نقش بهائیت در استعمار فرانو
دزدان حاصل عمر
از حدود پانصد سال پیش سلطه بر کشورها از طریق حضور فیزیکی مهاجمین در سرزمین هدف با استفاده از توان نظامی و صرف هزینههای بسیار سنگین لشکرکشی و جنگ مستقیم انجام میشد و در ادامه نیز با حکمرانی مستقیم کشور استعمارگر، شیوه «استعمار کهن» رقم میخورد.
عباس علوی
شیوه استعمار کلاسیک تا جنگ جهانی دوم نیز ادامه داشت، اما موانعی چون هزینههای نظامی، تلفات انسانی، فرسایشی شدن فرایند سلطه و نیاز به خشونت برای تداوم سیطره و علاوه بر آن هشیار شدن ملتها و متعاقباً گسترش مقاومتهای مردمی در واکنش به اعمال حاکمیت نظامیان بیگانه در سیاست و اقتصاد که در ادامه با ورود مسیونرهای مذهبی با استحاله فرهنگی و مذهبی نیز همراه شده بود، باعث شد فرایند «بومیسازی استعمار» در دستور کار اتاق فکر کشورهای شمال قرار بگیرد که در نهایت منجر به تولد «استعمار نو» گردید. در روش جدید از طریق نفوذ در بدنه حاکمیت و به قدرت رساندن وابستگان سیاسی، از یک سو هزینههای اشغال مستقیم کاهش مییافت و از سوی دیگر مطامع سیاسی، اقتصادی و فرهنگی به نحو احسن تأمین میشد.
یکی دیگر از راههای استحاله نیروهای وابسته، در کنار تطمیع به روشهای مختلف، خروج نخبگان کشورهای هدف به بهانههای علمی و اقتصادی و تغییر خلق و خو و سلایق و مهمتر از آن تغییر نگرش آنان در پی اقامت طولانیمدت در کشورهای غربی بود. با این کار نخبگان از سفر بازگشته بدون آنکه مستقیماً از اربابان خارجی خود تلگرافی برای انجام یک عملیات سری دریافت نمایند، خود به خود فرهنگ رسوخ کرده در تار و پود افکارشان را دنبال میکردند و استعمارگران نوین حاصل عملکردچند ساله خود در پرواربندی اندیشهها را از راه دور رصد میکردند.نمونههای بارز این «نخبگان پرواری» را میتوان همچنان در بسیاری از کشورهای جنوب مشاهده کرد؛ مانند «انگلوفیلها (Anglophiles)» که شیفتگان اندیشه و مرام انگلیس و حاصل سالها تلاش روباه پیر برای استحاله فرهنگی نخبگان کشورها هستند.
فصل سوم استعمار
استعمار نو همچنان در بسیاری از کشورها اعمال میشود، اما با افزایش آگاهی ملتها و بر ملا شدن وابستگیهای غیرمستقیم بسیاری از حاکمان آنها، نیاز به ابداع ترفندهایی جدید برای چپاول سرزمینهای جنوبی از سوی غربنشینان، احساس شد. در نیم قرن اخیر، فصل سوم استعمارگری با عنوان «استعمار فرانو» آغاز شده است. در این شیوه چپاول غیر مستقیم، سیطره بر جغرافیای اندیشه ملتها در هر دو سطح عوام و خواص مورد هدف قرار میگیرد. این راه که حاصل قرنها تجربهاندوزی ایادی شیطان است، بهترین، اثرگذارترین و ماندگارترین ابزار به دست گرفتن عنان کشورها محسوب میگردد. تجاوز به ذهن راه را برای سیطره بر سرنوشت و آینده کشورها هموار میکند. در فرایند استعمار فرانو، برنامهریزیها ماهیت بلندمدت دارند و ابزارهای راهبردی در راستای نفوذ به افکار عمومی و هدایت آن را باید در محیطهای نرم یا همان عرصههای فرهنگی جستجو کرد. رسانه و نظام آموزشی دو وسیله اصلی در پیشبرد اهداف کسانی هستند که دستبرد به داراییهای مادی و معنوی کشورهایی غنی همچون ایران را در سر میپرورانند. دستگاه رسانهای غرب با محوریتهالیوود و رسانههای غولپیکر خبری، عرصه مقابله را در این میدان بسیار تنگ و دشوار ساخته است، اما پیگیری دیپلماسی عمومی از طریق بیان واقعیات با گزارشهای غیر واقعی به قصد تأثیرگذاشتن بر ذهن مخاطب و ترغیب به رفتار خاص یا به اصطلاح«پروپاگاندای رسانهای»، هر چند بسیار تأثیر گذار است اما دو مشکل اساسی دارد؛ یکی آنکه بدلیل برملا شدن دروغهای خبری در پی ارائه اخبار صحیح، پس از مدتی تأثیر این روش کاهش مییابد. دوم اینکه افکار و نگرشهای افراد عموماً در دوران کودکی و بر اساس آموزههایی که از سوی والدین و جامعه پذیرفته شده است شکل میگیرد و در بزرگسالی به ندرت قابلیت تغییرات بنیادی پیدا میکند.
به دلیل کاستیهای فوق، طراحان اندیشههای سیاه استعماری به منظور جهتدهی افكار عمومی و القاء اندیشهها و افكار خاص و مقبولیت بخشیدن به عملكردهای مورد نظرشان در نزد تودههای مردم در سراسر جهان، نفوذ در نظام آموزشی کشورها را به عنوان ابزاری اساسی در عصر استعمار فرانو مطرح نموده و سازمانهای بینالمللی و ارگانهای دولتی و غیردولتی وابسته به خود را در سرتاسر جهان در این زمینه بهصف کردهاند. این تفکرات که در لایههای زیرین تصمیمات نهادهای مذکور پنهان میشود، به گونهای سازمان یافته و در قالب برنامههای جهانی و منطقهای، با بزک گسترش صلح و دوستی و شعار برابری آموزشی در تمامی نقاط جهان از کلانشهرهای اروپا گرفته تا روستاهای دور افتاده هندو ایران و با تمرکز بر مهدهای کودک و پیشدبستانیها عملیاتی میشود.
بهائیان وارد میشوند!
شبکههای جهانی ایجاد شده برای پیشبرد برنامههای مورد نظر خود، علاوه بر اینکه نهادهای رسمی همچون یونسکو را در اختیار دارند، به شناسایی و تقویت جریانهای زیرزمینی همسو نیز میپردازند. یکی از جریانهای خزنده در ایران که در این سالها به دلیل غفلت مسئولان ریشه دوانده و در بسیاری از مناطق کشور از قلب تهران تا روستامهدهای دور افتاده بم نفوذ کرده و با این شبکه جهانی ارتباط نزدیک دارد، پیروان شبهآیین بشرساخته بهاییت است.
نفوذ بهائیان در سیستم آموزشی مهدهای کودک ایرانی را به راحتی با جستجویی ساده در اخبار چند سال گذشته میتوان ردیابی کرد:
جوان آنلاین؛ 4 بهمن 1388: سرشاخههای بهائیان تصمیم گرفتهاند با تاسیس مهد کودک به انتقال باورهای خود در جامعه پرداخته و برنامههای خود را از این طیف سازمان دهی کنند. قرار است این افراد در پوشش کمک به این کودکان معصوم برخی اردوهای تحصیلی و سیاحتی را نیز برای آنان تدارک دیده و به کانالیزه کردن آنان بپردازند.
اندیشکده شفافیت؛ 15 آبان 1389: در تشکیلات بهائیت زنان مربیان مهدها هستند و اساساً از وظایف و مسئولیتهایی که با ورور دختران به دوره جوانی به آنها سپرده میشود، همین مربی گری و آموزش به کودکان در مهدهاست. در این میان آن دسته از افرادی که وظایف خود را به نحو مؤثرتری به انجام رسانند، مورد تشویق محفل قرار گرفته و مأمور تبلیغ مخفیانه و پنهانی در جامعه مسلمانان و کودکان مسلمان میشوند. پدیدهای که اخیراً نیز شاهد بروز آن بوده ایم و نگرانیهای زیادی را برای مسئولان و والدین ایجاد کرده است.
دادستان بم؛ 21 اسفند 1389: پس از قريب به 9 ماه کار اطلاعاتي توسط سربازان گمنام امام زمان(عج) تعدادي از عناصر فرقه ضالّه بهائيت که در پوشش کارهاي آموزشي فرهنگي در تعدادي از مهد کودکهاي بم،کرمان و تهران به ترويج وگسترش برنامههاي خود ميپرداختند دستگير شدند.
مرکز تخصصی مهدویت؛ 26 مهر 1391: فرقه بهائیت از طریق پرداختن به مسایل مورد علاقه کودکان، نوجوانان و جوانان مانند آموزش هنر و ورزش به ویژه در میان نونهالان اقدام به جذب آنها میکنند و بیشتر فعالیتهای آنها نیز در نقاط محروم فرهنگی است.
اداره تبلیغات اسلامی نیشابور؛ 16 بهمن 1391: مبلغان بهایی در لباس آموزگاران تقویتی و فوق برنامه حاظر شده و ضمن تدریس دروس به تبلیغ مکتب کاذب خود اقدام کنند. باید نظارت روی افرادی که با واسطه اقدام به فعالیت در این حوزه میکنند افزایش یابد. این افراد در مناطق محروم و زلزله زده در قالب فعالیتهای به ظاهر انسان دوستانه و دلسوزانه اما به ظاهر ویرانگر فعال هستند.
در طول ده سال گذشته مجموعه اخبار گوناگونی نیز در حمایت از «فعالین حقوق کودک بهائی» دستگیر شده، منتشر شده است. علی رغم وجود این جنگ عقیدتی وسیع کماکان این شبکه خطرناک به عضوگیری در سیستم مشغول است.
ارتباط تنگاتنگ سازمان جهانی یونسکو با جریان بهائیت زوایای پنهان و آشکار فراوانی دارد که مهمترین محور فعالیت برنامه مشترک آنان ذیل طرحی بینالمللی بنام «روش آموزش کودکان مونتهسوری» انجام میپذیرد. آموزش مونته سوری در ایران با جامعه بهائیان پیوند ناگسستنی دارد به نحوی که مسئولیت انتشار این روش آموزشی در شهرستانها و مناطق محروم مستقیما بر عهده گروههای موسوم به «فعالین حقوق کودک بهایی» قرار دارد. به طور مثال افرادی همچون «اعظم.ک» و «نهاله.ش»، «ندا.ح»، «فریبا.و» و گروهی از بهائیان شیراز و کرج از بانیان تشکیل «خانه کودک مونته سوری» در فیس بوک به شمار میروند.
تعالیم بهائیان در مهدکودکها
مولود نامبارک بهائیت که نطفهاش از رابطه نامشروع انگلیس و اختلافات درونفرقهای بسته شد، سرگذشتی جالب دارد. پس از تیرباران سرکرده فرقه انگلیسی بابیت که از افتخارات کارنامه صدر اعظم کاردان ایرانی، امیر کبیر، به شمار میآید دو تن از پیروانش، که نسبت برادری داشتهاند، بر سر جانشینی اختلاف پیدا کرده و آن یکی که حسینعلی نوری نام داشت، فرقه بهائیت را تأسیس میکند. مقامات شیخ حسینعلی نوری، معروف به بهاءالله، اندک اندک از ادعای جانشینی امام زمان شروع کرده و در نهایت به مقام الوهیت ارتقاء مییابد! و اکنون آموزههای این آیین که از قهر دو برادر شروع شد، ملغمهای از اندیشههای بهاءالله و جانشینان وی از جمله عباس افندی، معروف به عبدالبهاء، میباشد.
بهائیان 7 مرحله کیهانی آموزش مونته سوری را برآمده از تعالیم بهاء میدانند که با توجه به خواستگاه مشترک دو فرقه تئوسوفی و بهایی – کمپانی هند شرقی انگلیس- طبیعی مینماید. همچنین بهائیان و برخی معدود مسیحیان حامی فراگیری روش مونته سوری این روش را راهی موثر برای دستیابی به «صلح پایدار جهانی» و پذیرش فرق ضاله در جوامع اسلامی برمی شمارند.
از آنجایی که اندیشههای منحرف بهائیان در قالب ظواهر اسلامی به کودکان معصومی که پای آموزشهای اعضای این فرقه مینشینند ارائه میگردد، لذا تشخیص انحرافات آن از عهده بسیاری از والدین هم بر نمیآید. برخی آموزههای بهائیان با استفاده ابزاری از مفاهیمی چون آزادی و دموکراسی، «دیگرپذیری» را به عنوان یکی از ارکان صلح معرفی میکند و از این طریق و با استفاده از مفاهیم مثبت سعی در خنثی کردن اندیشههای اصلاحگرایانه اعتقادی همچون جهاد و مبارزه با فرقهگرایی در افکار کودکان دارد.
هم اکنون نام تعداد قابل توجهی از مدارس مونته سوری در هند، چین، تایلند و مالزی به «بهایی مونته سوری» تبدیل شده است. مدیران این مراکز اغلب بهایی هستند. علاوه بر آن مدرسه برگزیده مونته سوری یونیسف در سال 2013 یک مدرسه مونته سوری بهایی در هند بود که مدیر بهایی آن نیز از خانواده گاندی است.
مقر اصلی بهائیان در اسرائیل است و اینکه چگونه بهائیت در کنار صهیونیسم در صلح و صفای کامل به سر میبرند، سوالی است که پاسخ به آن کار چندان دشواری نیست، چرا که با بررسی ارتباطات آشکار سه رأس مثلث اسرائیل، بهائیت و یونسکو نیز میتوان به این سوال پاسخ داد. انتخاب محل دفن سرکردگان بهائیان در اسرائیل به عنوان آثار ثبت شده بینالمللی یونسکو در حقیقت پیام سپاس این سازمان برای همراهی تشکیلاتی این فرقه در اجرای برنامه جهانی همسانسازی فرهنگی محسوب میگردد.
والدین ایرانی در حالی بیمحابا کودکان خود را که حاصل عمرشان محسوب میگردد راهی مهدکودکها کرده و با اختیار خود در معرض استحاله اندیشهای قرار میدهند که امروزه در دنیا اصولاً با وجود مهدها در غیر از موارد ضروری مخالفت شدیدی صورت میپذیرد. در بسیاری از کشورهای توسعه یافته، دولت تا مدت زیادی با تقبل پرداخت نیمی از حقوق مادران، آنها را به خانه میفرستد تا به نگهداری از فرزند خود پرداخته و ناچار نباشد کودکش را به مهد بسپارد و یا در موارد ضروری، مهدها را در نزدیکی محل کار مادر تعیین میکنند تا مادر در طول زمان کاری، چند بار به کودک خود سر بزند. لذا شایسته است هم والدین در انجام وظایف خود تجدید نظر کنند و هم دولت با توجه به این مسأله حیاتی، از مخاطرات نسلی برای نیروی انسانی کشور پیشگیری نماید.