kayhan.ir

کد خبر: ۲۶۷۴۹۷
تاریخ انتشار : ۳۱ خرداد ۱۴۰۲ - ۲۰:۰۸

چگونگی تأثیر قرآن بر قلوب(2)(پرسش و پاسخ)

 
 
پرسش:
چه راهکارها و آدابی وجود دارد تا انسان با انجام آنها بتواند نقش و تأثیر قرآن کریم را در حیات فردی و اجتماعی خود به حد اعلی برساند، ‌و قلب خود را متأثر و خاشع در برابر قرآن و عظمت خالق ببیند؟
پاسخ:
در بخش نخست پاسخ به این سؤال به مباحثی همچون: لزوم تدبر و تفکر در آیات و لزوم مراعات آداب تأثیر قرآن در قلب شامل: 1- تعظیم 2- اخلاص 3- استعاذه 4- حضور قلب پرداختیم. اینک در بخش پایانی دنباله مطلب را پی می‌گیریم.
5- تفکر
تدبر و تفکر در آیات قرآن یکی از مهم‌ترین روش‌های فهم معانی و مقاصد قرآن کریم است. جایگاه رفیع تفکر در آیات الهی در بسیاری از آیات بدان اشاره شده و امام راحل هم در این زمینه می‌فرماید: «دیگر از آداب مهمه آن تفکر است: و مقصود از تفکر آن است که از آیات شریفه جست‌وجوی مقصد و مقصود کند،‌و چون مقصد قرآن، چنانچه خود آن صحیفه نورانیه فرماید، هدایت به سبل سلامت است،‌و اخراج از همه مراتب ظلمات است به عالم نور و هدایت به طریق مستقیم است. باید انسان به تفکر در آیات شریفه مراتب سلامت را از مرتبه دانیه آن، که راجع به قوای ملکیه است، تا منتهی‌النهایه آن، که حقیقت قلب سلیم است، به تفسیری که از اهل بیت وارد شده که ملاقات کند حق را در صورتی که غیر حق در آن نباشد،‌به دست آورد، و سلامت قوای ملکیه و ملکوتیه گم شده قاری قرآن باشد، که در این کتاب آسمانی این گمشده موجود است،‌و باید با تفکر استخراج آن کند... در قرآن شریف دعوت به تفکر و تعریف و تحسین از آن بسیار شده است. قال تعالی: «وانزالنا الیک الذکر، لتبین للناس ما نزل الیهم و لعلهم یتفکرون» ما قرآن را به تو نازل کردیم، تا برای مردم آنچه برایشان فرستاده شده را تبیین کنی، شاید آنها تفکر و اندیشه‌ورزی کنند (نحل- 44) در این کریمه مدح بزرگی است از تفکر زیرا که غایت انزال کتاب بزرگ آسمانی و صحیفه عظیمه نورانی را احتمال تفکر قرار داده،‌و این از شدت اعتنا به آن است که پس احتمال آن موجب یک همچو کرامتی عظیم شده است. (آداب الصلوهًْ، امام خمینی(ره)، ص 204-203).
6- تطبیق
قاری قرآن هنگام تلاوت باید توجه داشته باشد که این کتاب، نسخه درمان روح و روان او می‌باشد، و داستان‌ها،‌رفتارها، دستورالعمل‌ها و همه آنچه قرآن فرموده را برای درمان خود عمل کرده و پیاده نماید. امام راحل در این باره می‌فرماید: یکی از آداب مهمه قرائت قرآن که انسان را به نتایج بسیار و استفادات بی‌شمار نائل کند «تطبیق» است، و آن چنان است که در هر آیه از آیات شریفه که تفکر می‌کند، مفاد آن را با حال خود منطبق کند، و نقصان خود را به واسطه آن مرتفع کند و امراض خود را بدان شفا دهد» (همان، ص 206) امام راحل قاریان قرآن را دعوت می‌کند تا خود را به قرآن عرضه بدارند و افکار و اعمال خود را با ملاک‌های قرآنی اعتبارسنجی کرده و ضعف‌ها و قوت‌های خود را بهتر بشناسند تا برای معالجه و درمان نقصان‌ها و ضعف‌ها بتوانند اقدامات عملی را انجام دهند. امام می‌فرماید: پس وظیفه سالک الی‌الله آن است که خود را به قرآن شریف عرضه دارد، و چنانچه میزان در تشخیص صحت و عدم صحت و اعتبار ولا اعتبار حدیث آن است که آن را به کتاب خدا عرضه دارند و آنچه مخالف آن باشد باطل و زخرف شمارند،‌میزان در استقامت و اعوجاج و شقاومت و سعادت آن است که در میزان کتاب الله درست و مستقیم درآید. (همان، ص 208)
7- ترتیل
امام راحل به آداب ظاهری تلاوت نیز توجه داشته و می‌فرماید: «از آداب قرائت، که موجب تأثیر در نفس نیز هست و سزاوار است که شخص قاری مواظبت آن کند،‌ترتیل در قرائت است. و آن به طوری که در حدیث است،‌عبارت است از حد توسط بین سرعت و تعجیل در آن، و تانی و فتور مفرط که کلمات از هم متفرق و منتشر گردد. (شرح چهل حدیث، امام خمینی(ره) ص 503) «یعنی مقصود شما آن نباشد که قرآن را در چند روز ختم کنید،‌و یا این سوره را به زودی ختم نموده و به آخر رسانید (همان).
8- صوت نیکوی محزون
امام راحل بر صوت نیکوی محزون قرآن براساس روایات تأکید و فرموده‌اند: قرآن با حزن نازل شده و امام صادق(ع) فرمودند: آن را با حزن بخوانید و با صورت نیکو تلاوت کنید. (الکافی، ج 2، ص 614) همچنین نقل شده، حضرت علی‌ابن الحسین (علیهما السلام) قرآن را به طوری نیکو تلاوت می‌فرمود که کسانی که از آن‌جا عبور می‌کردند، از قبیل سقاها، آن‌جا توقف می‌کردند و بعضی از استماع آن غش می‌کردند. (همان، ص 615) امام راحل در ادامه اظهار تأسف کرده‌اند از اینکه نمی‌توانیم صوت زیبای محزون را مخلصانه و برای تأثیر قرآن استفاده نموده و کارمان به خودنمایی می‌کشد! ایشان می‌فرمایند: «ولی ما هر وقت می‌خواهیم صوت حسن و آواز نیکوی خود را به مردم ارائه دهیم، قرآن یا اذان را وسیله قرار می‌دهیم، و مقصد ما تلاوت قرآن نیست و عمل به این استحباب نمی‌باشد. (شرح جهل حدیث، همان، ص 504)