اخبار ویژه
مصلح و جامعنگر یا بازیچه دست منافقین؟!
یکی از سران فتنه 1388 که خود را ارادتمند امام خمینی وانمود میکند، از شیخ مطرود حضرت امام(ره)تجلیل کرد.
سید محمد خاتمی، در پیامی به بهانه نشست « نهجالبلاغه و آیتالله منتظری»، که با حضور برخی عناصر گروهکی و باند مهدیهاشمی معدوم برگزار شد، نوشت: «عالمان و اندیشمندان و مصلحان خیراندیش در ساحت دین و دنیا کم نبودهاند، از جمله در عالم تشیّع. ادعای من این است که آیتاللهالعظمی منتظری دراندیشه و انگاره شیعی شخصیتی کم نظیر است. در ایشان ویژگیهای زیر برجستگی دارد:۱.جامع نگری؛ در عین حال که شخصیتاندیشگی ایشان شخصیت فقهی است اما در کلام، فلسفه، عرفان (نظری) تفسیر و دیگر شاخهها و شعبههایاندیشگی در عالم اسلام از سرآمدان ژرفاندیشند. ۲.در ساحت فقه؛ به خصوص با تأثری که از مکتب ممتاز استاد خود آیتاللهالعظمی بروجردی که متأسفانه کمتر مورد توجه قرار گرفته است داشتند، و نوآوریها و ژرفاندیشیهای درخور توجهی دارند. ۳.در عرصه اجتماعی؛ انسانی که درد جامعه را داشته و برای رهایی آن از جهل موجود و عقبماندگی و به خصوص از استبداد وابسته به استعمار کوشیدند و هزینههای سنگینی نیز از این بابت پرداختند. ۴.تلاش برای روزآمد شدن در درک مشکلات و رفع آنها، در روزگاری که ناکارآمدی و از رمقافتادگی اندیشه دینی بهخصوص وجهه شریعتی آن، موجب تردیدهای فراوان و حتیگریز از دین شده است. بهخصوص در دو دهه آخر عمر شریفشان در این باب تلاشهای ارزندهای داشتند که هر یک از این خصوصیات درخور پژوهشها، هماندیشیها و گردهماییهایی است تا به درستی شخصیت ممتاز ایشان شناخته و شناسانده شود.»
تلاش خاتمی برای معرفی آقای منتظری به عنوان فردی مصلح با شخصیت جامعنگر در حالی است که منتظری در برخی مواضع متاخر خود حتی از عناصر گروهک ضد اسلامی بهائیت و سازمان تروریستی منافقین حمایت کرد.
حضرت امام خمینی(ره) در تاریخ 6 فروردین سال 68 در نامه معروفشان، خطاب به آیتالله منتظری نوشتند: «جناب آقای منتظری؛ با دلی پرخون و قلبی شکسته چند کلمهای برایتان مینویسم تا مردم روزی در جریان امر قرار گیرند. شما در نامه اخیرتان نوشتهاید که «نظر تو را شرعاً بر نظر خودم مقدم میدانم، خدا را در نظر میگیرم و مسائل را گوشزد میکنم». از آنجا که روشن شده است که شما این کشور و انقلاب اسلامی عزیز مردم مسلمان ایران را پس از من به دست لیبرالها و از کانال آنها به منافقین میسپارید، صلاحیت و مشروعیت رهبری آینده نظام را از دست دادهاید. شما در اکثر نامهها و صحبتها و موضعگیریهایتان، نشان دادید که معتقدید لیبرالها و منافقین باید بر کشور حکومت کنند. بهقدری مطالبی که میگفتید دیکتهشده منافقین بود که من فایدهای برای جواب به آنها نمیدیدم، مثلاً در همین دفاعیه شما از منافقین تعداد بسیار معدودی که در جنگ مسلحانه علیه اسلام و انقلاب محکوم به اعدام شده بودند را منافقین از دهان و قلم شما به آلاف و الوف رساندند و میبینید که چه خدمت ارزندهای به استکبار کردهاید.
در مسئله مهدیهاشمی قاتل، شما او را از همه متدینین متدینتر میدانستید و با اینکه برایتان ثابت شده بود که او قاتل است، مرتب پیغام میدادید که «او را نکشید»... شما از این پس وکیل من نمیباشید و به طلابی که برای شما پول میآورند بگویید به قم منزل آقای پسندیده و یا در تهران به جماران مراجعه کنند.
بحمدالله از این پس شما مسئله مالی هم ندارید. اگر شما نظر من را شرعاً مقدم بر نظر خود میدانید ـ که مسلماً منافقین صلاح نمیدانند و شما مشغول به نوشتن چیزهایی میشوید که آخرتتان را خرابتر میکند ـ با دلی شکسته و سینهای گداخته از آتش بیمهریها با اتکا به خداوند متعال به شما که حاصل عمر من بودید چند نصیحت میکنم دیگر خود دانید:
1. سعی کنید افراد بیت خود را عوض کنید تا سهم مبارک امام بر حلقوم منافقین و گروه مهدیهاشمی و لیبرالها نریزد.
2. از آنجا که سادهلوح هستید و سریعاً تحریک میشوید در هیچ کار سیاسی دخالت نکنید، شاید خدا از سر تقصیرات شما بگذرد.
3. دیگر نه برای من نامه بنویسید و نه اجازه دهید منافقین هرچه اسرار مملکت است را به رادیوهای بیگانه دهند.
4. نامهها و سخنرانیهای منافقین که بهوسیله شما از رسانههای گروهی به مردم میرسید؛ ضربات سنگینی بر اسلام و انقلاب زد و موجب خیانتی بزرگ به سربازان گمنام امام زمان ـ روحی له الفدا ـ و خونهای پاک شهدای اسلام و انقلاب گردید، برای اینکه در قعر جهنم نسوزید خود اعتراف بهاشتباه و گناه کنید، شاید خدا کمکتان کند».
امام همچنین در این نامه تاکید کردند: تاریخ اسلام پر است از خیانت بزرگانش به اسلام؛ سعی کنند تحت تأثیر دروغهای دیکتهشده که این روزها رادیوهای بیگانه آن را با شوق و شور و شعف پخش میکنند، نگردند».
(صحیفه امام، ج21، ص330)
بیصداقتی اصلاحطلبان با هاشمی چگونه سال 84 کار دستشان داد؟!
عباس عبدی میگوید: 18 سال قبل پس از اینکه هاشمی با احمدینژاد به دور دوم انتخابات رفت، از هاشمی خواسته بود بهخاطر احتمال رأی نیاوردن کنار برود.
وی رفتن هاشمی و احمدینژاد به دور دوم ۱۳۸۴ را «اتفاقی نامیمون» توصیف میکند و مینویسد: وقتی آقای هاشمی و احمدینژاد برای انتخابات ۳ تیر به دور دوم رفتند، با آقای عطریانفر که دسترسی به آقای هاشمی داشت صحبت کردم و پیشنهادی را دادم که مبتنی بر تحلیلی سیاسی بود قرار شد آن را مکتوب کنم که همان نامه خصوصی است.
او در این نامه نوشته بود: «جناب آقاي عطريانفر. به پيوست تحليل موردنظر تقديم ميشود، خدا كند كه تحليل حاضر غلط باشد، اما اگر درست باشد، قطعاً بدانيد كه در صورت تحقق، آقاي هاشمي در مجمع تشخيص هم چندان كارهاي نخواهد بود و پس از اين همه شكست، معلوم نخواهد بود كه كاري از دستش برآيد، در حالي كه انصراف حداقل اين حُسن را دارد كه وي كماكان در مجمع هست، شايد رياستجمهوري هم كس ديگري بيايد كه بهدليل اين انصراف موضع نرمتري در برابر وي اتخاذ كند. البته ميدانم كه كار از كار گذشته است. اميدوارم كه در فرصتي مناسب خطاهاي استراتژيك آقاي هاشمي را در اين حضور انتخاباتي بعداً بنويسم و برايت بفرستم.
وضعيت به وجود آمده در ۲۷ خرداد و قرار گرفتن آقاي هاشمي و احمدينژاد در دور دوم حساسيتها را براي پيشبيني نتايج انتخابات دوچندان كرده است. به نظر ميرسد كه هفته آينده پيروزي آقاي هاشمي چندان محتمل نيست... مشكلات آقاي هاشمي با گروههاي مختلف مردم كمابيش به قوت خود باقيست و امكان حل آنها با هدف كسب آرايشان كم است.
مشكل ديگري كه گريبان آقاي هاشمي را خواهد گرفت، مسئله مناظره تلويزيوني است. اگر مناظره را نپذيرد يك شكست قاطع است، و اگر بپذيرد به دلايل مختلف از پس احمدينژاد برنميآيد، زيرا طرفين دو بازي مختلفي را ارائه خواهند كرد، كه احمدينژاد نيازي به ادامه بازي مناظره به شكل مطلوب آقاي هاشمي نخواهد داشت، در حالي كه وي ميتواند بهطور مكرر آقاي هاشمي را نقد كرده و در موضع دفاعي قرار دهد، بهويژه آنكه به موضوعات حساسي چون فساد اداري و فاصله طبقاتي و... اشاره كند كه جذابيتهاي پوپوليستي دارد. ضمناً هرگونه مناظرهاي در شرايط حاضر احتمالاً به معرفي آقاي هاشمي بهعنوان فردي ضعيفتر از آنچه كه در اذهان مردم است و بهعنوان نقطه قوتي در او محسوب ميشد، منجر خواهد شد...
با توجه به احتمال نهچندان قوي در ايجاد و شكلگيري جريان مذكور عليه آقاي احمدينژاد، فقط انصراف آقاي هاشمي به نفع آقاي كروبي احتمال تغيير جريان را فراهم ميكند».
آنچه عبدی در نامه خود اشاره نمیکند، ترور شخصیت گستردهای است که افراطیون مدعی اصلاحات در آستانه انتخابات مجلس ششم ترتیب دادند و از هاشمی، عالیجناب سرخپوش قتلهای زنجیرهای ساختند تا او نتواند به مجلس برود.
مردم بدین ترتیب نمیدانستند که هاشمی همان عالیجناب ادعایی سال 1378 اصلاحطلبان است، یا قدیس اصلاحاتی که اصلاحطلبان سال 1384 تصویر میکردند! جالب اینکه همین طیف دودوزهباز و بیصداقت، سال 1392 از هاشمی حمایت کردند و سپس رد صلاحیت وی را ابزار موجسواری به نفع روحانی قرار دادند؛ هرچند که بعدها درباره روحانی هم گفتند او و دولتش، رحم اجارهای ماست(!)
هنر بیکفایتی در دولت روحانی و کنایه به دولت سیزدهم!
روزنامه هممیهن، خرابکاریهای دولت روحانی را به دولت رئیسی نسبت داده و نوشت اگر تحریمها به پایان رسیده، چرا دنبال گرفتن 7 میلیارد دلار طلب ایران از کره جنوبی هستید؟
روزنامه متعلق به غلامحسین کرباسچی در سرمقاله خود با اشاره به دومین سالگرد انتخابات و ریاست جمهوری مینویسد: «دو سال گذشت. بسیاری از طرفداران وضع موجود صادقانه گمان میکردند که شعارهایی که داده میشد اجرایی است و گرهی از مشکلات کشور را باز میکند. عدهای نیز میدانستند که چنین نمیشود و بر گرهها افزوده خواهد شد ولی حاضر به اظهار آن نبودند. مردم نیز خسته بودند و امیدی به راهگشایی از طریق انتخابات نداشتند، لذا همان مردمی که در سالهای 92 و 96، با مشارکت 73درصدی انتخابات پرشوری را خلق کردند، در انتخابات 1400 به زیر 50 رسید.» این روزنامه افزود: «سادهانگاری عدهای و غرق شدن در شعارهای خالی از محتوا، برخی را امیدوار کرد که بهتر است پس از احمدینژاد، یک بار دیگر ماجرای یکدستی حکومت را آزمون کنیم، بلکه از طریق یکدستی آنان، و پایان یافتن چوب لای چرخ گذاشتن، وضعیت عمومی مردم بهبود یابد. تجربه دو سال اخیر نشان داد که یکدستی همچون نوبت گذشته، سرابی بیش نبود، چراکه در همین مدت اصلیترین وزرای اقتصادی این دولت یا مجبور به استعفا شدند، یا استعفا دادند یا برکنار و استیضاح شدند. وعدههای اصلی یک میلیون شغل سالانه، یک میلیون خانه سالانه و تکرقمی کردن تورم نیز به محاق رفته است. برجام نیز عملا به پایان رسیده است و در بهترین حالت احتمال دارد که یک تفاهم موقت جانشین آن شود. میگویند که تحریمها را خنثی کردهایم و صادرات نفت ما به 1/6 میلیون بشکه در روز رسیده است. ولی نمیگویند که اگر تحریمها به پایان رسیده، چرا دو سال است که دنبال گرفتن 7 میلیارد دلارطلب ایران از کرهجنوبی هستید یا حتی طلبهای ایران از عراق در قالب پرداخت به طلبکاران دیگر تسویه میشود؟
اگر 1/6 میلیون نفت میفروشید، پس چرا این همه فشار به اقشار ضعیف میآورید و به جای جبران تورم 48 درصدی سال گذشته، فقط 20 درصد حقوق و دستمزد آنان را اضافه کردهاید؟ چرا قیمت ارز و شاخص تورم همچنان رو به صعود است و رکورد میزند؟ چرا وضعیت دارویی کشور در برخی بیماریهای مهم از جمله برای کودکان (گزارش امروز هممیهن) نابسامان است؟
روشن است که رویکرد جناح حاکم برای اداره کشور یک توهم و خیال بیش نبود و یکدستی آنان نیز نهتنها محقق نشد، بلکه در غیاب یک رویکرد علمی و کارآمد، یکدستی دردی را درمان نمیکند که زیاد هم میکند.
در این میان زیان اصلی متوجه اصلاحطلبانی شد که بدون ارائه تحلیلی مشخص و عینی از شرایط کشور و بدون توجه به نظر اغلب فعالان اصلاحطلب وارد معرکهای شدند که پایانش همان آغازش بود. اکنون نیز مواجه با یکی از شرایط ویژه کشور هستیم. کشوری که به دلیل برجام از ذیل فصل هفتم خارج شد ولی قدر آن را ندانستند.»
یادآور میشود اولاً افراطیون مدعی اصلاحطلبی در سال 1400 به جای یک نامزد، دو نامزد (همتی، مهرعلیزاده) در گود رقابت داشتند اما همتی با وجود حمایت خاتمی و 16 حزب اصلاحطلب 2/4 میلیون رأی کسب کرد که نشانه روگردانی مطلق مردم از این طیف بود.
ثانیاً نویسنده با رندی، مشکلات اقتصادی انباشته در 8 سال دولت روحانی را به یکدستی حاکمیت در دو سال اخیر نسبت دهد و حال آن که رکورد تورمی 59 درصد، نقدینگی 10 برابر شد، تورمهای 7 تا 10 برابری در اقلام مختلف کسری بودجه تورمزای حدوداً 500 هزار میلیارد تومانی، تولید تعطیل شده مسکن و آثار تورمی آن، اصرار بر نساختن پالایشگاه و نیروگاه و سقوط تولید محصولات مهم کشاورزی مانند گندم، حذف بیسرو صدای ارز دولتی از 20 قلم کالا، حراج دهها میلیارد دلار منابع ارزی و 60 تن طلا، به علاوه 1800 تحریم جدید و سقوط فروش نفت به چند صد هزار بشکه، از شاخصههای غیر قابل انکار مدیریت مدعیان اصلاحات و اعتدال است.
در موضوع پولهای بلوکه شده کشورمان نیز جالب است که روزنامه هممیهن به جای اعتراف به این که این پولها در دولت برجام بلوکه شده و دولت فعلی درصدد آزاد کردن آن، بدون واگذاری امتیازات جدید است، طعنه و کنایهاش را نثار دولت میراثدار ماجرا میکند!
دولت سیزدهم با وجود میدان مین به ارث رسیده از مدیریت اشرافی غربگرا، کوشیده تا از حجم کسری بودجه و بدهیها و تعهدات مالی برجای مانده بکاهد، و ضمناً منابع درآمدی کشور به ویژه از طریق صادرات را گسترش دهد، چنان که بدون برجام توانسته فروش نفت را به قریب 2 میلیون بشکه برساند و حال آن که روحانی مدعی بود بدون برجام نمیشود حتی یک بشکه نفت فروخت. در عین حال زدودن آثار تورم به ارث رسیده در 8 سال که مجموعاً تورمهای چند صد درصدی را شامل میشود، طبعاً زمانبر است؛ هر چند که متهمان و بانیان آن، کنایه بزنند و مسئولیت را از دوش خود باز کنند.