جنبش ریاکاران
تصویر روز-
مهمترین واقعه سال 1401 برای ملت ایران، بلوایی بود که به بهانه درگذشت یک هموطن درگرفت و در نهایت با حماسه هموطنان در راهپیماییهای 13 آبان و 22 بهمن خاتمه یافت و به بایگانی تاریخ سپرده شد. اما بخشی از سینماگران و چهرههای مشهور هم در این اغتشاشات نقشآفرینی کردند. آنها مردم را دعوت به آشوب و اعتصاب کردند، اما خودشان مشغول به کار – اغلب در پروژههای دولتی و حاکمیتی- بودند! البته این یک حقیقت است که «سلبریتی ایرانی»، یک قشر «تمام دولتی» است که با رسانههای رسمی شهرت مییابد و زندگیاش هم با بودجه نهادهای رسمی ساخته میشود. در این گزارش به مرور برخی از این رفتارهای ریاکارانه میپردازیم:
یکی از اولین افرادی که در جنگ ترکیبی اخیر علیه کشورمان و در جهت این جنگ عمل کرد «مهران مدیری» بود. هنوز فراموش نکردهایم که در نخستین روزهای درگرفتن آشوبها او با انتشار ویدئویی اعلام کرد که صداوسیما حق ندارد حتی یک فریم از آثار او را پخش کند. آن هم در شرایطی که به قول یکی از مدیران سازمان صداوسیما، وی در قراردادی با رسانه ملی برای تولید برنامه «دورهمی» 30 میلیارد تومان دستمزد گرفته بود! چطور ممکن است یک برنامه ساز با رسانهای قرارداد ببندد و چنین رقم هنگفتی را بگیرد و در عین حال، پخش تصاویرش از همان رسانه را تحریم کند؟ چنین رفتاری فقط از فردی با سابقه مهران مدیری بر میآید. مدیری بین همکارانش فردی منفور، بداخلاق و متکبر شناخته میشود. در دهه 80 مرحوم محمدرضا اعلامی، طرح فیلمنامهای را برای تولید ارائه کرد که برگرفته از رمان «ماشاءاللهخان
در بارگاه هارون الرشید» بود. این فیلمنامه درباره فردی بود که از زمان معاصر به عصر قرون وسطی سفر میکند و آنجا با درباریان هارون الرشید دمخور میگردد و ماجراهایی را از سر میگذراند و... این فیلمنامه به دلیل برداشت از یک رمان طاغوتی و یادآوری نام نویسندهاش، رد میشود. اما مدتی بعد و درحالی که محمدرضا اعلامی از دار دنیا رفته بود، سریال «قهوه تلخ» با شباهت بسیار زیاد به همان فیلمنامه کار میشود. رسانهها در همان زمان تیتر زدند: «کپیبرداری قهوه تلخ از رمان قبل از انقلاب» اما در واقع این سریال از روی منبع دراماتیکی که توسط اعلامی نوشته شده بود، تولید شد. حتی شنیده میشود که مهران مدیری هم قرار بود یکی از نقشهای این فیلم را بازی کند که جایگاهی فروتر داشت، اما در سریال قهوه تلخ، نقش اصلی و مهم را برای خودش برگزید! به هر حال، پروژهای که شروعش با کارگردان بااخلاقی چون محمدرضا اعلامی بود، توسط یک کارگردان بداخلاقی پی گرفته شد که ناتمام ماند و برخی حامیان مالی آن متضرر شدند!
یادآوری این نکات برای این بود که مهران مدیری نه تنها با وجود اعلام جنگ با رسانه ملی، 30 میلیارد تومان از این دستگاه دریافت کرده که همان روزها همراه با «هدیه تهرانی» از دیگر حامیان اغتشاشات در حال بازی در فیلم «آینه» به کارگردانی محمود کلاری بود.
اما مطرحترین عضو جنبش چهرههای هنری ریاکار، «حمید فرخ نژاد» است. بازیگری که او نیز به خاطر حضور در پروژههای دولتی، ازجمله سریال «سقوط» که در آن نقش یک مأمور امنیتی را ایفا کرده بود، دستمزد نجومی گرفته بود، اما بلافاصله بعد از پایان همکاری و گرفتن پول، ساز مخالفت و معاندت با نظام را کوک کرد و... کارش تمام شد!
«مهرداد خوشبخت» هم از کارگردانهایی است که سال 1401 را با دو چهره متفاوت پشت سر گذاشت؛ خوشبخت، از طرفی فیلمسازی تماما دولتی و حاکمیتی است که قبلا همه آثارش را در نهادها و ارگانها ساخته بود. او امسال هم با دریافت مبلغ کلانی از دولت مستقر، فیلم بیخاصیت و شکستخورده «گلهای باوارده» را تولید کرد و همزمان با همکاری با دولت، علیه دولت فعالیت تبلیغی میکرد. مهرداد خوشبخت در دنیای واقعی، یک فیلمساز دولتی بود اما در فضای مجازی ژست اپوزیسیون میگرفت! جالب این است که حتی شایعاتی مبنی بر تحریم جشنواره هم از سوی این کارگردان دولتی شنیده میشد. در نهایت نیز خوشبخت در جشنواره فیلم فجر اعلام کرد که فیلمش به اجبار مدیران در جشنواره فجر شرکت کرد!
کیومرث پوراحمد هم دیگر چهره دوچهره سینمای ایران بود. او از جمله سینماگرانی است که در جریان آشوبهای امسال به زندان رفت؛ البته نه برای مجازات، بلکه برای استفاده از حمایت قوه قضائیه و سازمان زندانها جهت ساخت فیلم، گذرش به زندان افتاد!
پوراحمد امسال با فیلم «پرونده باز است» در چهلویکمین جشنواره فیلم فجر شرکت کرد اما در جشنواره حضور نیافت و طی بیانیهای اعلام کرد: «تهيهكننده و بعضى عوامل فيلم مايل بودهاند فیلم «پرونده باز است» در جشنواره باشد، اما من، نويسنده و كارگردان... با اين همه داغى كه بر دل داريم ديگر چه جشنى، چه جشنوارهاى!؟» اما دلیل اصلی پوراحمد از نیامدن به جشنواره این بوده که احتمالا خودش از قبل میدانسته چه افتضاحی ساخته و فیلمش با موج انتقاد منتقدان و اهالی رسانه مواجه خواهد شد. چون پوراحمد در شرایطی اینگونه حالت مخالف گرفته و خود را داغدار این روزها معرفی کرده که وی دقیقا در اوج آشوبهای امسال، با حمایت قوه قضائیه امکان تصویربرداری فیلم جدیدش در زندان قزل حصار، کانون اصلاح و تربیت و دادگستری تهران را یافته است. جای سؤال است که چطور ممکن است یک فیلمساز، هم از لطف و حمایت قوه قضائیه بهره ببرد و فیلمش را با حمایت نهادهای حاکمیتی چون مرکز رسانهای قوه قضائیه و سازمان زندانها بسازد و به بهانه داغدار بودن در یک رویداد هنری چون جشنواره فیلم فجر حضور نیابد؟
اینکه اقدام پوراحمد را نمایشی مینامیم دقیقا به همین خاطر است که او در زمانی که آشوبها در جریان بوده مشغول رایزنی و همکاری با قوه قضائیه بوده است. در آن ایام او تصمیم نمیگیرد که قطع همکاری کند چون منافعی برای خودش در آن زمان متصور نبوده اما در ایام جشنواره، هم به آن دلیل که از حمایت و همکاری با قوه قضائیه نهایت استفاده را کرده و فیلمش را به سرانجام رسانده و هم به این خاطر که در روزهای جشنواره اقدام او مورد توجه واقع میشود و از طرفی چون پس از اتمام کار پیش از هرکس دیگری به ضعفهای فاحش اثرش پیبرده لذا به قول معروف «روغن ریخته را نذر امامزاده» کرده است.
سروش صحت هم کارگردان/بازیگر/مجری سالیان صداوسیما بود که همزمان با تشویق دهه هشتادیها به آشوب و اغتشاش، مشغول پروژه نمایش خانگی بود. «ویلای ساحلی» به کارگردانی کیانوش عیاری نیز دیگر پروژهای است که در آن چهرههایی چون رضا عطاران و پژمان جمشیدی نقشآفرینی میکنند. این دو بازیگر هم از افرادی بودند که در شبکههای اجتماعی، به ناآرامیها دامن میزدند و در پروژهای شرکت کردند که بخشی از آن، تشویق به اعتصاب بود، اما همزمان، خودشان مشغول کار و پول به جیب زدن بودند! همچنان که حامد بهداد هم همزمان با حمایت از ناآرامیها، مشغول همکاری با سریال نمایش خانگی «سرگیجه» بود و حتما پول خوبی هم از بازی در این سریال گرفته است! هومن سیدی، محسن تنابنده،
الناز شاکردوست، هانیه توسلی، مانی حقیقی و... همه از چهرههای این جنبش ریاکارانه محسوب میشوند.
خانه سینما هم یک نهاد شبهصنفی وابسته به دولت است که همواره در بزنگاههایی چون بلوای 1401 از آتش بیاران معرکه بوده است. این نهاد، امسال هم در جهت حمایت از اعتصاب سینماگران –که متأسفانه اتفاق نیفتاد- بیانیهای را منتشر کرد. بیانیهای که با واکنش جمعی از اعضای اصناف سینمایی مواجه شد.
جمعی از اعضای خانه سینما با صدور اطلاعیهای نسبت به بیانیه سیاسی مدیران این تشکیلات مخالفت کردند. در متن این اطلاعیه که با امضای جمعی از اعضای صنوف خانه سینما منتشر شده، آمده است: «به اطلاع ملت شریف ایران میرسانیم، بیانیهای تحت عنوان «بیانیه خانه سینما» منتشر شده است که ما اعضای خانه از نوشتن آن مطلع نبودیم تا انتشار عمومی. متاسفانه برخلاف ماده یک اساسنامه خانه سینما سالهاست چند نفر عادت کردهاند به نام اعضاء خانه سینما، به هر بهانه و سر هر بزنگاهی بیانیه حزب سیاسی خودشان را منتشر کنند؛ بیآنکه بسیاری از اعضا در جریان آن قرار گرفته باشند. در حالیکه اساسنامه تصریح دارد که خانه سینما موسسهای است مستقل غیرسیاسی که ایجاد امنیت شغلی، تامین اجتماعی و کمک به فعالیتهای فرهنگی، پژوهشی در زمینه تولید، توزیع و نمایش برعهده دارد، پس خانه سینما باید به تکتک اعضای سرویس اقتصادی، رفاهی و حتی کمک به مخدوش نشدن حیثیت اعضا کند، مثلا نباید یکی از اعضا از نداشتن اجارهبها کنار خیابان زندگی کند و... نه اینکه عدهای به نام اعضای خانه بیانیه حزبی صادر کنند در همینجا به اعضای هیئتمدیره خانه سینما با احترام عرض میکنیم، اگر برخی دوستان از برخورد دستگاه قضایی با سینماگران که عضو سیاسی حزب آنها هستند. و تخلف رانندگی یا جرائم دیگر داشتند ناراحت شدند، چرا اجازه میدهند به نام خانه سینما بیانیه داده شود؟ خانه سینما متعلق به تکتک اعضاء است و بدیهی است هیئتمدیره و نمایندگان صنوف هم برای همان کاری که در اساسنامه آمده وکالت دارند نه برای بیانیه دادن و کار سیاسی کردن. همچنین متذکر میشود هیچکس حق ندارد بیانیه بنویسد و به اعضای خانه سینما زنگ بزند و با لحن تهدید امضا بگیرد. همه این موارد خلاف اساسنامه و حقوق شهروندی اعضاست. و به لحاظ قانونی جرم محسوب میشود. ما گروهی از اعضای خانه سینما اعتقاد به حاکمیت قانون و اجرای آن بهطور مساوی در همه صنوف کشور داریم اعم از سینمایی و غیرسینمایی و برخورد قانونی با متخلفین را به رسمیت میشناسیم. و اما در مورد اعلام اعتصاب در سینما؛ همه میدانند در جهان سندیکایی که اعلام اعتصاب میکنند باید نیمی از حقوق در زمان اعتصاب را به اعضاء پرداخت کند، این در حالی است که ظاهراً در خانه سینما کسانی تهدید به اعتصاب کردهاند که سرمایهداران سینمای ایران هستند و از چند ماه بیکاری و عدم پرداخت اجاره و... بیخبرند و قصد پرداخت حقوق متضررین از اعتصاب را هم ندارند، پس لطفا ادای سندیکای چپ اروپایی را درنیاورید.»