محرمنامه-2
خوشا راهی که چراغ هدایتش تو باشی
ابوالقاسم محمدزاده
آقا جان!
میدانم یک سال از تو دور بودهام اما هرگز از تو جدا نبودهام. از کودکی مادرم یاد داده که با هر جرعه آبی که مینوشم یاد تو باشم و لبهای عطشانت.
آقا جان، تشنگی به نخوردن آب نیست، تشنه عنایت تواَم، تشنه نگاه تواَم. آخر نگاهت انسانساز است و روشنگر ضمیر. آن کس که تو را شناخت و عشقت به دلش نشست دیگر به عشق غیر تو فکر نمیکند، دلی که عاشق تو شد، راهی جز راهی که تو چراغ هدایتش بودی را نمیپیماید تا به خدا برسد.
آقا جان!
گر جدا بود در این فاصله راهم از تو
حال آمدهام، عفو گناهم با تو
اذن دادی که در این روز ز نامت گویم
گرچه دیر آمدهام، سوزش آهم با تو