kayhan.ir

کد خبر: ۲۶۸۲۸۷
تاریخ انتشار : ۱۲ تير ۱۴۰۲ - ۲۲:۲۵

تصلّب و انعطاف‌ناپذيرى امام علی(ع) در اجرای عدالت

 
 
استاد شهید مطهرى
... از سخنان على(ع) و از عمل او، مخصوصاً از طرز عملى كه در دوره زعامت و حكومت خود انجام داد، معلوم مى‌شود كه عدالت به صورت يك فلسفه اجتماعى اسلامى مورد توجه مولاى متقيان بوده و آن را ناموس بزرگ اسلامى تلقى مى‌كرده و از هر چيزى بالاتر مى‌دانسته، سياستش بر مبناى اين اصل تأسيس شده بود، ممكن نبود به خاطر هيچ منظورى و هدفى كوچك‌ترين انحراف و انعطافى از آن پيدا كند. همين امر، يگانه چيزى، بلى يگانه چيزى بود كه مشكلات زيادی برايش ايجاد كرد و ضمناً همين مطلب يك مفتاح و كليدى است براى يك نفر مورخ و محقق كه بخواهد حوادث خلافت على را تحليل كند.
على‌(ع) فوق‏‌العاده در اين امر تصلّب و تعصب و انعطاف‏‌ناپذيرى به خرج مى‏‌داد.
- برنامه حکومتی حضرت تنها این نبود- كه در دوره خودش نگذارد حيف و ميل بشود و حقوق مردم پايمال شود، بلكه برنامه‌‏اش اين بود كه حقوق پايمال ‏شده گذشته را كه اجحاف‌گرها مال خود و ملك خود مى‌‏دانستند برگرداند، روى اين حساب و اين نقشه، خودش مى‌دانست كه چه جنجالى به‌پا خواهد شد.(1)
اولویت با عدالت یا مصلحت؟
تبعيض و رفيق‌بازى و باندسازى و دهان‌ها را با لقمه‌‏هاى بزرگ بستن و دوختن، همواره ابزار لازم سياست قلمداد شده است.                    
- با پذیرش خلافت از ناحیه امام علی(ع) دوستان خيرانديش به حضورش آمدند و با نهايت خلوص و خيرخواهى تقاضا كردند كه به خاطر مصلحت مهم‌تر، انعطافى در سياست خود پديد آورد؛ پيشنهاد كردند كه خودت را از دردسر اين هوچي‌ها راحت كن، «دهن سگ به لقمه دوخته به»؛ اينها افراد متنفذى هستند، بعضى از اينها از شخصيت‌هاى صدر اولند؛ تو فعلًا در مقابل دشمنى مانند معاويه قرار دارى كه ايالتى زرخيز مانند شام را در اختيار دارد، چه مانعى دارد كه به خاطر «مصلحت»! فعلًا موضوع مساوات و برابرى را مسكوتٌ بگذارى؟
على‌(ع) جواب داد: شما از من مى‌خواهيد كه پيروزى را به قيمت تبعيض و ستمگرى به دست آورم؟ از من مى‌خواهيد كه عدالت را به پاى سياست و سيادت قربانى كنم؟ خير، سوگند به ذات خدا كه تا دنيا دنياست چنين كارى نخواهم كرد و به گرد چنين كارى نخواهم گشت. 
من و تبعيض؟! من و پايمال كردن عدالت؟ اگر همه اين اموال عمومى كه در اختيار من است مال شخص خودم و محصول دسترنج خودم بود و مى‏‌خواستم ميان مردم تقسيم كنم، هرگز تبعيض روا نمى‌داشتم تا چه رسد كه مال مال خداست و من امانتدار خدايم.(نهج‌البلاغه، خطبه۱۲۶)
ابطال اصل «قانون، عطف‏ بما سبق نمى‌كند» 
مى‌دانيم كه عثمان بن عفّان قسمتى از اموال عمومى مسلمين را در دوره خلافتش تيول خويشاوندان و نزديكانش قرار داد. بعد از عثمان، على‌(ع) زمام‏ امور را به دست گرفت. از آن حضرت خواستند كه «عطف بما سبق» نكند و كارى به گذشته نداشته باشد، كوشش خود را محدود كند به حوادثى كه از اين به بعد در زمان خلافت خودش پيش مى‌آيد، اما او جواب مى‌داد كه: الْحَقُّ الْقَديمُ لا يُبْطِلُهُ شَىْ‏ء(خطبه 15 نهج‌البلاغه ): حق كهن به هيچ وجه باطل نمى‌شود.
نمى‏ گفت بر گذشته ‏ها صلوات، مى‏ گفت به گذشته‏‌ها هم كار دارم، گذشته است كه سازنده حال و استقبال است، بر روى پايه خراب و منحرف و فرسوده بنايى عالى و محكم نمى ‏توان ساخت. فرمود به خدا قسم اگر با آن اموال براى خود زن گرفته باشند و يا كنيزكان خريده باشند، باز هم آن را به بيت‌المال برمى‌گردانم.
حکومت، چه زمانی برای علی(ع) ارزشمند است؟
على‌(ع) مانند هر مرد الهى و رجل ربّانى ديگر، حكومت و زعامت را به عنوان يك پست و مقام دنيوى كه ‌اشباع‌كننده حس جاه‌طلبى بشر است و به عنوان هدف و ايده‌آل زندگى، سخت تحقير مى‌‏كند و آن را پشيزى نمى‌شمارد؛ آن را مانند ساير مظاهر مادى دنيا از استخوان خوكى كه در دست انسان خوره‌دارى باشد بى‌مقدارتر مى‏‌شمارد، اما همين حكومت و زعامت را در مسير اصلى و واقعى‌‏اش يعنى به عنوان وسيله‌‏اى براى اجراى عدالت و احقاق حق و خدمت به اجتماع، فوق‌‏العاده مقدس مى‌شمارد و مانع دست يافتن حريف و رقيب فرصت‌طلب و استفاده‌جو مى‌گردد، از شمشير زدن براى حفظ و نگهدارى‌‏اش از دستبرد چپاولگران دريغ نمى‌‏ورزد.
ابن عباس در دوران خلافت على‌(ع) بر آن حضرت وارد شد در حالى كه با دست خودش كفش كهنه خويش را پينه مى‌‏زد.  از ابن عباس پرسيد: قيمت اين كفش چقدر است؟ ابن عباس گفت: هيچ. 
امام فرمود: ارزش همين كفش كهنه در نظر من از حكومت و امارت بر شما بيشتر است، مگر آنكه به وسيله آن عدالتى را اجرا كنم، حقى را به ذى‏‌حقى برسانم، يا باطلى را از ميان بردارم. (نهج‌البلاغه، خطبه 33)(2)
____________
1- مجموعه آثار (عدالت از نظر على(ع) (بيست گفتار))، ج ‏25، صص: 231-230- با تلخیص و ویرایش.
2- مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى (سيرى در نهج‌البلاغه)، ج‏16، صص: 440- 438-437- 433-432- و ج ‏25 (بيست گفتار )، صص: 231 و 235- با تلخیص و ویرایش جزئی.