اخبار ویژه
پادویی برای یزیدیان روزگار و لاف ارادت به امام حسین(ع)!
امام جماعت مسجد مکی که در طول سال از یزیدیان زمان حمایت میکند، ناگهان طرفدار امام حسین(ع) شد!
او دیروز در حالی که سراسر کشور و از جمله زاهدان، صحنه ابراز محبت ملت ایران نسبت به حضرت سیدالشهدا(ع) و انزجار از یزید بود، سخنان منافقانهای
بر زبان راند که بلافاصله مورد استقبال و بازتاب توسط سوی رسانههایی بدنامی مثل بیبیسی و رادیو فردا و اینترنشنال و صدای آمریکا قرار گرفت.
وبسایت شبکه اینترنشنال وابسته به موساد که توسط عناصر بهایی ضد دین اداره میشود، نوشت: مولوی عبدالحمید امام جماعت اهل سنت زاهدان، همزمان با دهم محرم و روز عاشورا، بخش عمده خطبههای خود را به قیام امام سوم شیعیان علیه یزید، خلیفه وقت مسلمانان اختصاص داد و تلویحا آن را با مسائل امروز مقایسه کرد. او با اشاره به جنایات یزید برای بقای حکومت خود گفت: «هیچ حکومتی اعم از مسلمان و غیرمسلمان نباید برای بقای خودش انسانها را بکشد.» مولوی عبدالحمید همچنین یادآور شد که یزید اهل گفتوگو، انتقاد و قابل اصلاح نبود و مصیبتی بود که جهان اسلام را گرفتار خودش کرد و برای همین حسینبن علی،
علیه او قیام کرد. حاکم نباید در برابر مردم تکبر به خرج دهد و نباید با آنان مقابله کند، بلکه باید به آنان توجه و حرمت و احترام نشان دهد. مسئولان در چنین شرایطی که مشکلات اقتصادی به مردم فشار آورده، در دیگر مسائل بر آنان سختگیری نکنند و با آنها کنار بیایند.»
وبسایت رادیو فردا هم نوشت: «مولوی عبدالحمید رهبر سنیهای ایران در یک سخنرانی همزمان با مناسبت مذهبی عاشورا گفت که یزید به دنبال بقای حکومت خود بود. یزید همه جنایتها را برای بقای حکومت خود کرد... برای بقای حکومت نباید مردم کشته شوند. حکومت ارزش ندارد که به خاطرش انسانها کشته شوند. مولوی عبدالحمید به تلاش یزید برای بقای حکومت در حالی است که شعار حفظ نظام یکی از شعارهای اصلی جمهوری اسلامی است.»
عبدالحمید اسماعیل زهی همچنین گفته است: «وقتی مردم به امام حسین رضیاللهعنه نامه نوشتند و از ناتوانی و بیکفایتی مسئولان و مدیران به ایشان شکایت کردند و اعلام کردند که با شما بیعت کرده و شما را نصرت میکنیم، سیدنا حسین احساس تکلیف کرد و به دعوت مردم به سمت کوفه حرکت کرد. امام حسین وقتی مشاهده کرد که مدیران و حکام، انسانهای مستبد و بیکفایتی هستند و به حرف مردم گوش نمیکنند و نصیحتپذیر نیستند و فساد و مشکلات عام شده، احساس مسئولیت کرده و عازم کوفه شدند. متاسفانه همین افرادی که امام حسین را دعوت کرده بودند، بهخاطر طمع دنیا و ترس از جانشان نقض عهد کردند و بسیاری با لشکر یزید همراه شده و علیه امام حسین جنگیدند. وقتی امام حسین به صحرای کربلا رسیده بود، یزیدیها جلوی ایشان را گرفتند و گفتند که باید تسلیم بشوید تا شما را بهعنوان اسیر نزد یزید ببریم... حادثۀ کربلا یکی از تلخترین حوادث بود. در طول تاریخ در جنگهایی که برای حکومتداری و دنیا اتفاق افتاده، بسیاری از علما و صالحین و اولیاءالله کشته شدهاند، اما نوع شهادت سیدنا حسین رضیاللهعنه کمنظیر است. در حادثۀ کربلا فرزند رسولالله به شهادت رسید؛ کسی که آنحضرت بسیار او را دوست داشت. دوستی با اهلبیت جزو ایمان و اعتقاد اهلسنت است، اما نکتۀ بسیار مهم آن است که همۀ ما؛ شیعه و سنی، علاوهبر اظهار محبت با اهلبیت، از سیرۀ امام حسین و اهلبیت نیز اتباع کنیم.»
وی همچنین گفته است: «ما از حادثهای که برای امام حسین پیش آمده بسیار ناراحت هستیم. اگر ما در آن روز میبودیم در کنار امام حسین با ظالمان میجنگیدیم و خودمان را برای دفاع از ایشان به کشتن میدادیم؛ این یک اعتقاد است، زیرا شهادت در کنار امام حسین بزرگترین شرف و افتخار است.»
اظهارات عبدالحمید اسماعیل زهی برای همراه نشان دادن خود با عواطف قوی ملت ایران نسبت به امام حسین علیه اسلام، در حالی است که وی به ویژه در چند سال اخیر، کاری جز خوش خدمتی نسبت به یزیدیان زمان و دشمنان اسلام ناب محمدی (ص) نداشته، و از آن جمله است: نقشآفرینی در ایجاد اغتشاشات و فتنههای نیابتی، زمینهسازی برای جنایات گروههای مزدور تروریستی، دفاع از حزب صهیونیستی و انگلیسی بهائیت، و جانبداری از رژیم اشغالگر صهیونیستی که به تعبیر استاد مطهری(ره) یزید و شمر و حرمله زمانه هستند.
عبدالحمید، روز قدس امسال در حالی که سراسر شهرهای کشورمان و بسیاری از کشورهای مسلمان منطقه شاهد تظاهرات ضد صهیونیستی بود، گفت: به فکر نابودی دیگران نباشید، پیامبر با یهودیها صلح کرد(!) در اسلام اعتدالی، افراطگرایی و تنگنظری جایی ندارد. ما به یهودیها مخصوصا آنهایی که به حکومت رسیدهاند توصیه میکنیم که اعتدال و میانهروی را اختیار کنند و هیچکسی در فکر زدن و نابودکردن دیگران نباشد، بلکه همۀ دنیا باید دنبال صلح باشد. اسلام اعتدالی هم اسلام صلح است.
کسی که ادعا میکند اگر در کربلا بود کنار امام حسین با یزید میجنگید، بهمن ۱۴۰۱ نیز ضمن دفاع از حزب صهیونیستی بهائیت، خواستار صلح با اسرائیل شده وگفته بود: «مردم ایران در فلسطین هم خواهان صلح هستند و معتقدند حکومت اسرائیل و مردم فلسطین باید صلح کنند.»
این سخنان در حالی بود که در گذشته بارها بر مبنای واقعیتهای غیر قابل انکار، رژیم صهیونیستی را رژیمی اشغالگر و تروریست و جنایتکار که چند ده سال است به جنایت در سرزمین اشغال شده فلسطین میپردازد، معرفی
کرده بود.
پنهان شدن عبدالحمید پشت نام امام حسین علیهالسلام و تظاهر به مخالفت با یزید، نشان از محبت بالای اهل سنت به امام حسین و انزجار آنها از یزید دارد و همین، سند قاطعی بر شکست سیاست اموی و یزید و معاویه در مقابل منطق علوی و حسینی است که فرقههای دستساز آمریکا و انگلیس (وهابیت و بهائیت) درصدد معارضه با آن بودهاند. ستیزهجویی و هتاکی علیه امام حسین(ع) از جمله ماموریتهای مافیای بهائیت است که عبدالحمید سنگ آنها را قبلا به سینه زده است.
حامیان حرمت شکنی 1388 را با عاشورا و امام حسین (ع) چه کار؟!
تحریریه روزنامه هممیهن میگوید از نگاه مدرن، عاشورای حسینی، مسئله چگونه زیستن است.
روزنامه زنجیرهای به قلم یکی از مدعیان اصلاحطلبی نوشت: «حادثه بزرگی در عاشورای سال 61 هجری رخ داد که قریب به 1400 سال است درگرامیداشت آن آثار متفاوتی نگاشته شدهاند. عزاداریها برپا و نوحهها سروده میشوند. بخش عمدهای از ادبیات عاشورا در پی تحلیل دلایل و چگونگی آن است. اندیشمندان بسیاری به حادثه عاشورا پرداختهاند و شعرای زیاد در مورد آن شعر سرودهاند. فرهنگ مکتوب اسلامی و ایرانی مملو از اظهارنظرها، اشعار و نوشتههایی است که در این موضوع نوشته و سروده شدهاند. هزاروچهارصد سال پس از عاشورا، این واقعه همچنان در عرصه جامعه جریان دارد و در مورد آن موضعگیریهای متفاوتی اظهار میشود. ما و مردمان عصر ما همچنان در برابر این حادثه قرار داریم و باید همواره نسبتمان را با آن مشخص کنیم. «مردن و زیستن» دو واژه پربسامد در پاسداشت حادثه عاشورا است و گویی عاشورا حادثهای درمیانه زیستن و مردن بوده است.
محتشم کاشانی و مولانا دو شاعری هستند که به طبعآزمایی پیرامون عاشورا پرداختهاند و اشعار آنها کاربرد فراوانی در پاسداشت عاشورا دارد. ترکیب بند محتشم کاشانی (باز این چه شورش است که در خلق عالم است) مهمترین شعری است که در مراسمات و کتیبههای محرم دیده میشود و تصور غالب در مورد عاشورا را بازتاب میدهد. فاجعهای که تا عرش اعظم را در بر میگیرد و قدسیان نیز از عمق فاجعه سر بر زانوی غم گرفتهاند.
دکتر عبدالکریم سروش با تقسیمبندی اصناف دینداری به سه نوع مصلحتاندیش، معرفتاندیش و تجربت اندیشه، کربلا را تصویری از دینداری تجربتاندیش و معرفتاندیش میداند. وی معتقد است دینداری مصلحتاندیش عامیانه، اسطوره را بیشتر میطلبد. دو دیدگاه متفاوت دکتر سروش و دکتر شریعتی در یک نکته مشترکند که عاشورا یک مرگ آگاهانه بوده است.
ما، انسانهایی که در روزگار فعلی زندگی میکنیم میتوانیم دو رویکرد به عاشورا داشته باشیم. یکی رویکرد گریستن است که نزد بسیاری از مردمان معتقد پذیرفته شده است و قابل احترام است. این رویکرد به چگونه مردن در عاشورا و گریستن بر این مردن میپردازد. رویکرد دیگر به چگونه زیستن میپردازد و مرگ را از مردن به یک نوع زیستن ارتقا میدهد. منظر نگرش دکتر سروش از تبیین عاشورا ستایش چون زیستن معرفتاندیش و تجربتاندیش است. دکتر حبیبالله پیمان، اندیشمند معاصر، در همین راستا شهادت حسین در روز عاشور را برجستهترین و باشکوهترین تظاهر حیات معنوی و اخلاقی آدمیان میداند . وی با برجسته ساختن ایثار و شهادت بهعنوان رفتاری اخلاقی میکوشد عاشورا را واقعهای محصول زیستن اخلاقی نشان دهد. نسبت امروز و اکنون ما و عاشورا با هر عقیده و منشی چه از طریق عزاداری سنتی یا تفکر مدرن در همین چگونه زیستن و تاثیر عاشورا در نسبت با حیات اخلاقی و معنوی جامعه و نگرش ما به زندگی و مرگ است. ما امروز اگر ساعتها بر سینه و سر بزنیم ولی از ظلم نکاهیم و اخلاقی نباشیم، نسبتی با عاشورا نداریم. عاشورایی بودن یک جامعه را نیز از تعداد هیئتها و طبلها و زنجیرهایش نمیشناسند، بلکه از حیات اخلاقی آن و تلاش برای شکلگیری چنین حیاتی شناخته میشود. مرگ شادمانه امام حسین و یارانش انتخابی آگاهانه و اخلاقی بود که به ما و مردمان روزگاران پس از ما اگر از این مرگ شادمانه بهره نگیرند و برای حیات اخلاقی جامعه تلاشی نکنند نسبتی با این واقعه بزرگ ندارند».
قلمفرسایی هممیهن برای ماجرای عاشورا از قول کسانی مثل سروش در حالی است که برخی از مدعیان اصلاح طلبی در جریان فتنه سبز (سال 1388) با حرمت شکنی اعضای گروهک منافقین و باند صهیونیستی بهائیت در روز عاشورا همراه شده و یا از آن حرمت شکنی حمایت کردند و میرحسین موسوی از حرمتشکنان به عنوان مردم خداجو نام برد! چند روز بعد ملت ایران در اثر انزجار از فتنه گران، حماسه بی سابقه راهپیمایی 9 دی را بر پا کردند و شعار لعن علی عدوک یا حسین (ع) را در اعلان انزجار از سران فتنه ترتیب دادند. آن زمان، سروش یکی از چند عضو « اتاق فکر جنبش سبز در خارج از کشور» (لندن) بود.
همچنین برخی افراطیون مدعی اصلاحات، مقارن فعالیت خاتمی و مجلس همسو، با ادعای این «خون به خون شستن محال آمد محال» گفتند اگر امام حسین (ع) در کربلا شهید شد، نتیجه خشونت طلبی پدر و جدش بود! میراثداران چنان جریان فاسدی حالا مدعیاند که امام حسین علیهالسلام آموزگار اخلاق و چگونه زیستن بود!
اگر برجام اهرم فشار آمریکا بود چرا غربگرایان، دستاورد جا زدند؟!
اگرچه بخشی از جریانهای سیاسی شیفته و فریفته برجام هستند و آن را توافقی راهگشا برای حل معضلات میدانند اما واقعیت موجود با برداشت آنان تفاوتهای بارزی دارد.
وبسایت « الف» در این باره نوشت: انتشار یک فایلصوتی محرمانه از
«رابرت مالی»، نماینده سابق آمریکا در امور ایران موید آن گزارهای است که منتقدین برجام سالها قبل به آن اشاره کرده بودند و آن چیزی نیست جز استفاده ابزاری ایالاتمتحده از این توافق برای اعمال محدودیتهای گسترده در حوزههای مختلف و اهرم فشار قرار دادن برجام برای ترغیب ایران به مذاکره.
سایت روزنامه تهرانتایمز، با انتشار فایلصوتی محرمانه رابرت مالی افشا کرد که ایالات متحده به دنبال احیای برجام و سپس استفاده از این توافق به عنوان نقطه شروع برای اعمال فشار بیشتر بر ایران است. او در این فایل صوتی گفته بود:«ما حتی اگر به این توافق بازگردیم، خود این بازگشت اولین هدف ماست. ما بهدنبال یک توافق بلندمدتتر، قوی و گستردهتر هستیم. ما بهمحض بازگشت به توافق در نظر داریم با بهرهگیری از ابزارهای گوناگون ایران را تحتفشار قرار دهیم. ما تواناییمان برای تحتفشار قرار دادن و تحریم ایران را حفظ میکنیم.»
برجام از ابتدا توافق یکطرفهای بود که کارکردش فشار بر ایران، امتیازگیری بیشتر و تبدیل کشورمان به بازیگری سر بهزیر در نظام بینالملل با استفاده از اهرم این توافق بود. از همان ابتدای انعقاد برجام، دولت اوباما به انحاء مختلف به نقض این توافق پرداخت و مشخص بود که حتی با تداوم کار یک دولت دموکرات در آمریکا هم دستاویزی برای کسب امتیازات بیشتر و زیادهخواهیهای این کشور خواهد شد.
در سال 2018 که دولت ترامپ از برجام خارج شد، هیلاری کلینتون بهصراحت اعلام کرد که خروج آمریکا از برجام اشتباه مهلکی است زیرا فرصت را برای پرداختن به دیگر تهدیدهای ایران و مذاکرات موشکی و منطقهای از بین خواهد برد. یا جان کری، وزیر خارجه دولت اوباما که بعد از خروج کشورش از توافق هستهای گفت: «با خروج از این توافق، آمریکا بهترین گزینه ممکن را از دست میدهد. این گزینه این است که ما مدتی در این توافق میماندیم و بعد از ماندن در آن به عنوان اهرم فشار جهت جلب همکاری اروپا، روسیه و چین برای همکاری با خودمان در زمینه موشکی، فعالیتهای ایران در یمن، حمایتش از حزبالله و غیره استفاده میکردیم.من فکر میکنم ما میتوانستیم اهرم فشار و نتایج بهتری داشته باشیم، اما خروج از برجام و عصبانی کردن همه، فکر نمیکنم در راستای منافع کشور ما باشد.»
اگرچه اصلاحطلبان و طیفی از اصولگرایان که فریفته برجام و دلبسته منطق برجامی هستند سعی دارند این توافق را راهگشای معضلات کشور معرفی کنند اما واقعیت آن است که برجام نقطهای برای حل اختلافات طرفین و آغاز همکاریها در موضوعی مشخص نبود، بلکه اهرم و دستاویزی برای تحتفشار قرار دادن ایران و دریافت امتیازات گستردهتر محسوب میشد. هر دولتی در آمریکا بر سر کار میآمد بهدنبال مذاکرات فرابرجامی میرفت چون منطق برجام بر این اساس شکل گرفته بود اما جریانهای سیاسی عمداً یا سهواً به واکاوی این امر
نمیپردازند.
در برهه کنونی و حتی بهفرض بازگشت آمریکا به برجام در نزدیکترین زمان ممکن، همانگونه که رابرتمالی به صراحت اشاره کرده، این توافق پلی بهسوی خواستههای فراهستهای آمریکا و مسائل موشکی، منطقهای و ادعاهای واهی حقوق بشری خواهد شد و بهواقع سناریوی سالهای گذشته دوباره تکرار خواهد شد؛ استفاده از برجام برای پلزدن به مطالبات زیادهخواهانه آمریکا و تبدیل ایران به کشوری که تمامی مولفههای امنیتساز خود را بهپای فروش چندبشکه نفت واگذار کند و تمامی تهدیدات را متحمل شود.