رابطه اختیار انسان با علم الهی(پرسش و پاسخ)
پرسش:
با توجه به اینکه اعمال و رفتاری که انسان انجام میدهد، از قبل در علم الهی مشخص بوده است و انسان خلاف علم الهی کاری نمیتواند انجام دهد، آیا این مطلب با اختیارات او تناسب و سازگاری دارد؟
پاسخ:
مطلق بودن همه صفات الهی
خدای متعال چون موجودی پیراسته از هر محدودیت و نقص و احتیاج است و دارای تمام صفات جمال و زیبای کمال است، هم اراده او فوق همه ارادهها است، و هم علم او مطلق است، و هم تمام کارهای او براساس علم و حکمت و اراده حکیمانه است. از طرف دیگر در عالم آفرینش انسان، موجود ممتازی است که دارای قدرت اختیار و انتخاب است و هیچکدام از اینها مغایر و نفیکننده دیگری نیست.
اختیار انسان در نظام خلقت
1- خدای متعال براساس اراده حکیمانهاش، نظام آفرینش را بر مبنای نظام احسن قرار داده است: «الذی احسن کل شیئ خلقه» همان کسی که هر چیزی را آفریده است، نیکو آفریده(سجده-7) از این رو مشیت و اراده الهی و حضرت حق بر این قرار گرفته که انسان بهگونهای آفریده شود که موجودی دارای اختیار باشد. «هو الذی خلقکم فمنکم کافر و منکم مومن» او کسی است که شما را آفرید؛ برخی از شما کافرند و برخی مومن(تغابن-2)
و در آیه دیگر میفرماید: «و قل الحق من ربکم فمن شاء فلیومن و من شاء فلیکفر» و بگو! حق از جانب پروردگارتان (رسیده) است. پس هرکس بخواهد (میتواند) ایمان بیاورد، و هرکس که بخواهد (میتواند) کفر بورزد(کهف-29) همچنین در آیه دیگر خداوند میفرماید: «انا هدیناه السبیل اما شاکرا و اما کفورا» ما راه و چاه را به انسان نشان دادیم. او خواه شکرگزار شود، خواه ناسپاس!(الانسان-3)
عدم تنافی اختیار انسان با علم الهی
شکی نیست خدای متعال که خالق همه جهان هستی از جمله انسان است بر همه کائنات و مخلوقات خود علم و اشراف و احاطه کامل دارد و علم ازلی و ابدی و مطلق او اقتضا میکند که از آینده و سرنوشت هر موجودی از بدو ظهور و پیدایش تا پایان و عاقبت آن موجود آگاهی داشته باشد. از طرفی به لحاظ خلقتی انسان موجودی ذواختیار آفریده شده، و قادر است وقتی بر سر دوراهی قرار گرفت، راهی را که به مصالح و منافع او بیشتر نزدیکتر است انتخاب و گزینش نماید، و این حالت انتخابگری در نظام خلقتی او هیچگاه تغییر نمیکند و همواره یک امر طبیعی و تکوینی ثابت است. بنابراین انسان در چارچوب اختیارات و انتخابگری تا پایان عمر خود میتواند از میان دو راه مقابل و پیش رویش یکی را انتخاب و در مسیر آن گام بردارد و هیچگاه در زندگی از محدود اختیارات خود و انتخابگری خارج و به وادی جبر و عدم قدرت انتخاب کشیده نمیشود.
فلسفه آزمایش انسان
اصولا کسی که مجبور است در یک مسیر و راه مشخصی حرکت کند و در مقابل او فقط همین یک راه وجود دارد و او مجبور است که فقط در همین راه گام بردارد، فلسفه آزمایش و ابتلای او بیمعنا خواهد بود. زیرا قدرت انتخاب و بهگزینی از او سلب شده است. این آیه شریفه که خداوند میفرماید: «هو الذی خلق الموت و الحیاهًْ لیبلوکم ایکم احسن عملا» او کسی است که مرگ و زندگی را آفرید تا شما را بیازماید که کدامیک بهترین عمل را انجام میدهید.(الملک-2)
بنابراین اگر علم الهی از انسان سلب اختیار کند، دیگر آزمایش و امتحان الهی، معنا و مفهومی نخواهد داشت، و فلسفه بهشت و جهنم نیز زیر سوال میرفت. زیرا وقتی انسان قادر به انتخاب راه و مسیر حرکت خود نباشد و مجبور باشد فقط در یک جهت و مسیر گام بردارد، دیگر بشارت و انذار او به بهشت و جهنم بیمعنا خواهد بود. لذا علم الهی هیچگاه از انسان سلب اختیار نمیکند و همیشه انسان تا آخرین لحظه مرگ قدرت انتخابگری از او سلب نخواهد شد.