یک شهید، یک خاطره
نوبت تو نرسیده
مریم عرفانیان
وقتی پدرمان فوت کرد، خیلی دلتنگش بودم. یکشب خواب برادرِ شهیدم رضا را دیدم که گفت: «جای بابا خوب است و جای من هم همینطور.»
جلو دویدم و گفتم: «یک جا هم برای من درست کن تا بیام پیش شما.»
بیمعطلی گفت: «هنوز نوبت به تو نرسیده...»
از خواب که بیدار شدم فهمیدم شهدا بسیار به زندگی ما آگاه هستند.
خاطرهای از شهید رضا برزویی
راوی حسن برزویی برادر شهید