شاخ و شانه کشیدن برای ایران نشانه افول آمریکا
علی کردانی
در گلستان سعدی آمده است: «پادشاهی را شنیدم به کشتن اسیری اشارت کرد. بیچاره در آن حالت نومیدی مَلِک را دشنام دادن گرفت و سقط گفتن؛ که گفتهاند: هر که دست از جان بشوید، هر چه در دل دارد بگوید.»
ایالات متحده در رأس کشورهایی است که سیاست مداخلهجویانه در دنیا بهویژه در ایران را دنبال میکند و خود را در قامت کدخدایی و عقلکلی میبیند. آمریکا تمام دنیا را سرای خود میپندارد؛ به این دلیل به خاک افغانستان، عراق و سوریه برای آدمکُشی، لشکرکِشی میکند و سپهبد قاسم سلیمانی را در خاک دیگری بیهیچ حقی ترور میکند. رهبر انقلاب میفرمایند: «اینها در ایران همهکاره بودند، همهچیز در اختیار خودشان بود، سیاستهای اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی کشور به میل آنها برنامهریزی میشد، دستشان از همه اینها کوتاه شد. چه کسی کوتاه کرد؟ اسلام کوتاه کرد، انقلاب اسلامی کوتاه کرد؛ لذا دشمنند.»
هر چند که آنها با تمام وجود دشمنی میکنند اما رفتهرفته در ادبیات تحلیلگران و جامعهشناسان نظریهای بهنام «افول» شکل میگیرد. چامسکی، نظریهپرداز و تحلیلگر مسایل سیاسی مقالههای متعددی درباره افول آمریکا نگاشته است. ایگور پانارین، دانشمند علوم سیاسی پیشبینی کرد که ایالات متحده به شش بخش فرو خواهد رفت. ترامپ، در سال ۲۰۱۶ به از بین رفتن نشانههای قدرت آمریکا اعتراف کرد و شعار تبلیغاتیاش را «آمریکا را دوباره با عظمت کنیم» قرار داد. رهبر انقلاب نیز بهعنوان یک تئوریسین سیاسیِ بااطلاع، موضوع افول آمریکا را مطرح کردند. همچنانکه افول اسرائیل نسبت مستقیمی با افول آمریکا دارد.
البته مهمترین نشانه افول آمریکاییها شاخ و شانه کشیدن آنها برای ایران است که در اغتشاشات سال ۱۴۰۱، رسانههای غربی بهصورت بیوقفه و کمسابقهای به جنگ رسانهای و تحریک مردم ایران پرداختند. در حکایت سعدی هنگامی که اسیر دانست پادشاه او را میکُشد و دیگر امیدی به زنده ماندن نداشت، شروع کرد به پادشاه ناسزا گفتن، چرا که «هر که دست از جان بشوید، هر چه در دل دارد بگوید». به این معنی که هر گاه انسان از چیزی ناامید شد، ممکن است دست به هر کار ناشایستی بزند و کینه و کاستی گذشته را به میدان آورد. از این رو در حوادث سال ۱۴۰۱ به این طرف، رسانههای آمریکایی عریانتر از گذشته سخن از تغییر و تعویض نظام میزنند.