قتـل نفـس و مصـادیـق آن
آیتالله سیدحسن عاملی
در نخستین بخش از مطلب حاضر به نقش مخرب فضای مجازی در تکثیر گناهان اشاره شد، اینک ادامه مطلب را پی میگیریم.
***
قتل نفس
یکی از گناهان قتل نفس است. شخصی که مرتکب این گناه میشود در دنیا و آخرت ملعون است. در روایت نبوی آمده است:«الأنسان بنیان الله،ملعون من هدم بنیانه»؛ یعنی انسان بنیان خداست(خداوند او را بنا نهاده است) پس هر کس که بنیان خدا را منهدم کند و از بین ببرد ملعون خدا خواهد بود.(تفسیر الکشاف،ج1، ص554)
باز رسول خدا(ص) فرموده است:«لزوال الدنیا اهون عندالله من قتل رجل مسلم»؛ قطعا زوال و نابودی دنیا نزد خداوند ازکشته شدن فرد مسلمان آسانتر است.(الترمذی، 1398)
زمانی آن حضرت به کعبه نگاه کرد و فرمود:«ما اطیبک واطیب ریحک وما اعظمک واعظم حرمتک! والذی نفس محمد بیده لحرمه المومن عندالله اعظم منک»؛ چقدر پاک و پاکیزهای و چقدر بوی تو زیباست!چقدر با عظمتی و چقدر احترام داری!اما قسم به کسی که جان محمد دست اوست،حرمت مومن نزد خدا از حرمت تو بیشتر است.(الترمذی، 1395)
باز از آن حضرت روایت شده:«لو ان اهل السماء واهل الارض اشترکوا فی دم مومن لاکبّهم الله فی النار»؛
اگر اهل آسمان و زمین در ریختن خون مومنی مشارکت کنند، قطعا خداوند همه آنها را بهخاطر شرکت در ریختن خون مومن در آتش جهنم میافکند.(سنن ترمذی، ج2، ص427)
سلیمان ابن خالد میگوید:من از امام صادق(ع) شنیدم که فرمود: هرکس یک نفر را در دنیا بکشد در قیامت هزار بار کشته خواهد شد(وسایل الشیعه، ج19)!
و باز در روایت است که روز قیامت مقتول جلوی قاتل را میگیرد و میگوید: خدایا از او بپرس که چرا مرا از زندگی محروم کرد؟
قتل از جمله گناهانی است که سیل گناهان را با خود به همراه دارد. یک بخش این سیل آن است که مقتول قطعاً فامیلهایی دارد از قبیل: پدر، مادر،خواهر، برادر، فرزند و... و مخصوصاً فرزند خردسال که با وقوع قتل،همه آنها در قتل عزیز خودشان در دریای غم و غصه و گاهی علاوهبر غم و غصه در دریای معضلات اقتصادی غرق میشوند و فرزند از عواطف پدری محروم میگردد. گاهی یک آه فرزند یتیم بالاتر از شعله جهنم، قاتل را میسوزاند و بلکه گاهی فرزندان قاتل نیز در آتش جنایت پدر میسوزند.
خداوند فرموده است:« کسانی که اگر فرزندان ناتوانی از خود به یادگار بگذارند از آینده آنان میترسند، باید (از ستم درباره یتیمان مردم) بترسند! از (مخالفت) خدا بپرهیزند و سخنی استوار بگویند»(نسا، آیه 9).یعنی اگر کسی فرزند خردسالی دارد،مواظب باشد که به ایتام دیگران ظلم نکند و الا فرزند خردسال او بعد از مرگ پدر گرفتار ظلم دیگران خواهد شد.
در اینجا فرزند خردسال به خاطر اینکه گناهی نکرده است مأجور است، اما پدر در برزخ به خاطر ظلمی که به فرزند او میشود معذب میشود.همچنانکه خود او در دنیا با ظلم به یتیم، پدر او را در برزخ معذب ساخت و این است معنی قول معروف:«کما تدین تدان» یعنی هر طور با مردم معامله کنی،با همان معامله مواجه میشوی.
گناهانی که منجر به قتل نفس میشود
متداولترین راه برای کشتن، قتل با آلت قتاله است اما راههای خطرناک دیگر هم برای کشتن وجود دارد. از بعضی از گناهان بوی خون میآید یعنی منجر به قتل نفس میشود و در نامه عمل او نوشته میشود: «كَأَنَّما قَتَلَ النَّاسَ جَمِيعاً»؛ مانند این است که تمام انسانها را به قتل برساند.(مائده، آیه 32)
ذیلاً به بخشی از این گناهان وارد میشویم:
کوتاهی پزشکی
کوتاهی اطبا در حق مریض میتواند به قتل نفس منجر شود. گاهی چند دقیقه تأخیر پزشک یاپرستار یا بیدقتی و بیمبالاتی آنها موجب مرگ مریض میشود. با یک اشتباه،انسان سالم بیهوش میشود و دیگر به هوش نمیآید. یک داروی اشتباهی تزریق میشود، مریض جان خود را از دست میدهد. گاهی پزشک متخصص در وقت مقرر و موظف خود در بیمارستان حاضر نمیشود و فرصت طلایی مریض از دست میرود؛ گاهی باید قبل از تزریق تست حساسیت بگیرند اما کوتاهی میکنند و بیمار بسادگی مثلاً با شوک آنافیلاکسی جان خود را از دست میدهد.
اخذ امضا از مریض در عملیاتهای حساس نباید موجب کوچکترین کوتاهی در حق مریض شود.درست است که مریض به خاطر دادن امضا صدایش به جایی نمیرسد، اما جاى طبيب تقصیرکار در آخرت دیگی است که صدایش به جایی نمیرسد. خداوند در قرآن فرموده است: عَمَدٍ مُمَدَّدَةٍ؛(آتشی که) در ستونهایی دراز است.(همزه، آیه 9)
در تاریخ آمده است حضرت ابا عبدالله الحسین(ع) در آخرین لحظههای کربلا هنگام خداحافظی از فرزند ارشد خود، امام سجاد(ع) فرمود: يا بُنَى إِياكَ وَ ظُلْمَ مَنْ لَا يَجِدُ عَلَيْكَ نَاصِراً إِلَّا اللَّهَ؛ فرزندم، از ظلم به کسی که دربرابر تو هیچ یاوری جز خداوند ندارد برحذر باش.(الکافی، ج2 ص331)
قتل از سنخ گناهانی است که سیلی از گناهان را یدک میکشد. با مرگ یک انسان بیگناه،خانواده او داغدار میشود و دهها مصیبت اقتصادی،فرهنگی،رفتاری جسمی و روحی بر آن مترتب میگردد.
مصائب کوتاهی پزشکی فقط قتل نیست، گاهی نتیجۀ کوتاهی، بدتر از قتل است. گاهی با بیتوجهی یک پزشک یا کادر درمانی یک طفل برای یک عمر به مصیبت وحشتناک مبتلا میشود.
مثل اینکه پزشک بر اثر بیتوجهی واکسن تاریخ گذشته یا داروی اشتباهی یا دارویی با دوز نامناسب را به طفل تزریق کرده و طفل برای همیشه معلول شده یا یکی از اعضای حیاتی بدن خود را از دست بدهد. مثل اینکه طفل تازه متولد تا آخر عمر کور یا کر یا فلج میشود.
حال اگر فرض شود که طفل معلول، شصت سال عمرکند، با توجه به اینکه در هر لحظه در شدیدترین عذابها خواهد بود، عقوبتی برای پزشک بیمبالات درست میشود که انتهای آن ناپیداست.
آیا میتوان عذاب و عقوبت گرفتاری وحشتناک شصت ساله فردی بیگناه و اطرافیان او را تصور کرد؟
هرکسی از یک جایی وارد جهنم میشود. مقصران پزشکی اگر خدای نکرده کوتاهی کنند،بیمارستان محل ورود آنها به آتش غضب خداوند است.
ممکن است یک اداره مدخل کارمندی برای جهنم باشد که اگر کارمند نمیشد، از آنجا به جهنم نمیرفت. ممکن است کسی از صندلی نمایندگی مجلس وارد جهنم شود و ممکن است عالمی و خطیبی از طریق منبر و خطابه وارد جهنم شود و ممکن است اتاق ریاست و صندلی مدیریت محل ورود مدیر ناباب به جهنم باشد، همچنانکه ممکن است درمغازه، تاجر متقلب و محتکر و دروغگو نداند که هر روز در محل و مدخل جهنم خود مشغول کار است.
توجه شود که اسباب نقص عضو فقط در قصورات پزشکی نیست.
گاهی صنفی دیگر چنین جنایتی را درست میکند.در یکی از شهرهای ایران با جوانی بسیار هوشمند و متدین و فهیم آشنا شدم.او در کنار تمام فضایلی که داشت زبانش الکن بود. با اینکه استعداد علمی و خطابی و اعتماد به نفس خوبی داشت،ولی لکنت زبان، او را محدود میکرد.
وقتی از علت پرسیدم گفت: در اول ابتدایی چند طفل از یک روستا عازم مدرسه شدیم، همه از شدت فقر نه لباس مدرسه داشتیم و نه کفش مناسب مدرسه.
با دمپایی و شلوار کودکانه روستایی به مدرسه آمده بودیم، برای همین معلم به شدت از ما متنفر بود. با هر بهانهای کتک مفصلی به ما میزد. کتکهای معلم را از پدرم پنهان میکردم تا اینکه زبانم لکنت پیدا کرد، پدرم همه چیز را فهمید و برای دعوا با معلم عازم مدرسه شد، معلم بعد از اطلاع از آمدن پدرم از مدرسه فرار کرد اما دیگر کار از کار گذشته بود.
سالها گذشت. وقتی متمکن شدم، هرچه به کلاس مخصوص معالجه لکنت زبان در تهران رفتم افاقه نکرد و حالا همان معلم دنیای خود را عوض کرده و در پای محاسبه عدل الهی حاضر است و زجر و فشار هر لحظه این جوان متدین در دیوان الهی به دفتر سیئات او نوشته میشود و عقوبت او لحظه به لحظه تشدید میگردد.
هوسرانی و طلاق
گاهی خانوادهای دختر خود را مثل دسته گل تربیت و بزرگ میکند و به تزویج جوانی که بویی از انسانیت نبرده و در خانوادهای یله و افسارگسیخته بزرگ شده میدهد. مراسم عروسی برگزار میشود. همه شاد و خوشحال هستند، اما غافل از اینکه جوان شرور اهل زندگی نیست و دختر را به قتلگاه میبرد.
او با هوسرانی و عیاشی یا تکبر، تبختر و تفرعن، دختر جوان را طلاق میدهد و پدرومادر دختر،که زندگی، آتیه و آیندۀ بند دل خود را بر باد میبینند،در مدت کوتاهی دق میکنند.
نگارنده خود شاهد چنین صحنههایی بوده است، چنین جوانی قطعاً در ردیف قاتلان محشور خواهد شد. در چنین مواردی گاهی مقصر اصلی پدر و مادر هستند که به خاطر ثروت جوانی نوکیسه و تازه به دوران رسیده، سرنوشت سیاهی برای دخترشان رقم میزنند.
در روایت است که دست خود را به دهان مارببر، اما به کسی که« لم یکن ثم كان» است دست دراز نکن: يا عَلِيُّ! لَأن أدخُلَ يَديَّ في فَمِ التِّنينِ إلَي الْمِرفَقِ أحَبُّ إليَّ مِن أن أسألَ مَن لَميَكُن ثُمَّ كانَ؛
اي علي! اگر دستم را تا آرنج در دهان اژدها فرو برم، نزد من خوشايندتر است تا از نو كيسهاي چيزي بخواهم. (بحارالانوار، ج 74، ص 59)
مراد از شخص نوکیسه کسی است که یک شبه به ثروت بادآورده دست یافته است. او ولو در ظاهر ثروتمند است اما امعاء و احشاء او پر از فقر است و هیچ گاه به همسر خود به چشم انسانی که مظهر ظریفترین عواطف و احساسات است نگاه نخواهد کرد.
تهمت و افترا
گاهی با یک تهمت و افترا یا جرم ساختگی، زندگی شخص به هم میخورد و جایگاه اجتماعی فرد ویران و از غصه دق مرگ میشود.
اگر فرض بر این گذاشته شود که او از غصه دق مرگ نشود، باز گناهی مثل قتل نفس بر فرد مجرم که تهمت و افترا زده یا غیبت کرده نوشته میشود،چون سلب حیات اجتماعی، بدتر از قتل نفس است. قتل نفس در یک لحظه اتفاق میافتد، اما کسی که حیات اجتماعی خود را از دست داده، در هر لحظه در معرض قتل است.
در یکی از شهرهای ایران به فردی محترم از قشری بسیار محترم تهمت اخلاقی بسیار ناشایستی زده شد. این تهمت مثل گردش خون در رگ در کلاسهای نامرئی جامعه منتشر شد و از زندگی ساقط و در مدتی اندک به بیماری سختی مبتلا شد و جان خود را از دست داد. جانسوزتر در حادثه او این بود که با مرگ او کسی از دوستان و آشنایان در مراسم تشییع و ترحیم حاضر نشد.
سخن نابجا، بیفکر و نسنجیده
گاهی انسان سخنی را بر زبان میآورد و این حرف در زبانها مثل خون در رگها میچرخد سپس به ریختن خون فردی منجر میشود. در روایت است که به صورت عدهای در روز قیامت خون میپاشند و میگویند با قیافۀ خونین به محشر وارد شوید! آنها به خداوند عرض میکنند خدایا چرا چهرۀ ما را خونین کردهاند؟ ما با این وضع در محشر، بین خلایق بیآبرو میشویم.این عقوبت چه جرمی است؟ خداوند به آنها میفرماید که شما جملهای را در دنیا به زبان آوردید همان جمله در زبانهای مردم چرخید و چرخید و در نهایت به قتل نفس منجر شد، شما همین قدر در قتل انسانی دخیل هستید! وای به حال کسی که با جرم قتل نفس و هدم بنیان خدا از دنیا خارج شود.
در روایت است که بعضی از انسانها وارد محشر میشوند در حالی که قطرهای خون بر پیشانی آنهاست. به خداوند عرض میکند که خدایا این چه اثری است که در پیشانی من است؟ این لکه خون برای من افتضاح است! به او خطاب میشود که تو بهاندازه یک قطره خون در قتل بیگناهی شرکت کرده ای! (این حدیث را شهید مدنی در خطبههای نماز جمعه بیان فرمودهاند.)
از روایات مذکور استفاده میشود که انسان عاقل هنگام صحبت باید بسیار محتاط باشد و باید اول تعقل و سپس به زبان بیاورد.
قاچاق دارو
گاهی قتل نفس با دزدیدن داروهای خارجی حیاتی از مرکز دولتی توزیع داروهای خارجی است. گاهی افراد ناپاک به مرکزی که از طرف دولت، متصدی پخش داروهای خارجی بسیار حیاتی است نفوذ میکنند و به خاطر گران بودن داروها، این افراد کثیف النفس آنها را با نسخه جعلی به نام مادر یا برادر یا... یا با زد و بند میدزدند سپس، در بازار آزاد به قیمت بسیار گران میفروشند.
گاهی این جنایت در مراکز توزیع غیردولتی اتفاق میافتد و صاحب داروخانه با مخفی کردن داروی حیاتی گرانقیمت، آن را به دست بیمار و محتاج واقعی نمیرساند و در بازار آزاد میفروشد.
در هر دو حالت گاهی بیمار بر اثر حدت و شدت بیماری به بلایی بسیار شدیدتر از مرگ مبتلا میشود. مثل اینکه بیماری عصبی دارد یا خفه میشود یا به دردهای وحشتناک مبتلا میشود یا بیماری اش پیشرفت میکند و چشم او را کور یا نخاع او را قطع میکند.
کسی که مؤمنی را اذیت کند روز قیامت روی پیشانی او مینویسند: «آيسٌ مِن رَحمهًِْ الله» (عوالی اللئالی، ج3، ص577) باز در حدیث آمده:«إِنَّ الله تَعالى يعَذِّبُ يومَ القِيامَةِ الَّذينَ ُيعَذِّبونَ النّاسَ فى الدنيا؛ يعنى خداوند کسانی را که در دنیا انسانها را معذب مینمایند عذاب میکند.(کنزالعمال، حدیث13377)
قاچاق دارو به جد از کارهای کمرشکن است. احتکار و قاچاق دارو قطعاً بازار سیاه درست میکند و اگر دارو به دست مریض مضطر نرسد، ممکن است جان خود را از دست بدهد.
در بیماری ام اس سیستم ایمنی بدن به صورت عکس عمل میکند.این بیماری قابل علاج نیست،اما با دارو میتوان پیشروی آن را متوقف کرد. اگر دارو نرسد، با پیشروی مرض اعضای بدن انسان مثل چشم و گوش و نخاع از بین میرود و مریض بیچاره در مدت کوتاهی کور یا قطع نخاعی یا... میشود و در تأمین نیاز خانواده خود عاجر میماند. در نتیجه، بر قاچاقچی یا محتکر دارو گناه قتل نفس یا بدتر از قتل نفس
نوشته میشود.
وای به حال کسی که حتی به مریض رحم نمیکند و نمیداند که روزی از خداوند طلب رحم خواهد کرد، اما نمیداند رحم در مقابل رحم است به تعبیر حضرت اميرالمؤمنين(ع): «إرحم تُرحَم»؛رحم کن تا رحم ببینی (بحارالانوار،ج71،ص100) کسانی که به این جنایتها دست میزنند کار خود را با حرام شروع کردهاند و میخواهند از طریق حرام به مقاصد خود برسند، در حالی که خداوند در حرام سببیت برای گشایش آسایش و رفاه نگذاشته است؛ از این رو امام حسین(ع) فرموده است: مَن حاوَلَ أَمراً بِمَعصِيهًْ اللهِ كَانَ اَفوَتُ لِما يَرجو وأَسرَعُ لِما يَحذَرُ!» یعنی کسی که بخواهد با حرام به مقصد خود برسد آنچه به آن امیدوار بود سریع تر، از دست او میرود و آنچه از آن میترسید زودتر به سراغ او میآید.(بحارالانوار،ج75،ص120)
امیرالمؤمنین(ع) فرمود:و ما خَيْرُ خَيْرٍ لاينال إلَّا بِشَرِ!؛ یعنی خیری که از راه شر به دست میآید آیا خیری در آن هست؟(نهجالبلاغه، نامه 31) و فرموده است:الْغَالِبُ بِالشَّرِ مَغْلُوبٌ؛ یعنی کسی که از مسیر شر به هدف خود برسد پیروز نیست.او مغلوب و شکست خورده است.(همان، حکمت 327 )
فروش داروها و غذاهای تاریخ گذشته
گاهی قتل نفس از طریق فروش داروهای تاریخ گذشته و بلکه هر طعام تاریخ گذشته است. فردی که چنین داروها را فروخته ذمه او مشغول تمام کسانی است که از این داروها استفاده کردهاند. طبعاً دسترسی به تمام این افراد و اخذ حلیت از آنها به هیچ وجه مقدور نیست و شخص فروشنده با طمع خود در چاه ویل افتاده است؛ چاهی که امکان خروج از آن نیست و متصل به چاههای جهنم است.
دزدی
گاهی پول و ثروت فردی دزدیده میشود. در حالی که آن پول، تنها درآمد و مایۀ گذران زندگی اوست، در نتیجه فرد مزبور با تصویر آینده تاریک و وحشتناک، از شدت ناراحتی خودکشی یا سکته میکند و فرزندان او یتیم میشوند و همسر او عاجز از اینکه چگونه زندگی این ایتام را تأمین کند به ذلت،خواری یا فحشاء تن میدهد. با فوت پدر، زن برای همیشه از نعمت شریک زندگی محروم میشود. در چنین عملی لحظه به لحظه به فرد خیانتکار گناه نوشته میشود.همچنین فرزندان برای همیشه از نعمت پدر محروم شدهاند لذا هر لحظه گناه وحشتناک به پای فرد مجرم نوشته می.شود در اینجا ظاهر قضیه فقط یک دزدی است،اما باطن آن انبوهی از گناهان سخت کیفر است.
اسقاط جنین
یکی از بدترین قتل نفسها اسقاط جنین است. با توجه به ممنوعیت این عمل شنیع در کشور ما سودآوری کلانی در ارتکاب به این جنایت وجود دارد و لذا هر چند یک بار نیروی انتظامی باندهای بزرگ اسقاط جنین را کشف میکند. مرتکبان این جنایت حتی پدرها و مادرها در ردیف قاتلان محشور میشوند و در نامه عمل آنها نوشته میشود:فَكَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِيعًا؛ چنان است که گویی همه مردم را کشته است.(مائده، آیه 32)
اقدام کنندگان به این جنایت، دو دستهاند؛ یک دسته از طریق نامشروع باردار میشوند و برای حفظ آبرو در نزد مردم به این جنایت اقدام میکنند، اما نمیدانند بیآبرویی نزد خداوند از بیآبرویی نزد مردم بسیار بالاتر است. انگار در روز قیامت به اینها گفته میشود: عداوت و خشم خداوند نسبت به شما از عداوت و خشم خودتان نسبت به خودتان بیشتر است، چرا که بهسوی ایمان دعوت میشدید، ولی انکار میکردید! (غافر، آیه 10)
دسته دوم، پدر و مادرانی هستند که ناخواسته با حمل مواجه شدهاند.
اینها علاوه بر قتل نفس، گناه شدیدتر دیگری هم دارند و آن سوءظن به خداوند بر اثر ترس از فقر و نداری یا ترس از سوء تربیت است.
امیرالمؤمنین(ع) در این خصوص فرموده: فَإِنَّ الْبُخْلَ وَ اَلْجُبْنَ وَ الْحِرْصَ غَرَائِزُ شَتَّى يَجْمَعُها سُوءُ الظَّنّ بِاللَّهِ؛ همانا بخل و ترس و حرص، غرائز گوناگونى هستند كه ريشه آنها بدگمانى به خداى بزرگ است.
(نهجالبلاغه، نامه 53) مصیبت سوءظن به خدا این است که خدای متعال ظن هر بندهای را نسبت به خود ملاحظه میکند و آن را مبنای تعامل خود با بنده
قرار میدهد.
از حضرت علی بن موسی الرضا(ع) روایت است: أحْسِن الظن باللهِ فَإنَّ اللهَ عَزَّ وَ جَلْ يَقُولُ أَنَا عِنْدَ ظَنْ عَبْدِى الْمُؤْمِن بی، إِنْ خَيْرٌ فَخَيْرٌ وَ إِنَّ شَرٌّ فَشَرٌّ؛ به خدا خوش گمان باش كه خداوند مي فرمايد من با گمان بنده مومن خود همراهم.اگر اميد وگمان خوب داشته باشد خوبى خواهد ديد و اگر بد باشد بدى مي بيند.(الکافی، ج2،ص72)
باز در روایات آمده که شخصی از امام معصوم پرسید: من میخواهم بدانم که چه موقعیتی پیش خدا دارم و خداوند با چه چشمی به من نگاه میکند.
حضرت فرمود به خودت مراجعه کن!یعنی تو هر حرمتی که به خدا قائل باشی، خداوند در همان مرتبه از حرمت، با تو معامله میکند.تو هر نگاهی که به خدا داشته باشی خدای متعال نیز هم سنخ با آن نگاه به تو نظر خواهد کرد.
از امیرالمؤمنین(ع)روایت شده است: مَنْ أَرَادَ مِنْكُمْ أَنْ يَعْلَمَ كَيْفَ مَنْزِلَتُهُ عِنْدَ اللَه فَلْيَنْظُرْ كَيْفَ مَنْزِلهًْ اللهِ مِنْهُ عِنْدَ الذُّنُوبِ كَذَلِكَ مَنْزِلَتُهُ عِنْدَ اللهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى؛ هر يك از شما كه مى خواهد بداند چه منزلتى نزد خدا دارد، بنگرد كه هنگام [رو برو شدن با ]گناهان چه ارزشى براى خدا قائل است؛ به هماناندازه نزد خداوند تبارك و تعالى منزلت دارد.(بحارالانوار، ج10،ص89)
روز قیامت جنین سقط شده در محضر خداوند با قاتل خود محاجه و به خداوند شکایت میکند و میگوید خدایا من قدرت دفاع از خود را نداشتم، او با چه حقی مرا از زندگی محروم کرد؟
از گزارشهای عجیب و باورنکردنی این است که دکتر متخصص میگوید: وقتی دستگاه خاص وارد رحم مادر میشود تا جنین را قطعه قطعه کند و هر عضو را جداگانه بیرون بیاورد جنین میفهمد و به تقلا میافتد.