نشانههای خردمند و خردورزی در آمـوزههـای دینـی
علی اصغر مبارکی
خردمند کسی است که از عقل خویش به درستی برای رسیدن به مقاصد بهره گیرد. شناخت درست حقایق و انتخاب مسیر راست برای رسیدن به مقاصد از مهمترین ویژگیهای خردمند است. از این رو خردمند نخستین پرسش خود را درباره آفرینش، هدف و فلسفه وجودی آن، آفرینش انسان و اهداف آن قرار میدهد و میکوشد تا پاسخی درست و شایسته برای آن بیابد و سپس بر آن میشود تا برای دستیابی به اهداف متعالی آفرینش خود تلاش کند که همان دستیابی به سعادت ابدی در بهشت است، چنانکه در آیات و روایات این امور به عنوان مهمترین نشانههای خردمندی مطرح شده است.
نویسنده در این مطلب به برخی از نشانههای خردمندی و ویژگیهای انسان خردمند در آموزههای دینی اشاره کرده است.
* **
نشانههای خردمند
در حوزه معرفتی و حکمت عملی
خرد بهترین ثروت هر انسانی است که باید آن را قدر شناسد و به درستی به کار گیرد و آن را بیهوده نگذارد. از این رو حضرت امام علی(ع) میفرماید: لا غِنَی کالعَقلِ، و لا فَقرَ کالجَهلِ، و لا میراثَ کالاَدَب و لا ظَهیرَ کالمُشاوَرَه؛ هیچ ثروتی چون عقل و هیچ فقری چون جهل و هیچ میراثی چون ادب و هیچ پشتیبانی چون مشورت نخواهد بود.(تحفالعقول، ص۸۹) رسول خدا(صلیالله علیه و آله) نیز میفرماید: لا فقرَ اَشدُّ مِنَ الجَهلِ، لا مالَ اَعودُ مِن العَقلِ؛ هیچ تهیدستی سختتر از نادانی و هیچ مالی سودمندتر از عقل نیست.(اصول کافی، ج۱، ص۳۰) آن حضرت همچنین درباره ارزش عقل میفرماید: ما قَسَمَ اللّه لِلعِبادِ شَیئًا أفضَلَ مِنَ العَقلِ؛ خداوند، چیزى با ارزشتر از عقل، در میان بندگان تقسیم نکرد.(گزیده حکمتنامه پیامبر اعظم، ص ۲۳)
اما اینکه بدانیم که چه میزان از عقل خود بهره گرفته و یا میگیریم باید به نشانههای آن مراجعه کنیم؛ چرا که برای هر چیزی آثار و نشانههایی است. باید بدانیم که برخی امور را تنها از طریق نشانهها و آثار آن میتوان شناخت؛ زیرا از امور باطنی است و نمیتوان به طور مستقیم از آن آگاه شد. از جمله این امور میتوان به خرد و خردمندی اشاره کرد که از امور محسوس و مادی نیست. امام عسکرى(ع) درباره باطنی بودن عقل در جملهای زیبا میفرماید: حُسنُ العَقلِ جَمالٌ باطِنٌ؛ نکویى خرد، زیبایى درونی است. (میزانالحکمه: ح ۲۶۶۰)از این رو، برای پذیرش وجود خرد و خردمندی باید به آثار و نشانههای خردمندی توجه کرد.
با توجه به تفاوتهایی که درباره خرد و خردمندی و مراتب و درجات آن وجود دارد، دستیابی به همه نشانهها در افراد عادی شاید دشوار و محال و ممتنع باشد. اما شناخت این نشانهها به ما کمک میکند تا نسبت به درجات خردمندی آگاهی یافته و با مراجعه به خود و خودارزیابی میزان بلوغ در این مسیر را بدانیم و حرکتهای آینده خود را سامان دهیم. درباره دیگران نیز میتوان با مراجعه به این نشانهها و آثار، از میزان و درجه خردورزی شخص آگاه شد.
از نظرآموزههای اسلامی میزان سنجش انسان و انسانیت و ارزش اعمال هر کسی، عقل اوست. از این رو آنچه به عمل شخص ارزش و اعتبار میدهد، عقل اوست. اگر انسان کمخردی بهترین کار را انجام دهد به او همان بهائی را نمیدهند که به یک خردمند کامل میدهند. امام باقر(ع) در این باره میفرماید: إنَّ الله تَبارَکَ وَتَعالى یُحاسِبُ النّاسَ عَلى قَدرِ ما آتاهُم مِنَ العُقُولِ فِى الدُّنیا؛ خداوند (در روز قیامت) از بندگانش به مقدار عقلى که به آنها داده بازخواست خواهد کرد.(معاني الأخبار: ج1 ص2) امام على(ع) نیز میفرماید: لَقَدْ سَبَقَ اِلى جَنّاتِ عَدْنٍ اَقْوامٌ ما کانوا اَکْثَرَ النّاسِ لا صَوْما وَ لا صَلاهً وَ لا حَجّا وَ لاَ اعْتِمارا وَ لکِنَّهُمْ عَقَلوا عَنِ اللهِ مَواعِظَهُ؛ گروههایى به سوى بهشت برین (از دیگران) پیشى گرفتند که بیش از دیگران اهل روزه، نماز، حج و عمره نبودند، بلکه آنان در موعظههاى الهى تعقل کردند. (مجموعه ورام، ج ۲، ص ۲۱۳)
این نشانهها در دو حوزه اصلی حکمت نظری و حکمت عملی خواهد بود. به این معنا که خردورز از نظر معرفتی و شناختی و همچنین رفتاری و خلق و خوی به مراتب و درجاتی میرسد که میتوان در سخن و رفتار او این نشانههای بلوغ و رسیدن به هر درجهای از خردمندی را دریافت. در اینجا با مراجعه به روایات برخی از مهمترین نشانههای خردورزی و خردمند در حکمت نظری و عملی بیان میشود.
۱. رضایت خدا: مهمترین نشانه خردمندی رضایتمندی خداوند است؛ چرا که رضایت خدا به معنای این است که شخص در مسیر معرفتی و عملی به چنان جایگاهی که خداوند برای او مقرر داشته رسیده و او را به عنوان متاله پذیرفته و به خود تقرب داده و حبیب و محبوب خود گردانیده است. رسول اکرم(ص) میفرماید: یا عَلىُّ اَلعَقلَ مَا اکتُسِبَت بِهِ الجَنَّهُ وَطُلِبَ بِهِ رِضَى الرَّحمنِ؛ یا على! عقل چیزى است که با آن بهشت و خشنودى خداوند رحمان به دست مىآید.(کنزالعمال، ج۱۳، ص۱۵۱، حدیث۳۶۴۷۲)
۲. پرهیز از پستیها: نشانه خردورزی آن است که انسان به سمت کمالات رفته و از هر آنچه نقص و پستی است دوری میکند. امام على(ع) دراین باره میفرماید: أَعقَلُ النّاسِ أَبعَدُهُم عَن کُلِّ دَنیَّهٍ؛ عاقلترین مردم کسى است که از همه پَستىها دورتر باشد.(میزانالحکمه، ج7، ص532)
۳. تهذیب نفس: انسان خردمند میکوشد تا هر نقصی را در خود بشناسد و آن را از میان برداشته و با پاکسازی خود از آنها خود را به سوی کمالات و پاکیها بکشاند. امام على(ع) میفرماید: مَن لَم یُهَذِّب نَفسَهُ لَم یَنتَفِع بِالعَقلِ؛ هر کس خود را تزکیه نکند، از عقل بهره نمىبرد.(نهجالبلاغه، خطبه ۱۸۴)
۴. پیروی از حق: از مراتب کمالی عقل آن است که از حق پیروی کرده و از هر گونه باطل میگریزد و پرهیز میکند. امام حسین(ع) میفرماید: لا یَکمُلُ العَقلُ إلاّ بِاتِّباعِ الحَقِّ؛ عقل جز با پیروى از حق کامل نمىشود.(التوحید، ص ۶۳)
۵. برنامهریزی برای دنیا و اهتمام به اصلاح آخرت: از ویژگیهای خردمند آن است که در زندگی دنیا بهترین برنامهریزی را دارد و نسبت به اصلاح آخرت خود اهتمام ویژهای نشان میدهد. امام على(ع) درباره این نشانه میفرماید: أَفضَلُ النّاسِ عَقلاً أَحسَنُهُم تَقدیرا لِمَعاشِهِ وَأَشَدُّهُمُ اهتِماما بِإِصلاحِ مَعادِهِ؛ عاقلترین مردم کسى است که در امور زندگیاش بهتر برنامهریزى کند و در اصلاح آخرتش بیشتر همّت نماید.(تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص52)
۶. تحمل نادان: خردمند آن است که از آستانه تحمل بالایی در برخورد با افراد نادان برخوردار بوده و نسبت به رفتارهای آنان از کوره به در نمیرود و خشم نمیگیرد. خداوند در آیاتی از جمله آیه ۶۳ سوره فرقان میفرماید که از ویژگیهای مومن که خود فردی خردمند است واکنش مثبت دربرابر رفتار جاهلانه است. امام على(ع) نیز میفرماید: زکوهًْ العَقلِ احتِمالُ الجُهّالِ؛ زکات عقل تحمّل نادانان است.(التوحید، ص ۱۲۷)
۷. پرهیز از تجملات: از نشانههای خردمند آن است که به تجملات و زینتهای دنیوی بیتوجه بوده و از آنها پرهیز میکند و خود را مشغول به جمعآوری مال و یا رسیدن به مقام و مانند آن نمیسازد، بلکه همه همت خود را مصروف آن چیزی میکند که ابدیت او را میسازد. امام على(ع) میفرماید: رَدعُ النَّفسِ عَن زَخارِفِ الدُّنیا ثَمَرَهُ العَقلِ؛ دورى از تجمّلات دنیا میوه عقل است.(نهجالبلاغه، خطبه ۱۷۸)
۸. انتخاب کمزیانها: خردمند آن است که در میان دو زیان آنچه کمزیانتر است را انتخاب میکند و میان فاسد و افسد، فاسد را برمیگزیند تا کمتر زیان کند. اینکه انسان میان خیر و شر، خیر را انتخاب کند عملی ابتدائی است و نیاز به خردورزی ندارد، آنچه نیاز به خردورزی دارد خروج از فتنهها مبتنی بر بصیرت است. بنابراین اگر کسی بتواند میان دو شر، کمزیانترین آنها را انتخاب کند، او خردمندی است که با خردورزی در میان فتنه راه درست و راست را انتخاب کرده و خود را با کمترین خطر از میان فتنه بیرون کشیده است. امام على(ع) درباره این اثر خردورزی میفرماید: لَیسَ العاقِلُ مَن یَعرِفُ الخَیرَ مِنَ الشَّرِّ وَلکِنَّ العاقِلَ مَن یَعرِفُ خَیرَ الشَّرَّینِ؛ عاقل آن نیست که خیر را از شر تشخیص دهد، بلکه عاقل کسى است که میان دو شر، آن را که ضررش کمتر است بشناسد.(نهجالبلاغه، خطبه ۹۱)
9. پرهیز از بدمستیهای دنیوی: خردمند از دنیا برای آخرت بهره میگیرد و هرگز دلبسته به دنیا نیست. هر گونه زیباییهای دنیا را برای دنیا میداند و به خود اجازه نمیدهد تا مست اموری شود که او را از آخرت بازمیدارد. دنیا و زخارف آن را بیارزش میداند و تنها آن را ابزاری برای رشد و کمالیابی میداند. از این رو امام على(ع)می فرماید: یَنبَغى لِلعاقِلِ اَن یَحتَرِسَ مِن سُکرِ المالِ وَ سُکرِ القُدرَهِ، وَ سُکرِ العِلمِ، وَ سُکرِ المَدحِ وَ سُکرِ الشَّبابِ، فَاِنَّ لِکُلِّ ذالِکَ ریاحا خَبیثَهً تَسلُبُ العَقلَ وَ تَستَخِفُّ الوَقارَ؛ سزاوار است که عاقل، از مستى ثروت، قدرت، دانش، ستایش و مستى جوانى بپرهیزد، چرا که هر یک دارای بادهاى پلیدى است که عقل را نابود مى کند و وقار و هیبت را کم مىنماید.(غررالحکم، ح ۱۰۹۴۸)
10. راستگویی، انصاف، نیکی و صله رحم: از دیگر نشانههای خردمندی اموری است که در روایات بسیاری از جمله روایتی ازرسول خدا(ص) آمده است. آن حضرت میفرماید: مَن اُلهِمَ الصِّدقَ فى کَلامِهِ وَ الانصافَ مِن نَفسِهِ وَ بِرَّ والِدَیهِ وَ وَصلَ رَحِمِهِ، اُنسِىءَ لَهُ فى اَجَلُهُ وَ وُسِّعَ عَلَیهِ فى رِزقِهِ وَ مُتِّعَ بِعَقلِهِ وَ لُـقِّنَ حُجَّتَهُ وَقتَ مُساءَلَتِهِ؛ به هر کس، راستگویى در گفتار، انصاف در رفتار، نیکى به والدین و صله رحم الهام شود، اجلش به تأخیر مى افتد، روزیاش زیاد مى شود، از عقلش بهرهمند مىشود و هنگام سؤال مأموران الهى پاسخ لازم به او تلقین مىگردد.(اعلامالدین، ص ۲۶۵)
11. مخالفت با هواهای نفسانی: انسان خردمند کسی است که شهوت خود را مدیریت و مهار کرده و اجازه نمیدهد تا هواهای نفسانی بر او حاکم شود. امام على(ع) درباره این نشانه خردمند میفرماید: اَلحِلمُ غِطاءٌ ساتِرٌ وَالعَقلُ حِسامٌ قاطِعٌ، فَاستُر خَلَلَ خَلقِکَ بِحِلمِکَ وَقاتِل هَواکَ بِعَقلِکَ؛ بردبارى پردهاى پوشاننده و عقل شمشیرى برنده است، پس عیبهاى اخلاقى خود را با بردبارى بپوشان و با عقلت به جنگ هوا و هوست برخیز.(نهجالبلاغه، حکمت ۴۲۴)
12. بیعلاقه بودن به دنیا: خردمند آن است که دلبسته به دنیا نیست و هیچ علاقهای به آن نشان نمیدهد؛ چرا که میداند که دلبستگی به دنیا موجب فساد عقل است. امام على(ع) در این باره میفرماید: حُبُّ الدُّنیا یُفسِدُ العَقلَ وَ یُصِمُّ القَلبَ عَن سَماعِ الحِکمَهِ وَ یوجِبُ اَلیمَ العِقابِ؛ دلبستگى به دنیا، عقل را فاسد مىکند، قلب را از شنیدن حکمت ناتوان مىسازد و باعث عذاب دردناک مى شود.(غررالحکم، ح ۴۸۷۸)
13. مدارا با مردم با ملاحظه حقمداری: از نشانههای خردمندی مدارا با مردمان است. رسول خدا(ص) آن را از نشانههای کمال عقل میشمارد و میفرماید: أَعقَلُ النّاسِ أَشَدُّهُم مُداراهً لِلنّاسِ؛ عاقلترین مردم کسى است که بیشتر با مردم مدارا کند.(من لایحضره الفقیه، ج۴، ص۳۹۵، ح۵۸۴۰) البته پیامبر(ص) در جایی دیگر مدارا را مشروط به این کرده که با حق در تضاد نباشد و در جایی که حق پایمال میشود دیگر نمیتوان مدارا کرد. پس مدارا با مردم مشروط به حقمداری است. از این رو میفرماید: رَاْسُ الْعَقْلِ بَعْدَ الاْیمانِ بِاللّهِ مُداراهُ النّاسِ فى غَیْرِ تَرْکِ حَقٍّ؛ کمال عقل پس از ایمان به خدا، مدارا کردن با مردم است به شرط آنکه حق، پایمال نشود.(تحفالعقول، ص ۴۲)
14. هدایتگری و نجاتبخشی: از آثار خردمندی میبایست به هدایتگری و نجاتبخشی عقل اشاره کرد. انسانی که گرفتار گمراهی است و یا در ورطه فساد و تباهی و بدبختی افتاده، از عقل هیچ بهرهای نبرده است. امام على(ع) میفرماید: اَلعَقلُ یَهدى وَیُنجى، وَالجَهلُ یُغوى وَیُردى؛ عقل راهنمایى مىکند و نجات مىدهد و نادانى گمراه مىکند و نابود مىگرداند.(نهجالبلاغه، خطبه ۱۸۴)
15. پرهیز از طمع و آزمندی: خردمند اهل آز و طمع نیست؛ چرا که آن را نابودگر عقلانیت خود میداند. امام على(ع) میفرماید: اَکثَرُ مَصَارعِ العُقُولِ تَحتَ بُرُوقِ المَطَامِعِ؛ قربانگاه عقلها غالبا در پرتو طمعها است.(نهجالبلاغه، حکمت 219)
16. خود عیبشناسی: عاقل کسی است که میکوشد تا خود را بهتر بشناسد و از تواناییها و ناتوانیها و ظرفیتهای خود آگاه شود. لذا همواره در خود میاندیشد تا اگر نقص دارد آن را برطرف سازد و کمالی را به دست آورد و یا آن را به اتمام و اکمال نهایی برساند. از این رو خود عیبشناسی، او را از عیبجویی دیگران باز میدارد و سرگرم خود میسازد. امام على(ع) درباره این نشانه خردورزی بلکه کمال آن میفرماید: اَعْقَلُ النّاسِ مَنْ کانَ بِعَیْبِهِ بَصیرا وَ عَنْ عَیْبِ غَیْرِهِ ضَریرا؛ عاقلترین مردم کسى است که به عیبهاى خویش بینا و از عیوب دیگران، نابینا باشد.(غررالحکم، ح ۳۲۳۳)
17. حقگرایی، خوب پسندی، بردباری: از دیگر نشانههای عقل و کمال دارا بودن صفات برتر و کمالی است که در هر خردمندی یافت میشود. امام صادق(ع) میفرماید: لا یُعَدُّ الْعاقِلُ عاقِلاً حَتّى یَسْتَـکْمِلَ ثَلاثا: اِعْطاءَ الْحَقِّ مِنْ نَفْسِهِ عَلى حالِ الرِّضا وَ الْغَضَبِ وَ اَنْ یَرْضى لِلنّاسِ ما یَرْضى لِنَفْسِهِ وَ اسْتِعْمالَ الْحِلْمِ عِنْدَ الْعَثْرَهِ؛ عاقل، عاقل نیست مگر آنکه سه صفت را در خود به کمال رساند: حق را در هنگام خشنودى و خشم ادا کند، آنچه را براى خود مىپسندد، براى دیگران هم بپسندد و هنگام خطاى دیگران، بردبار باشد.(تحفالعقول، ص ۳۱۸)
18. تقوا: از دیگر نشانههای خردمندی داشتن تقواست. امام على(ع) میفرماید: عقل، درختى است که ریشه آن تقوا، شاخههایش حیاء و میوه آن، پارسایى است. تقوا به سه چیز دعوت مىکند: دینشناسى، بىرغبتى به دنیا و دلبستگى به خداوند، و حیا به سه چیز دعوت مىکند: یقین، خوش اخلاقى و تواضع، و پارسایى به سه چیز دعوت مىکند: راستگویى، شتاب در نیکىها و دورى از کارهاى شبههناک.(مواعظ العددیه، ص ۱۶۰) البته کسی که به تقوای عقلانی رسیده باشد در مواردی که عقل نمیتواند او را یاری رساند در آنجا این خداوند است که تقوای وحیانی به او میدهد و عقلش را اینگونه کامل میسازد تا اشتباه و خطایی مرتکب نشود. امام باقر علیهالسلام میفرماید: اِنَّ اللّهَ عَزَّوَجَلَّ یَقى بِالتَّقْوى عَنِ الْعَبْدِ ما عَزُبَ عَنْهُ عَقْلُهُ وَ یُجَلّى بِالتَّقْوى عَنْهُ عَماهُ وَ جَهْلَهُ؛ خداوند عزوجل به وسیله تقوا، انسان را از آنچه عقلش به آن نمىرسد، حفظ مىکند و کوردلى و نادانى را از او دور مىنماید.(کافى، ج ۸، ص ۵۲، ح ۱۶)
19. کمالاتخواهی: عقل راهنمای انسان به همه کمالات است. بنابراین کسی که در پی کمالات میرود و از نقص گریزان است، انسان خردمندی است. امام صادق(ع) میفرماید: ستون انسانیت، عقل است و از عقل، زیرکى، فهم، دانش برمىخیزد. با عقل، انسان به کمال مىرسد. عقل، راهنماى انسان، بیناکننده و کلید کارهاى اوست. هر گاه عقل با نور یارى شود، دانا، حافظ، تیزهوش و فهیم مىشود و بدین وسیله (پاسخ) چگونه، چرا و کجا را مىفهمد و خیرخواه و دغلکار را مىشناسد و هرگاه این را دانست، مسیر حرکت خود و بیگانه را مىشناسد و در توحید و طاعت خداوند اخلاص مىورزد و چون چنین کرد، آنچه از دست رفته را جبران مىکند و بر آنچه در آینده مىآید چنان وارد مىشود که مىداند در کجاى آن است و براى چه منظورى در آنجاست. از کجا آمده و به کجا مىرود و این همه از پرتو تأیید عقل است.(کافى، ج ۱، ص ۲۵، ح ۲۳)
20. پاکنیتی: خردمند انسانی پاک نیت است و هرگز از راه صداقت و پاکی بیرون نمیرود. امام کاظم(ع) میفرماید: کَما لا یَقومُ الْجَسَدُ اِلاّ بِالنَّفْسِ الحَیَّهِ فَکَذلِکَ لا یَقومُ الدّینُ اِلاّ بِالنِّیَّهِ الصّادِقَهِ وَ لا تَثْبُتُ النِّیَّهُ الصّادِقَهُ اِلاّ بِالْعَقْلِ؛ همانگونه که قوام جسم، تنها به جانِ زنده است، قوام دیندارى هم تنها به نیّت پاک است و نیّت پاک، جز با عقل حاصل نمىشود.(تحفالعقول، ص ۳۹۶)
21. استقبال از نظرات و عاقبتنگری: از نشانههای خردمندی استقبال از نظرات و آرای دیگران است و اینگونه نیست که در اندیشه و رای مستبد باشد بلکه با بهرهگیری از عقول دیگران درباره عاقبت هر کاری میاندیشد و بهترین تصمیم را میگیرد. امام على(ع) میفرماید: اَلا وَ اِنَّ اللَّبیبَ مَنِ اسْتَقْبَلَ وُجوهَ الاْآراءِ بِفِکْرٍ صائِبٍ وَ نَظَرٍ فِى الْعَواقِبِ؛ بدانید عاقل، کسى است که با فکر درست، به استقبال نظرات گوناگون برود و در عواقب امور بنگرد.(غررالحکم، ح ۲۷۷۸)
22. پرهیز از بدگویی و غیبت: انسان خردمند زبان خود را از هر گونه گناه و زشتی باز میدارد و بدگویی و غیبت نمیکند. امام على(ع) میفرماید: اَلْعاقِلُ مَنْ صانَ لِسانَهُ عَنِ الْغیبَهِ؛ عاقل کسى است که زبانش را از بدگویى پشت سر دیگران نگه دارد.(غررالحکم، ح ۱۹۵۵)
23. حکمت همراه مثال: خردمند هر سخن حکیمانه خود را با مثالی همراه میسازد تا مخاطب، امر معقول را با محسوس و یا با معقولی دیگر درک کند و مفاهمه و تفاهم میان گوینده و شنونده پدید آید. اینگونه بیان و سخن گفتن موجب میشود تا نیازی به سوگند برای اثبات مدعا نباشد و مخاطب را برای پذیرش مطلب حکیمانه آماده کند. امام على(ع) درباره این نشانه خردمندان میفرماید: اَلْعاقِلُ اِذا تَـکَلَّمَ بِکَلِمَهٍ اَتْبَعَها حِکْمَهً وَ مَثَلاً وَ الاَحْمَقُ اِذا تَـکَلَّمَ بِکَلِمَهٍ اَتْبَعَها حِلْفا؛ عاقل، هر گاه سخن بگوید، آن را با سخنى حکیمانه و ضربالمثل همراه سازد و نادان هرگاه سخن بگوید، آن را با سوگند همراه کند.(شرح نهجالبلاغه، ابن ابى الحدید، ج۲۰، ص۲۸۹، ح۳۰۶)
24. خوشگمانی: اینکه انسان خوشگمان نسبت به دیگران باشد و از بدگمانی پرهیز کند از اخلاق و صفات خردمندان است که امام على(ع) در این عبارت بر آن تاکید میکند و میفرماید: اَلظَّنُّ الصَّوابُ مِنْ شیَمِ اُولِى الاَلْبابِ؛ خوشگمانى، از اخلاق عاقلان است.(غررالحکم، ح ۱۳۸۶)
25. بهترین کار و در بهترین موقعیت: خردمند در میان کارها بهترین را انجام میدهد و میکوشد تا بجا و مناسب اقدام کند. امام على(ع) درباره این نشانه خردمند میفرماید: اَلْعاقِلُ مَنْ اَحْسَنَ صَنائِعَهُ وَ وَضَعَ سَعْیَهُ فى مَواضِعِهِ؛ عاقل کسى است که کارهایش را خوب انجام دهد و تلاشى که مىکند، به جا باشد.(غررالحکم، ح ۱۷۹۸)
26. مشورت با خردمندان: از دیگر نشانههای عاقل آن است که به عقل خود بسنده نکرده و با دیگر خردمندان مشورت نماید؛ چرا که احتمال خطا در عقل میرود و با این کار میتوان از اشتباه پرهیز کرد و یا آن را به حداقل رساند. امام على(ع) میفرماید: مَنْ شاوَرَ ذَوِى الْعُقولِ اسْتَضاءَ بِاَنْوارِ الْعُقولِ؛ هر کس با عقلا مشورت کند، از نور عقلها بهره مىبرد.(غررالحکم، ح ۸۶۳۴) حضرت در جایی دیگر میفرماید: مَن تَرَکَ الإستِماعَ مِن ذَوی العُقولِ ماتَ عَقلُهُ؛ هر که به خردمندان گوش نسپارد عقلش بمیرد.(مستدرک الوسائل ج۱۱ ص۲۰۷)
27. ادب: اینکه انسان در زندگی اهل اخلاق باشد امر عقلانی است ولی خردمند کسی است که به همه جزئیات اخلاقی و رفتاری خود توجه داشته و اهل ادب است و با هر کسی با توجه به موقعیت وشان او سخن و رفتار میکند. از این روست که ادب را از کمالات عقلی دانستهاند و عاقل کسی که اهل ادب است تا بیش از پیش از زندگی و عقل خویش بهرهمند شود. امام على(ع) میفرماید: اِنَّ بِذَوِى الْعُقولِ مِنَ الْحاجَهِ اِلَى الاَدَبِ کَما یَظْمَأُ الزَّرْعُ اِلَى الْمَطَرِ؛ نیاز عاقلان به ادب، همانند نیاز کشتزار به باران است.(غررالحکم، ح ۳۴۷۵) البته امام صادق(ع) درباره این مطلب توضیحی میدهد که خوب است به آن توجه شود. آن حضرت میفرماید: کَمالُ الاَدَبِ وَالْمُروءَهِ سَبْعُ خِصالٍ: اَلْعَقلُ وَ الْحِلْمُ، وَالصَّبْرُ، وَالرِّفْقُ، وَالصَّمْتُ، وَحُسْنُ الْخُلْقِ وَ الْمُداراهُ؛ کمال ادب و مروت در هفت چیز است: عقل، بردبارى، صبر، ملایمت، سکوت، خوشاخلاقى و مدارا.(بحارالأنوار، ج ۸۴، ص ۳۲۵، ح ۱۴)
28. تجربهاندوزی: از دیگر نشانههای خردمند تجربهاندوزی و بهرهگیری از بهترین تجربیات خود و دیگران است. امام على(ع) میفرماید: اَلْعَقْلُ حِفْظُ التَّجارِبِ وَ خَیْرُ ما جَرَّبْتَ ما وَعَظَکَ؛ عقل، اندوختن تجربهها (و عمل به آن) است و بهترین تجربه، آن است که پندت داده. (نهجالبلاغه، نامه ۳۱) آن حضرت در جایی دیگر میفرماید: العاقِلُ مَن وَعَظَتهُ التَّجارِبُ؛ خردمند کسى است که تجربهها او را پند دهد. (تحف العقول، ص ۸۵ – منتخب میزانالحکمه، ص ۵۹۸)
29. مطیع خدا و آخرتشناسی و معادگرایی: انسان خردمند خدایش را میشناسد و فلسفه وجودی آفرینش را به درستی درک کرده و تمام هدف خویش را رسیدن به آن قرار میدهد. از این رو انسان آخرتشناس و معادگراست و سرمایه وجودی خود را در دنیا صرف آخرت میکند. پیامبر(ص) میفرماید: اَلا وَ اِنَّ اَعْقَلَ النّاسِ عَبْدٌ عَرَفَ رَبَّهُ فَاَطاعَهُ وَ عَرَفَ عَدُوَّهُ فَعَصاهُ وَ عَرَفَ دارَ اِقامَتِهِ فَاَصْلَحَها وَ عَرَفَ سُرْعَهَ رَحیلِهِ فَتَزَوَّدَ لَها؛ بدانید که عاقلترین مردم کسى است که پروردگارش را بشناسد و از او پیروى کند، دشمنان خدا را بشناسد و از آنان نافرمانى کند، جایگاه ابدى خود را بشناسد و آن را آباد کند و بداند بهزودى به آنجا سفر خواهد کرد و براى آن، توشه بردارد.(اعلامالدین، ص ۳۳۷، ح ۱۵)
30. دینداری: خردمند، دیندار است. پیامبر(ص) میفرماید: اِنَّما یُدْرَکُ الْخَیْرُ کُلُّهُ بِالْعَقْلِ، وَ لا دینَ لِمَنْ لا عَقْلَ لَهُ؛ همه خوبىها با عقل شناخته مىشود و کسى که عقل ندارد، دین ندارد.(تحفالعقول، ص ۵۴) اصولا بر اساس آموزههای اسلامی دینداری و اخلاق(حیا و ادب) از لوازم ذاتی عقل است که از آن جدایی ندارد.(اصول کافی، ج ۱، کتاب عقل و جهل)
31. علمآموزی و عمل به آن: از نشانههای خردمند آن است که به علم و آموزش توجه داشته و آن را میآموزد و حفظ کرده و به دیگران میآموزاند و عمل میکند. پیامبر(ص) دراین باره میفرماید: اَرْبَعَهٌ تَلْزَمُ کُلَّ ذى حِجىً وَ عَقْلٍ مِنْ اُمَّتى، قیلَ: یا رَسولَ اللّهِ، ما هُنَّ؟ قالَ: اِسْتِماعُ الْعِلْمِ، وَ حِفْظُهُ، وَ نَشْرُهُ وَ الْعَمَلُ بِهِ؛ چهار چیز بر هر خردمندى از امّت من واجب است. گفته شد: «اى پیامبر خدا! آن چهار چیز کدامند؟». فرمودند: «گوش فرادادن به دانش، نگهدارى، نشر و عمل به آن».(تحفالعقول، ص ۵۷)
32. سکوت و خاموشی: از ویژگیهای خردمند سکوت و خاموشی است. امام صادق(ع) میفرماید: اَلنَّومُ راحَهٌ لِلْجَسَدِ وَ النُّطْقُ راحَهٌ لِلرُّوحِ وَ السُّکوتُ راحَهٌ لِلْعَقْلِ؛ خواب مایه آسایش جسم، سخن مایه آسایش جان و سکوت مایه آسایش عقل است.(من لایحضرهالفقیه، ج ۴، ص ۴۰۲، ح۵۸۶۵)
33. مهرورزی و دوستی با مردمان: از نشانههای خردمندی است که امام موسی کاظم(ع) به آناشاره کرده و فرموده است: التَوَدُّدُ اِلَی الناسِ نِصفُ العَقل؛ مهرورزی و دوستی با مردم، نصف عقل است.(تحف العقول، ص ۴۲۵) پیامبر خدا(ص) نیز میفرماید: رَأسُ العَقلِ بَعدَ الإِیمانِ بِاللّه عز و جل التَّحَبُّبُ إلَى النّاسِ؛ اساس عقل، پس از ایمان به خداوند عز و جل، اظهار دوستى با مردم است.(گزیده حکمتنامه پیامبر اعظم، ص ۸۶۳)
آنچه بیان شد گوشهای از صفات و ویژگیهای خردورزی و انسان خردمند است و با بررسی آیات و روایات میتوان با نشانههای بیشتری آشنا شد.