درسهای مکتب عاشورا و الگوسازی برای بشر امروزی- بخش دوم
الگوی مبارزه حسینی از تبیین تا قیام
همانطور که بارها شنیدهایم؛ یکی از مهمترین وجوه قیام امام حسین علیهالسلام احیای امر به معروف و نهی از منکر در جامعه بوده است. اما ابزار انجام این فریضه مهم از جنس تبیین، آن هم با رویکرد جهادی است. تحلیل رهبر انقلاب در شرایط کنونی این است که در زمان ما «تبیین و تبلیغ» از همه کارها مهمتر است و به نوعی میتوان این مهم را ذیل فریضه امر به معروف و نهی از منکر تعریف کرد.
حتی کسانی که رهبری و اصل ولایت فقیه را هم قبول ندارند، آنها هم تردید ندارند که ایشان از بالا به مسائل نگاه میکنند لذا نمیتواند بیتفاوت از کنار سخنان و تحلیلهای ایشان عبور کنند.
ضرورت نگاه جامع به مسائل جامعه
رهبران در هر جامعهای سعی میکنند که از بالا به مسائل نگاه کنند و تشخیص بدهند در این زمان چه مسئلهای مهمتر است. معلوم است که در کلام رهبر انقلاب، در این زمان، تبیین و تبلیغ مهمتر است. حتی ایشان در سخنان خود با طلبهها و علما فرمودند که حوزههای علمیه برای جهاد تبیین وظایف بیشتری به عهده دارند، با مجلس خبرگان هم در اینباره سخن گفتند. اخیراً هم ایشان تصریح کردند به نقص بزرگی که در حوزه علمیه وجود دارد و آن هم اینکه تبلیغ در اولویتِ اصلی نیست.
حجتالاسلام والمسلمین علیرضا پناهیان، کارشناس مسائل دینی میگوید: «خود ما اگر فکر کنیم، ضرورت تبلیغ و تبیین دین، با اسناد زیادی برایمان واضح میشود؛ هم واضح است که بیان دین در جامعه ما ضعف دارد، چون گاهی از اوقات با یک گفتوگوی کوتاه با یک فرد، او متقاعد میشود و میگوید «برداشت من از اسلام عوض شد» یا «برداشت من از انقلاب بهتر شد» معلوم میشود تا حالا مطلب را درست به او نرساندهاند.»
او میافزاید: «الان سبک بیان دین ایراد دارد و این تقصیر ما طلبهها است؛ ما باید حرف جدید برای مردم داشته باشیم البته نه حرف خارج از آیات و روایات! این حرفهای جدید از آیات و روایات قابل برداشت هست اما خیلیها به سراغ این مطالب نمیروند، و صرفاً از روی دست علمای پیشین میخوانند. علمای پیشین هم هرکدام مرد زمانه خود بودند متناسب با زمان خود برای مردم حرف میزدند. بعضیها کلاً با حرف جدید زدن مشکل دارند و فکر میکنند اصیل و صحیح عمل کردن یعنی حرف علمای پیشین را گفتن. عبور از سخنان علمای پیشین در صورتی که علمای پیشین به زمان خود پرداخته باشند، نه یک امر جایز، بلکه لازم است. ولی معنایش این نیست که از قرآن عبور کنیم، قرآن یک منبع جاودانه است.»
پناهیان ادامه میدهد: «عالمان دینی کارشان این است که از این منبع ثابت (یعنی قرآن) داروهای جدید بهرهبرداری میکنند. تاریخ اسلام و کلام اهلبیت هم همینطور است، البته ممکن است برخی از کلمات اهلبیت هم مال یک زمان خاص یا یک مخاطب خاص باشد که در زمان ما فایده زیادی بر آن مترتب نباشد، ولی غالب کلمات اهلبیت و عموم آیات قرآن برای همه زمانها هستند. به شرطی که در محضرش درس بگیری، از این خزانه غیب و سرچشمههای زلال، بهره بگیری و برای زمان خودت بیاوری.»
این پژوهشگر حوزه و دانشگاه اظهار میدارد: «گاهی از اوقات ممکن است ببینیم یک استاد معارف در دانشگاه اصرار دارد حرفهای 50 سال پیش را درس بدهد. خب طبیعی است که آن دانشجو، بدش بیاید چون میفهمد که این حرف، به دردش نمیخورد. یا در تلویزیون میبینی یک عالم دینی دارد نصیحتی میکند که مال دوران قاجار است، اینها باعث میشود که مخاطب ما در دین، احساس کهنگی کند. درحالیکه در منابع دینی ما و در صدرش قرآن، حرفهای نو و تازهای هست که به درد این زمان میخورد اما کسی نرفته استنطاق بکند و اینها را از قرآن برداشت کند، درحالیکه به ما فرمودهاند در مشکلات و مسائل جدید به محضر قرآن بروید، قرآن از شما دریغ نمیکند.»
چارچوب تبیین بهروز
متناسب با زمان حرف زدن یعنی چه؟ گاهی اوقات، ممکن است انسان در مقابل حرف باطل و هیمنه باطل مرعوب و منفعل بشود، و بخواهد برای جذب همه، هر حرفی را به اسم تبیین بزند. آیا این درست است؟
حجتالاسلام پناهیان در این باره میگوید: «مجاهدین خلق، همین کار را کردند، آنها دیدند که مارکسیستها حرفهای پرجاذبهای دارند و در عین حال، نمیتوانستند از اعتقادات دینیشان هم دست بردارند، لذا آمدند اسلام را به حرفهای غلط مارکسیستها، تفسیر کردند و نتیجهاش شد یک دین التقاطی. در آن زمان، برخی از اهل علم یکدفعهای میگفتند اصلاً از همه کمونیستتر خودِ خدا است! خب این اشتباه است؛ کمونیستها مالکیت فردی را نفی کردند، شما از کجای اسلام، نفی مالکیت فردی را برداشت کردی؟ البته اینکه تبعیض نباشد و تفاوت طبقاتی شدید نباشد اسلام هم میگوید، بهترش را هم میگوید، راه بهتری هم دارد.»
او معتقد است: «هر انفعالی در مقابل زمان صحیح نیست، هر تصلبی در مقابل زمان هم غلط است. از هر مکتبی ممکن است یک حرفی داخلش باشد که از حرفهای اصیل است و ما باید بگوییم «مرحبا! بیا ما بهترش را میگوییم» هیچوقت هیچ مکتبی در دنیا نمیتواند قد علم بکند که همه حرفش باطل باشد؛ حتماً لابلایش چهار تا حرف درست هست که با حرفهای باطل، ترکیب کرده است و قوام سخن باطل به چهار تا حرف حقی است که داخلش هست. اینکه ما باید متناسب با زمان خودمان پیش برویم، معنایش انفعال در مقابل حرفهای باطل نیست.»
ضرورت جهاد تبیین
خورشید اسلام که از مکه طلوع کرد، روش و راه خود را بر اساس تبیین و تبلیغ بنا کرد. نبی مکرم اسلام از هر فرصتی برای رساندن پیام دین استفاده میکردند، گاهی در محراب و منبر و مسجد و گاه در میدان رزم و میدان کار و جهاد.
«رساندن پیام به گوشها و به دلها، این در قرآن بارها تکرار شده؛ دوازده سیزده مورد تکرار شده؛ از قول پیغمبران تکرار شده: ما عَلَینا اِلَّا البَلاغُ المُبین؛ از قول خدای متعال خطاب به پیغمبر تکرار شده: فَاِنَّما عَلَیکَ البَلاغ؛ (از جمله، سوره آلعمران، آیه ۲۰) از همین مادّه بلاغ، «اَلَّذینَ یُبَلِّغُونَ رِسالاتِ اللَهِ وَ یَخشَونَهُ وَ لا یَخشَونَ اَحَداً اِلَّا اللَه (سوره احزاب، بخشی از آیه ۳۹) [هم هست] و آیات متعدّد دیگری هم در این زمینه هست... تعبیرات موازی و هممعنای با «بلاغ» هم در قرآن الیماشاءالله [هست]: تبلیغِ «دعوت» چقدر در قرآن تکرار [شده]... و همینطور آیات متعدّد دیگری با تعبیرِ عنوان «دعوت». آیات متعدّد فراوان با عنوان «انذار و تبشیر»؛ ترساندن و بشارت دادن. همه اینها دعوت است دیگر، همه اینها تبلیغ است.» (رهبر انقلاب – 21 تیر 1402)
در مقابل حرکت تبلیغی و تبیینی پیامبر اعظم این دشمنان نبی مکرم اسلام بودند که چون از ابلاغ پیام دین الهی هراسان بودند، به مردم توصیه میکردند پنبه در گوش خود بگذارند تا با شنیدن حرفهای رسولخدا تحت تأثیر قرار نگیرند! وقتی این راهکارشان به جایی نرسید و تعدادی با شنیدن پیام وحی به دین اسلام پیوستند، دست به دامن تبلیغات و ترور شخصیت نبی مکرم اسلام شدند که او نعوذبالله ساحر است و با کلام خود سحر میکند و بسیاری دیگر از افتراها و تهمتپراکنیهایی علیه ایشان انجام دادند. اما تحریمها و محدودیتهای اقتصادی علیه مسلمانان در دوران شعب ابی طالب تا آزار و اذیتها و جنگهای متعدد علیه امت نوپای اسلامی، هیچ کدام نتوانست مسیر تبیین و تبلیغ اسلام را متوقف کند.
پایگاه اطلاع رسانی رهبر انقلاب مینویسد؛ جریان باطل امروز هم البته در شکل و شمایل و با اسم و عناوین دیگری همچون لیبرال دموکراسی، به دنبال آن است تا سخن حق شنیده نشود و با انواع شگردهای روانی و رسانهای در صدد موجسازی علیه ارزشهای دینی و الهی است. زیرا میداند همین اعتقاد توحیدی است که انگیزه استکبارستیزی و کنارزدن قدرتمندان زورگوی جهانخوار را در دل مردم نهادینه میکند و آنها را به مقاومت علیه مستکبران و استعماگران دعوت مینماید. به همین علت است که با تبلیغات مختلف سعی میکند در مقابل اسلام ناب محمدی، اسلام انگلیسی و آمریکایی و نسخههای بدلی و تحریفشده از اسلام را زیبا جلوه دهد! یا اگر نتوانست اعتقاد اسلامی را متزلزل کند بر تضعیف ایمان و امید تأکید کند.
اما آنچه همیشه نقشه دشمن را نقش بر آب ساخته و دلارهای آنها را به خاکستر بدل ساخته است، عمق دینداری مردم مسلمان و پایبندی آنها به شعائر اسلامی و انقلابی است.
به فرموده رهبر انقلاب؛ در مقابل آن [دشمنیها]، بیداری مردم، آگاهی مردم، انگیزه مردم، حضور مردم، دینداری مردم، علاقهمندی مردم به مبانی نظام و پایههای نظام وجود دارد. اینها حقائقی است که در جمهوری اسلامی وجود دارد. و ما پیش رفتیم.
رمز بقای اسلام و تعهد مردم به اسلام
تحلیلگران انقلاب اسلامی ایران عموماً معتقدند؛ انقلاب با تاسی به مکتب عاشورا تاکنون پیش رفته و موانع را کنار زده است و به طور کلی برکاتی که اسلام از صدر تا کنون داشته است، مرهون مجاهدتهای تبیینی است. سنت هزار سالهای که علمای حوزههای علمیه در امتداد آن حرکت کردهاند و همواره نجاتبخش و اعتلابخش اسلام بوده است.
اگر تبیین و هدایت علما در طول تاریخ نبود، گرد غفلت از یاد خدا و گرفتاری به چرب و شیرین دنیا، انسانها را از فطرت توحیدجو و خداخواه خود دور میساخت و غرق در هواهای دنیوی و بیمایه میکرد. حضور مردم در حوادث بزرگ و مهم و اعلان موضعی که میکنند مثل راهپیمایی مهم بیست و دوم بهمن، بدون اینکه علما و راهنمایان معنوی مردم که مورد اعتماد آنها هستند، دلهای مردم را به حقائق این انقلاب متوجه کنند، میسر نمی شد. نقش علمای دین در هدایت مردم، منحصر نمی شود به هدایت در امور فرعی و مسائل شخصی و ... مهمتر از همه اینها، هدایت مردم در مسئله عظیم اجتماعی و مسئله حکومت و مسئله نظام اسلامی است.
امروز هم اگر از تبلیغ معارف و عقاید ناب غفلت شود، ضربه اساسی به پیکره امت اسلامی وارد میشود. دشمن در جنگ ترکیبی از طریق ابزارهای مدرن رسانهای خود در حال تهاجم بیامان به اعتقادات، ارزشها، ایمان و امید مردم و در یک کلام، استحاله فرهنگی است.
«اگر لاسمحالله [خدای ناکرده] استحاله فرهنگی پیش بیاید، درست کردنش، جبران کردنش دیگر کار یک ذرّه و دو ذرّه نیست. امام در یک مواردی مکرّر می فرمودند که اگر چنین اتّفاقی بیفتد، اسلام یک سیلیای خواهد خورد که تا سالهای متمادی اثرش بر روی او باقی خواهد ماند؛ قضیّه این است. اگر چنانچه ما غفلت بکنیم این پیش میآید. اگر غفلت بکنیم، از گناهان بزرگ قبحزدایی میشود، از کبائر قبحزدایی میشود، عادی میشود.» (رهبر انقلاب – 21 تیر 1402)