عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی در گفتوگو با کیهان:
فضای مجازی و ماهوارهها موانع جدی بر سر راه تربیت سالم نوجوانان قرار دادهاند
مهدی برازنده
درصد عمدهای از جامعه ما را نوجوانان و اصطلاحاً دهه هفتادیها و هشتادیها تشکیل میدهند. نوجوانانی که بدون شک آینده کشور و جامعه در دست آنهاست و آنها هستند که میزان رشد و افول کشورشان در عرصههای مختلف را تعیین میکنند؛ بنابراین برای اعتلا و ارتقای هرچه بیشتر کشور باید توجه همهجانبهای به مسائل، نیازها، خواستهها و ظرفیتهای نوجوانان داشت.
نوجوانان مانند لوح سفیدی هستند که ارتباط با جامعه و محیط پیرامون شخصیت آنها را شکل میدهد و همین اثرپذیریها به مرور زمان نتایج خود را نشان میدهد.
با در نظر گرفتن این نکته، اگر نقش و اثرگذاری مفاهیمی مثل آموزش و پرورش، فضای مجازی و سبک زندگی را در زندگی نوجوانان حیاتی و ضروری قلمداد کنیم، حرف بیراهی به میان نیاورده ایم.
برای بررسی و ارزیابی بیشتر مسائل تربیتی و نیازهای نوجوانان، در گفتوگوی پیش رو به سراغ دکتر «ابوالقاسم عیسی مراد»، روانشناس و عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی که مدتی مدیرکل امور تربیتی و مشاوره وزارت آموزش و پرورش هم بوده رفتیم و نظر وی را نسبت به وضع موجود نیازمندیهای نوجوانان و الزاماتی که در جهت مسائل تربیتی و روانشناختی این قشر اثرگذار در جامعه باید بیش از پیش لحاظ شود را جویا شدیم.
ابتدا تعریفی از دوره نوجوانی داشته باشید و بفرمایید امروز مهمترین نیاز نوجوانان چه مواردی است؟
در ابتدا باید تعریفی از «نوجوان» داشته باشیم، نوجوانی دوره خاصی است که طبق تعاریف نظری در گذشته، بعد از کودکی از 12 سالگی آغاز و تا 21 سالگی ادامه دارد، اما بنا به تعریف جدید این دوره از 11 یا 12 سالگی تا 27 سالگی امتداد دارد. نکته حائر اهمیت این است که دامنه سنی این دوره به دلیل تحولات مختلفی چون رویدادهای رشدی و عوامل محیطی طی سالهای متمادی افزایش یافته است.
نیازهای دوران نوجوانی در یک بیان کلی، شامل نیازهای جسمانی، معنوی، اخلاقی، عاطفی و اجتماعی میشود اما در منابع علمی مختلف چیزی بالغ بر 50 نوع نیاز برای نوجوانان تعریف کردهاند اما مهمترین نیازهایی که میتوان برای نوجوان عصر امروز نام برد، عبارت است از نیاز به تحصیل، احترام، امنیت و امکان خودشکوفایی.
نوجوانان نیز مانند سنین بزرگسالی دارای نیازهای اولیه و ثانویه هستند؛ نیازهای اولیه، شامل خورد و خوراک، خواب و سایر نیازهای جسمانی و حقوقی و نیازهای ثانویه، شامل تکریم شدن، مورد پذیرش و توجه قرار گرفتن میشود. بنابراین طبق این تعریف نیز میتوان دریافت که نیاز عمده نوجوانان کدام موارد است.
برای هر نیاز انسان میبایست پاسخی متناسب در نظر گرفت و باید مثلثی از فرد، خانواده و اجتماع را در نظر داشت و سپس هریک را تبیین کرد. به عنوان مثال نیازهای فردی شامل مسائل ژنتیکی، زیستی، والدینی و وراثتی و همچنین شامل میزان تحولات رشدی که یک فرد در مراحل تحولی میتواند پیدا کند میشود. نیازهای اجتماعی نیز که کانون اصلی اش خانواده است، مهدکودک، نظام تعلیم و تربیت، مدارس، باشگاه و امثالهم را در بر میگیرد و مجموع این موارد، مهمترین ارکانی هستند که باید به نیازهایشان پاسخ داد.
بعضی معتقدند سبک زندگی نوجوانان از جمله نسلهای جدید به واسطه فضای مجازی، ماهواره، شبکههای اجتماعی و امثالهم تحت تاثیر و تغییر و تحولاتی قرار گرفته است که بعضاً باعث بروز یکسری آسیبهای فردی و اجتماعی نیز شده است. به نظر شما نقش خانواده در ایجاد سبک زندگی سالم و پویا برای نوجوانان و تربیت صحیح آنها چیست؟
باید توجه داشت که «سبک زندگی» در واقع برون داد و نتیجه مباحث فرهنگی، ایدئولوژیها و اعتقادات ذهنی انسانهاست؛ مثلاً باور به ایدهها، شیوه مراودات، ارتباطات اجتماعی، نوع تغذیه، میزان و ساعت خواب و بیداری و مواردی از این قبیل در ذهن انسان، سبک زندگی او را تعریف میکند.
نکته مهم اینجاست که سبک زندگی براساس مسائل فرهنگی، اجتماعی، اعتقادی و دینی هر جامعه تعریف میشود، مثلاً سبک زندگی نهادینه شده در کشور ما با بسیاری از کشورها یا خانواده ما با خانوادههای دیگر متفاوت است؛ در واقع سبک زندگی، هم در فرهنگ کلی و هم در خردهفرهنگ تعریف میشود.
با توجه به تعریف مورد نظر درباره سبک زندگی، باید گفت استفاده از فضای مجازی و همچنین غالب شدن تفکرات پست مدرن شرایطی ایجاد کرده که امروز سبک زندگی افراد تاثیر زیادی از فضای مجازی گرفته است و در این شرایط نقش خانواده واکسینه کردن اعضای خانواده از جمله نوجوانان است. با این وجود خانواده به تنهایی نمیتواند همه آنچه را که فضای مجازی در سبک زندگی نوجوانان تغییر داده است، رفع و آن را واکسینه کند.
واقعیت این است که اکنون از بچه ابتدایی گرفته تا بزرگسال و والدین که نقش تربیتی دارند، درگیر اعتیاد به اینترنت و فضای مجازی شدهاند. انجمنهای روانپزشکی بینالمللی امروز درباره اختلالی به نام اعتیاد به اینترنت و شبکههای اجتماعی صحبت میکنند که در کتاب آسیبشناسی روانی Dsm-5 نیز آمده است. از تبعات این اختلال آن است که برخی نوجوانان براساس آنچه دیدهاند و میبینند، نیاز دارند که متفاوتتر دیده شوند، مثلاً ممکن است در برخی موقعیتهای زندگی عجولانه تصمیم بگیرند، میخواهند سریعاً به ثروت کلان برسند و برای نیل به این اهداف از میانبرها استفاده کنند.
این وضعیت را در حوادث اخیر و در بین برخی نوجوانانی که دچار غفلت شدند، چگونه ارزیابی میکنید؟
در حوادث اخیر، مخاطب شناسی ما نسبت به نسل نوجوان ضعیف به نظر میرسید؛ به عبارتی والدین، نظام تعلیم و تربیت و مدارس ما باید نسل نوجوان جامعه را بشناسند و براساس آن نسبت به نیازهای نوجوان پاسخ دهد. خانواده به تنهایی نمیتواند در پاسخ به نیازهای نوجوانان عمل کند، اگرچه جزو نهادهایی است که بیشترین ضریب تاثیرگذاری بر روی نوجوانان را دارد.
واقعیت این است که ساختار و شاکله نوجوان در خانواده ایجاد میشود، اما فضای مجازی، شبکههای اجتماعی و ماهوارهها موانع جدی بر سر راه تربیت سالم نوجوانان قرار دادهاند.
یکی دیگر از مسائل نوجوان، وجود اختلافات متعدد بین نسل جدید و قدیم است و گویی درک متقابل بین برخی از فرزندان و والدین کمرنگ شده است. به نظر شما فاصله این اختلاف بین نسلی در سالهای اخیر چطور افزایش یافته است؟
موضوع اختلاف بین نسلی در 20 سال اخیر بیشتر مطرح شده و اکنون شاهد شکاف بین نسلی هستیم. اولیاء نوجوان، خانواده اوست، اما اولیای ناخواندهای به نام فضای مجازی و شبکههای اجتماعی نیز وارد سیستم تعلیم و تربیت نوجوانان شده است و اتفاقاً نقش خود را به خوبی ایفا میکند. اکنون کودکی که هنوز وارد مهدکودک هم نشده، امکان استفاده از تلفن همراه را پیدا میکند، بنابراین باید به تناسب سن هر فرد از ابزارهای مختلف استفاده کرد؛ در واقع باید دانست که شاکله اصلی ذهنی و فکری نوجوان امروز با دیروز فرق کرده است، بنابراین ابزار برخورد با آن نیز باید متفاوت باشد. نمیتوان با نوجوان مدرن به صورت سنتی ارتباط برقرار کرد، چرا که نمیپذیرد.
کدام نهادها مسئول به کاربردن این شیوه هستند و برای تعدیل نقش نه چندان مطلوب فضای مجازی در تربیت نوجوانان چه باید کرد؟
در درجه اول نخبگان تعلیم و تربیت مسئول آگاهی رسانی در این رابطه هستند و رسانهها برای انتقال پیام نخبگان علمی، دینی، فرهنگی و اجتماعی به والدین نقش مهمی دارند. در درجه دوم باید گوش شنوایی هم باشد، نظام تعلیم و تربیت و کلیه نهادهایی که در این ساختار حضور دارند باید صدای نخبگان را بشنوند.
اکنون درصد عمدهای از نیازهای اولیه نوجوانان در جامعه پاسخ داده میشود، اما نیازهای ثانویه، طبق تعریفی که پیش از این داشیتم، در خانواده و در جامعه کمتر پاسخ داده میشود. نوجوان نیاز به درک شدن دارد، باید مفاهمه ادراکی اتفاق بیفتد، بین زن و شوهر و فرزندانشان اعتماد چندجانبه به وجود آید تا خانواده شکل صحیحی از نظر تربیتی به خود بگیرد.
با توجه به سابقهای که در آموزش و پرورش داشتید، پیشنهاد راهبردی شما به سیستم نظام آموزشی کشور در برهه کنونی برای شناسایی و رسیدگی هرچه بیشتر به نیازهای جوانان و نوجوانان چیست؟
آموزش و پرورش بستری است برای دریافت پیام از نخبگان جامعه و رسالت او در این قسمت معنا پیدا میکند، آموزش و پرورش همانطور که گفته شد باید به توصیه نخبگان، کارشناسان و دلسوزان این حوزه گوش کند و از سیاسی کاری در این حوزه پرهیز کند. نخبگان جامعه باید در آموزش و پرورش حضور فعال داشته باشند، چون شکلگیری شخصیت انسان بعد از 6 سالگی، بعد از اینکه فرزند از خانه به مدرسه میآید، آغاز میشود که متولی اش آموزش و پرورش است.
آموزش و پرورش باید متناسب با متدلوژی و روششناسیهای روز دنیا پیش برود که روانشناسی یکی از آن روش شناسیهای قابل قبول است و میتواند نظام تعلیم و تربیت را دگرگون کند. ضمناً مباحثی که متناسب با فرهنگ بومی، دینی، اعتقادی، معنوی و شناختی ماست باید در ساختار نظام تعلیم و تربیت جریان داشته باشد.
امروز باید براساس نیاز واقعی و منطقی نوجوان پاسخ دهیم و او را درک کنیم و بدانیم چه میخواهد، آسیبها، نگرانیها و حقوق او چیست؛ اگر این موارد را متوجه نشویم، نوجوانان تبدیل به یک منبع تهدید میشوند، در صورتی که نوجوانان هر کشور منشا فرصت آن کشورند. بنابراین باید از طریق کتب درسی و بسترهای موجود در حوزه تعلیم و تربیت این پاسخها را به نوجوان بدهیم و برای او مسائل مختلف را تبیین کنیم.
در انتهای این گفتوگو، لطفاً چند توصیه کاربردی به خانوادهها برای تربیت هرچه بهتر و شکوفایی شخصیت سالم نوجوانان داشته باشید.
«مربی تا مربا نشود، مربی نشود»! مربیان و والدین در ابتدا باید خودشان تربیت شوند. کسی که پدر، مادر، استاد، معلم و حوزوی است و در عرصه تعلیم و تربیت کار میکند، ابتدا باید خودش یکسری آداب را فراگیری کند. نمیشود به دیگران چیزی آموخت که خود
بلد نیستیم.
چگونه میشود والدین دچار تعارضات، اختلافات و درگیریهای ذهنی و روانی باشند و این موضوع در زندگی خانوادگی شان نفوذ کرده باشد، بعد بپرسند که چرا فرزند ما دارای مشکلات تربیتی و فرهنگی است؟
والدینی که خودشان دچار نابهنجاریهایی در زندگی مشترک و مسائل خانوادگی و تربیتی هستند، چطور باید مسائل خود را حل و فصل کنند؟
بسیاری از پدر و مادرها که فرزندان خود را نمیشناسند، نمیدانند نیاز و خواسته خود و نوجوانشان چیست که یکی از راههای رفع این خلع، پناه بردن به مشاوران و متخصصان است.
مثلاً وقتی نیاز تشویقی یک نوجوان این است که اسباب بازی برایش بخرند، ممکن است پدر و مادر از طریق افراط در خرید اسباب بازی، رشوه دهند و به این ترتیب، رشوه گیری و رشوهدهی را به او آموزش دهند که اشتباه است. بنابراین باید ابتدا والدین براساس یک نظام چارچوبمند تربیتی، مسائل و مهارتهای فرزندپروری را فرابگیرد. باید تکنیک و مدل سبک زندگی، آداب فرزندپروری توسط والدین آموخته و سپس در زندگی فردی و اجتماعی خود این مهارتها را به صورت عملی اجرا کنند.
درک نوجوان بسیار مهم است، اگر نوجوان را باور نکنیم، نوجوان هم ما را باور نمیکند. نکات مثبت بسیار زیادی در نوجوانان وجود دارد، نوجوان به تعبیر منابع دینی ما سرشار از انرژی هستند و باید بهترین استفادهها را از او داشته باشیم.