فلسفه حرمت ناهنجاریهای اجتماعی در اسلام
سنیّه سلطانی
در نوشتار حاضر نویسنده به فلسفه حرمت ناهنجاریهای فردی و اجتماعی اشاره کرده و برخی مصادیق واجبات و مستحبات و محرمات و مکروهات در اسلام را بیان نموده است.
***
هنجارها، رفتارهای پسندیده عقلانی و وحیانی است. عقل و وحی، هنجارها را بر اساس شدت و ضعف آنها در زندگی بشر و نقش و تاثیر آنها، به دو دسته بایستهها و شایستهها تقسیم میکند و این گونه است که از هستها، فضایل اخلاقی و بایدها و شایدهای قانونی زاده میشود.
در مقابل، نابهنجارها، آن دسته از رفتارهای ناپسند عقلانی و وحیانی است که عقل و وحی آنها را نیز به سبب تاثیرات بد و زیانبار به دو دسته نبایستهها و نشایستهها تقسیم میکند و به عنوان رذایل اخلاقی و نبایدها و نشایدهای قانونی معرفی مینماید.
این گونه است که فضایل و رذایل اخلاقی و نیز قوانین حقوقی و فقهی به بایدها و نبایدها و نیز نشایدها و نبایدها دستهبندی میشود و در شریعت اسلامی به عنوان واجبات و مستحبات و نیز محرمات و مکروهات معرفی شده است. اموری که ارتباط تنگاتنگی با غرایز و طبایع دارد و یا کارهایی که انجام یا ترک آن فرقي نميکند و پاداش یا عذابي بر آن مترتب نمیشود مانند نوشیدن آب، راه رفتن و غذا خوردن، از امور مباح و مجاز دانسته شده است.
این دستهبندیها در اسلام بر اساس مصالح و مفاسدی است که در انجام یا ترک کاری پدید میآيد؛ زيرا احکام اسلامی، تابع مصالح و مفاسد واقعی است. بر این اساس، هر حکمی از احکامی که مکلف، موظف به آن انجام و ترک آن است، با توجه به مصالح و مفاسد واقعی که در آن وجود دارد صادر شده و گاه عقل به تنهایی به آنها دست نمییابد. از اینرو وحی به یاری عقل آمده است تا این موارد را نیز بر اساس شدت و ضعف تاثیر مثبت و یا منفی آن بیان کند.
احکام عملی، با توجه به شدت و ضعف مصالح و مفاسد آنها وضع شده است. آنهایی که دارای مصلحت قطعی و یا مفسده قطعی هستند، واجب و یا حرام دانسته شده است و آنهایی که مصلحت آنها قویتر از مفسدهشان است، مستحب و آنهایی که مفسده آنها نیز از مصلحت آنها بیشتر میباشد، مکروه
دانسته شده است.
هر چند که در مکروهات مجازات آنها بیان نشده است؛ ولی ارتکاب آنها تاثیر شگرف بدی در زندگی خواهد داشت. چنانکه عمل به مستحبات نیز راهها را برای رسیدن به وضعیت بهتر و مطلوبتر فراهم میآورد.
کسانی که مرتکب مکروهات میشوند، در یک فرآیندی از این آمادگی برخوردار خواهند بود که به محرمات نزدیک شوند؛ عمل به مستحبات نیز زمینه را برای انجام واجبات فراهم آورده و شخص را برای انجام کارهای سخت دارای مصلحت قطعی مانند نماز و روزه آماده میکند. پس هر عملی که ناشایسته دانسته شده باید ترک شود و به آن نزدیک نشد، زیرا انجام آن موجب میشود تا شخص نبایدها را نیز مرتکب شود.
به هر حال، نبایستهها و نشایستهها، نابهنجاریهایی است که عقل و شرع، آنها را بهعنوان یک ضد ارزش یا گناه شناخته و از آنها به رذیله یا حرام تعبیر میکند و از مردمان میخواهد تا آنها را ترک کنند.
نبایدهای فقهی در عمل اجتماعی
چنانکه گفته شد، احکام فقهی ارتباط مستقیمی با اعمال انسانی دارد و این احکام براساس مصالح و مفاسد ساماندهی شده است. اعمالی که مفاسد قطعی را به دنبال دارد، به عنوان راذیل اخلاقی از نظر عقل شناخته و در عمل اجتماعی به عنوان ضد هنجار و ضد ارزش معرفی و با آن مقابله،شود و قوانین و سنتهای اجتماعی با آن برخورد میکند.
آموزههای وحیانی شریعت اسلام نیز با آنها به عنوان حرام برخورد کرده و نه تنها برای آن مجازاتهایی در دنیا در نظر گرفته، بلکه مجازاتهای اخروی نیز قرار داده است. در حوزه عمل اجتماعی، افزون بر گناه با این اعمال به عنوان مخالفت قانونی رفتار میکند و به شدت از طریق اعمال قانون و مجازات و کیفر با آنها برخورد میشود.
این نبایدهای اجتماعی دایره وسیعی را شامل میشود و همه ابعاد زندگی اجتماعی بشر را در بر میگیرد که شامل حوزههایی چون روابط جنسی، امور سیاسی، مسائل اقتصادی، نظامی و مانند آن میشود. به عنوان نمونه در حوزه روابط جنسی، عمل زنا جرم دانسته شده و مجازاتهایی از جمله شلاق و اعدام و سنگسار و مانند آن به دنبال خواهد داشت.
(نساء، آیات 15، 16، 25؛ انعام، آیه 151؛ اعراف، آیه 33؛ اسراء، آیه 33)
در همین زمینه، هرگونه زینت و آرایش زنان برای غیر محارم و رفتارهای تحریکآمیز جنسی (نور، آیات 31 و 60)، کشف حجاب و آشکار کردن موی سر، گلو و سینه از سوی زنان در انظار نامحرمان (همان)، کشف عورت از سوی مردان و زنان و قرار دادن آن در دید دیگران (نور، آیات 30 و 31) و تبرج و آشکار کردن زينت به سبك زنان جاهلی (احزاب، آیات 32 و 33) حرام دانسته شده است.
همچنین هرگونه ازدواج با محارم (نساء، آیه 23)، ازدواج دائم با بیش از چهار زن همزمان (نساء، آیه 3)، ازدواج اکراهی و اجباری (نساء، آیه 19)، ازدواج با خواهر همسر همزمان (نساء، آیه 23)، ازدواج با ربیبه (دختر همسر)، در صورت آمیزش با مادر وی (همان)، خواهر رضاعی (همان) و مردان و زنان زناکار (نور، آیه 3 و نساء، آيه 25) حرام دانسته شده است؛ زیرا این گونه رفتارها تاثیرات بسیار منفی بر روابط جنسی بشر به جا میگذارد و زمینه را برای مفاسد بیشتر و بدتر فراهم میآورد و سلامت جامعه و امنیت آن را با خطر مواجه میکند و دهها مشکل و معضل اجتماعی و روحی و روانی را به دنبال خواهد داشت.
در روابط اجتماعی، اموری چون افشای راز (آل عمران، آیه 118؛ نساء، آيه 83؛ انفال، آیه 27)، افشای عیوب دیگران
(نساء، آیه 148)، آبروریزی و هتک حرمت و حیثیت دیگران (نساء، آیه 148؛ توبه، آیه 79؛ حجرات، آیه 12)، تجسس در امور و عیوب مسلمانان (حجرات، آيه 12)، بیاحترامی به مومن (عبس، آیات 1 تا 10)، اذیت و آزار آنان (احزاب، آیه58)، اذیت و آزار والدین (اسراء، آیه 23؛ احقاف، آیات 17 و 18)، تمسخر دیگران
(همزه، آیه 1)، خیانت در امانت، رهن و وثیقه (انفال، آیه 27؛ بقره، آیه 283)، دروغ (آلعمران، آیه 61)، ناسزا گفتن به مردم (نساء، آیه 148)، سخنچینی(قلم، آیات 10 و 11)، سخن ناحق برای حمایت از خویشان (انعام، آیه 152)، سوءظن در حق دیگران (حجرات، آیه 12)، شایعهسازی و شایعهپراکنی و سلب امنیت روانی و اخلاقی جامعه (نساء آیه 83؛ نور آیات 11 و 19)، اختلافافکنی میان مومنان (توبه، آیه 107)، و میان زن و شوهر (بقره، آیه 102) و مانند آن را خداوند به سبب مفاسد قطعی و بزرگی که پدید میآورد، حرام دانسته است.
در حوزه عمل اقتصادی اموری چون رشوهخواری و رشوهدادن برای تصرف در اموال و حقوق دیگران (بقره، آیه 188)، درآمدهای به دست آمده، از راه بدعتگذاری با مقالهنویسی و کتابنویسی و راههای دیگر (بقره، آیه 79)، کسب درآمد از راه کتمان و تغییر گواهی و شهادت
(بقره، آیات 140و 283؛ مائده، آیه 106)، کسب مال با فحشاء و زنا و خودفروشی (نور، آیه 33)، کسب مال از طریق رشوه (بقره، آیه 188)، تکاثر و افزونطلبی (تکاثر، آیات 1 تا 4)، سوداگری با دین و ارزشهای دینی (بقره، آیه 41؛ آلعمران، آیات 77 و 199؛ مائده آیه44)، رباخواری و هرگونه معامله ربوی
(بقره، آیات 275 و 278 و 279؛ آلعمران، آیه 130)،کمفروشی (اعراف، آیه 85؛ شعراء، آیات 177 و 181)، کسب و کار هنگام برگزاری نماز جمعه (جمعه، آیه 9)، تبذیر و مصرف بیجا و ریخت و پاش (اسراء آیات 26 و 27)و مانند آن حرام و به عنوان گناه و جرم معرفی شده است.
در حوزه نظامی و سیاسی هرگونه دوستی با کافران و دشمنان (توبه، آیه 16)، پذیرش ولایت کافران (مائده، آيات 57 و 80)، پذیرش ولایت طاغوت و اهل کتاب (مائده، آيات 51 و 57؛ توبه، آيه 23 و آیات دیگر)، دوستی با تمسخرکنندگان اسلام و مومنان و نمازگزاران (مائده، آیات 57 و 58)، افشای اسرار نظامی و رازهای مومنان
(آلعمران، آیه 118؛ نساء، آیه 83؛ انفال، آیه 27)، جاسوسی برای دشمن (مائده، آیات 41 و 47)، جنگ در حرم
(بقره، آیه 191)، جنگ در ماههای حرام
(بقره، آیات 197 و 217) و مانند آن را میتوان یافت که به عنوان حرام معرفی شده است.
از آیات قرآنی به دست میآید که محرمات بیش از 360 مورد میباشد که برخی از آنها عناوین کلی است که خود دارای مصادیق بسیاری است.
از این مجموعه بیشتر آنها اموری هستند که با امور اجتماعی و مسائل آن ارتباط دارند. این بدان معناست که حوزه عمل اجتماعی تاثیر شگرفی در زندگی
بشر دارد.
اگر در کنار این نبایدها، نشایدها را که از آن به مکروهات یاد میشود، اضافه کنیم، مجموعه بزرگی را خواهیم یافت که به عمل اجتماعی توجه داده است.
برخی از عالمان اسلامی بر این باورند که ترک محرمات و مکروهات خود همان زهدی است که آدمی را به حقیقت انسانیت میرساند و زمینههای بروز و ظهور کمالات را به او میبخشد، زیرا مشکل اصلی انسان این است که رفتارهای ناپسند وی، بیشتر بروز و ظهور مییابد؛ چراکه انجام آن آسانتر و سادهتر است.
به هر حال، اسلام با ارائه مجموعهای از احکام فقهی در قالب حرمت، بر آن است تا نابهنجاریهای رفتاری را به انسان معرفی کند و او را برای ساخت جامعه سالم و انسان کامل یاری رساند. از آیات 90 و 100 سوره مائده و نیز 145 سوره انعام و 157 سوره اعراف چنین برمیآید که خباثت و ناسازگاری با طبع چیزها و اعمال، از ملاکهای حرمت اشیا و اعمال انسانی است. این بدان معناست که انسان دارای سلامت عقل و فطرت، بهطور طبیعی نسبت به این چیزها که گاه از آن به خبیث یاد میشود و رفتارهای زشت و ناپسند و قبیح، کراهت دارد و هاضمه سالم انسانی این را همانند غذای فاسد دفع میکند و بالا میآورد.
درمان یا حذف بیماری و بیمار؟
انسانی که در جامعه به رفتارهای ضدهنجاری و ضداخلاقی گرایش دارد، انسان بیماری است که هاضمه طبیعی خود را از دست داده و به جای اینکه خباثت و زشتیها را همانند یک میکروب زیانبار دفع کند خود میکروب شده است که جامعه را آلوده میکند و زمینه فساد و گسترش آن را فراهم میآورد. از اینرو، لازم است که با این افراد به عنوان بیماران برخورد و در صورت عدم امکان درمان، همچون غده سرطانی شناسایی و دفع و حذف شود. اینگونه است که در آموزههای قرآنی به حذف مفسدان در زمین و تباهکاران غیرقابل بازسازی و تربیت تصریح شده و احکامی چون اعدام برای آنان در نظر گرفته شده است.
بنابراین، نمیتوان تنها به صرف آنکه این رفتارهای نابهنجار از سوی آنها به عنوان یک رفتار بیمارگونه تلقی میشود، از مجازات حذفی پرهیز کرد؛ زیرا عدم حذف این افراد آلوده میتواند همه جامعه را به تباهی بکشاند و همانند ویروسی خطرناک چون طاعون و و با و سرطان، همه را به دام هلاکت افکند؛ چنانکه خداوند نسبت به جامعه نوح اینچنین عمل کرده است؛ زیرا این جامعه چنان آلوده شده بود که حتی کودکان در محیط آلوده آن نمیتوانستند مبتنی بر فطرت سالم خدایی رشد کنند و در نهایت حذف آن فرمانی بود که از سوی خداوند صادر شد.
(نوح، آیه29) آنچه بیان شد تنها گوشهای از مشکلاتی است که افراد بیمار و نابهنجار یا جوامع بیمار بر بشریت تحمیل میکنند؛ گزارشهای قرآنی بر این نکته تاکید میکند که جوامع اگر براساس این معیارهای عقلانی و وحیانی حرکت نکنند، لازم است که با انذار و گاه تنبیه و حتی استیصال(ریشهکن شدن) همچون جامعه نوح(ع)، جامعه بازسازی و یا بازآفرینی شود و محیطی سالم از هرگونه نابهنجاری فراهم آید.