kayhan.ir

کد خبر: ۲۷۰۱۵
تاریخ انتشار : ۲۶ مهر ۱۳۹۳ - ۲۰:۱۱

سفر به سرزمین شام (بخش دوم: زینبیه)


 علیرضا آل یمین
اینجا منطقه زینبیه است. شهری در حومه دمشق که اغلب ساکنان آن را شیعیان تشکیل می‌دهند. تعامل صمیمانه شیعه و سنی در این منطقه از دیرباز زبانزد مردم شام بوده است.  بعد از سوری‌ها، بیشترین ساکنان این شهر، افاغنه مهاجری هستند که سال‌هاست در کنار مردم این جا زندگی می‌کنند.
سوری‌‌ها از این منطقه با عنوان سیده زینب یاد می‌کنند و از هر دین و مذهب و قوم قبیله‌ای  که باشند برای این جا احترام بسیاری قائلند.
پس از شروع بحران، بسیاری از آواره‌های جنگ از نقاط مختلف سوریه به زینبیه آمدند و در هتل‌هایی که زمانی در اختیار زائرین قرار می‌گرفته ساکن شدند. تعداد آوارگان ساکن در منطقه سیده زینب را قریب به بیست هزار نفر عنوان کرده اند.
بخش‌های زیادی از منطقه زینبیه که یکی از اهداف اصلی تروریست‌‌ها بوده است ویران شده و حتی این روز‌ها که اتش جنگ در آن منطقه فروکش کرده این مناطق به دلیل ویرانی‌های بسیار برای ساکنین قبلی اش غیر قابل استفاده است.
وارد خیابان‌های شهر که می‌شویم عطر و بوی حرم عقیله العرب حضرت زینب کبری سلام الله علیها روح و جانمان را می‌نوازد و یاد کربلا را در دلمان زنده می‌کند و حالا حتی انگار خاک این سرزمین طعنه می‌زند به خاک کربلایی که با سرخی خون آل الله مقدس‌ترین خاک عالم شده است. اگر با چشم دل به خاک مقدس زینیبه نگاه کنی هنوز سرخی خون شهیدانی را می‌بینی که با عشق اباعبدالله و شعار یا زینب جانشان را فدای امنیت حرم دختر امیرالمومنین علی علیه السلام کردند.
با شروع درگیری‌‌ها در سوریه یکی از اهداف اصلی تکفیری‌‌ها تسلط بر منطقه زینبیه و کشتار شیعیان این شهر و ویران کردن حرم حضرت زینب سلام الله علیها بود. شیعیان با شناختی که از انگیزه سلفی‌‌ها داشتند با تمام نیرو در این منطقه ایستادند و از حرم سفیر کربلا دفاع کردند. هر چه باشد یک بار در غروب عاشور خیمه گاه حضرت زینب سلام الله علیها مورد تاخت و تاز نیاکان همین تروریست‌‌ها قرار گرفت و داغ آن بی حرمتی هرگز در دل محبان اهل بیت سرد نخواهد شد. حالا تحمل این که پس از 1400 سال باز هم کسی بخواهد به حریم آل الله دست درازی کند برای مایی که از کودکی نغمه یا لیتنا کنا معک را شنیده ایم و گفته‌ایم، محال است. فرقی هم نمی‌کند اهل کجا باشی و به کدام لهجه حرف بزنی
از یک  جوان بیست ساله ی افغانی که در سوریه متولد شده بود و تازه از منطقه جنگی دخانیه برگشته بود پرسیدم: تو که اهل سوریه نیستی تو چرا رفتی برای جنگ ؟ سکوتی کرد و بعد، چشم‌هایش پر از اشک شد و با بغض گفت. روزهای اولی که جنگ شروع شده بود یک روز صبح دیدم تکفیری‌‌ها روی دیوار حرم  نوشته اند؛
"‌ای زینب تو هم باید از اینجا بروی "
وقتی این جمله را خواندم دیگر نتوانستم طاقت بیاورم و رفتم برای دفاع از حرم.
اهل بیت، خط قرمز و نقطه‌ی جوش شیعه است. و بی خبران عالم هنوز از این هویت سرخ ما غافلند. اگر نه سلفی‌‌ها کجا و چشم طمع به ذره‌ای از خاک حرم حضرت اخت الحسین علیه سلام.
خزاعی خبرنگار صدا و سیمای کشورمان از ابتدای بحران سوریه در زینبیه بوده است و از نزدیک صحنه‌هایی از وحشیگری تروریست‌‌ها و جانفشانی مدافعین حرم را دیده و ثبت کرده است. او برایمان از شهیدی گفت که سال‌‌ها خادم حرم حضرت زینب سلام الله بوده است. شهید عمران موسی کاظم که از کودکی پیراهن نوکری حضرت عقیله العرب را به تن کرد و تا پای جان ایستاد
سال‌‌ها پیش عمران دچار بیماری می‌شود و پزشکان جوابش می‌کنند که تا بیش از سه ماه دیگر زنده نخواهی بود. اما گرد و غبار حرم سیده زینب شفای او می‌شود و می‌ماند تا روز مبادا.
قرار بود سه ماه زنده بماند اما 30 سال ماند تا به عهدش وفا کند و  نامش در عالم عشق جاودانه بماند.
مِّنَ الْمُؤْمِنِينَ رِجَالٌ صَدَقُواْ مَا عَاهَدُواْ اللَّهَ عَلَيْهِ
و برای عمران موسی کاظم  همین بس که روی قبرش نوشته‌اند خادم مقام سیده زینب، شهادت در هنگام دفاع از حرم
منطقه زینبیه اما پس از شروع جنگ به دو بخش ویران و آباد تقسیم شده است. قسمت‌هایی که به تصرف تروریست‌‌ها در آمد پس عقب نشینی آن‌ها تبدیل به تلی از ویرانه شده است. سلفی‌‌ها روی دیوار خانه‌هایی ساکن آن‌ها شیعه بودند علامت زده‌اند و این یعنی که غارت آن خانه آزاد  است. هر چه به دردشان می‌خورده برده‌اند و هر چه مانده آتش زده اند. در و دیوار خانه‌‌ها کرکره مغازه پر از جای ترکش خمپاره و گلوله است حتی به مسجد‌ها و مدرسه‌‌ها هم رحم نکرده‌اند و تا آن جا که توانسته‌اند یا غارت کرده‌اند یا ویران. تروریست‌‌ها دیوار داخلی بین خانه‌‌ها را خراب می‌کردند تا از هر خانه به خانه ی دیگر راهی باز شود. دیوار تمام خانه‌های یک کوچه را به همین شکل ویران کرده بودند تا به هم راه پیدا کند. از این حفره‌‌ها به عنوان مسیری برای فرار در هنگام محاصره شدن استفاده می‌کردند. حالا بعد از این که منطقه از لوث وجود آن‌ها پاک شده است. بعضی‌‌ها که خانه‌اشان کمتر آسیب دیده است کم کم به خانه‌اشان بر می‌گردند. و زندگیشان را از سر می‌گیرند.
در بخش آباد و مسکونی زینبیه اما جنگ و درگیری کمتر بوده است و در پناه حرم حضرت زینب اوضاع بهتری داشته‌اند که چنان که گفت شد از مناطق دیگر هم به این بخش مهاجرت کرده‌اند و اسکان داده شده اند. اما مشکلاتی از قبیل نبود برق و کمبود آب و امکانات دیگر دامن گیرشان است. بیش از نیمی از ساعات شبانه روز در منطقه برق نیست. که این خود خانواده‌‌ها را دچار مشکلات دیگری می‌کند.
 در صورت تثبیت امنیت منطقه زینبیه جا دارد تا دولت سوریه امکاناتی را فراهم کند که شرایط اعزام زائر از کشورهای مختلف به این منطقه ممکن شود. چرا که سفرهای زیارتی به دمشق و زینبیه یکی از موقعیت‌های درآمد زایی و رونق اقتصادی مردم عادی ست. ضمن این که در شرایط فعلی یکی از مهمترین مشکلات مردمی که با جنگ درگیر بوده‌اند بیکاری است .
می‌گویند کاروان حضرت اباعبدالله الحسین در دومین روز از محرم به صحرای کربلا رسید. وقتی حرامیان دور تا دور کاروان اهل بیت را گرفته بودند سیدالشهدا فرمان اطراق داد. جوانان بنی‌هاشم از مرکب‌‌ها پیاده شدند و گردا گرد محمل حضرت علیا مخدره زینب کبری را گرفتند و با احترام و اکرام دختر امیرالمومنین را از مرکب پیاده کردند. شاید برادرش ابلفضل العباس و برادر‌زاده‌هایش حضرات علی اکبر و زین العابدین تا خیمه همراهی اش کرده باشند که آهای سپاهیان عمر سعد ببینید که قدر و منزلت فرزند فاطمه زهرا چنین است. نباشد که روزی که ما نباشیم و شما نامرد مردم جرات جسارت کنید و به این بانوی مجلله ی عالم از گل نازک‌تر بگویید.
اما حضرت غیرت الله قمر بنی‌هاشم دیگر نبود، غروب عاشورا که به اشاره ابرویی زمین و اسمان را به هم بدوزد وقتی حرامیان و حرامخوارن قصد غارت خیمگاه اباعبدالله را کرده بودند...
زمان گذشت و به هزاره ما رسید و حالا از زمین غیرت ابوالفضل العباس می‌جوشد. برای ما فرقی نمی‌کند مشهد الرضا باشد یا نجف و کربلا و کاظمین و سامرا و سیده زینب و سیده رقیه ... هر جا که علم و علامتی به نام شما بلند شود  جانمان را پایش می‌دهیم و بر این عهد خواهیم ماند.