ع) خودش فریاد کشیده است که علل و انگیزه قیام من مسائلی است که بر اصول کلی اسلام منطبق میشود و احتیاجی به دستور خصوصی ندارد. دستورهای خصوصی را در جایی میگویند که دستورهای عمومی وافی نباشد! آری امام حسین(ع) مکتب عملی اسلام را با شهادتش تبیین کرد. (همان، ص 167)