kayhan.ir

کد خبر: ۲۵۸۵۳۷
تاریخ انتشار : ۰۲ بهمن ۱۴۰۱ - ۱۹:۵۱
نگاهی به فیلم اشباح اینیشرین (The Banshees of Inisherin)

جهنمی زیر پوست چشم‌اندازهای بهشت 

 
 
 
سعید مستغاثی
شاید اگر پل شرایدر دوباره می‌خواست کتاب «سبک استعلایی در سینما» را بنویسد، لااقل این فیلم «مارتین مک دانا» را در کنار آثار سه فیلمساز مورد نظرش یعنی کارل تئودور درایر و یاساجیرو اوزو و روبر برسون قرار می‌داد که در موردشان براین باور بود از ورای نماهای بسیار ساده و معمولی و روایت‌های تکراری، دنیای دیگری را ترسیم می‌کنند که برآمده از باورها و اعتقاداتشان است. اگرچه نمی‌دانم باورهای مک دانا تا چه حد در فیلم «اشباح اینیشرین» جاری شده (آنچنان که شرایدر با مثال از فیلم‌های آن 3 فیلمساز به دقت تحلیل می‌کرد که چگونه آن اعتقادات درون نما به نمای فیلمهایشان رسوخ کرده) چراکه فیلم قبلی اش یعنی «سه بیلبورد خارج از ایبینگ، میسوری» نشانی از این سبک فیلم‌سازی نداشت و بیشتر تابع جریان و تم روز فصل جوایز شده بود. 
اما می‌توان رد پای این نوع سینما را در همان اولین فیلم مک دانا یعنی «در بروژ» که با همین کالین فارل و براندن گلیسن در سال 2008 ساخت، جست‌وجو کرد. شاید تجمیع این 3 نفر، بازهم مک دانا را به حال و هوای همان فیلم برده البته با موقعیت زمانی و مکانی کاملا متفاوت.
شاید هم اگر سینمای دوران نئورئالیسم ایتالیا هم تداوم می‌یافت، «اشباح اینیشرین» یکی از آثارش می‌شد، با همان ماجراها و ساختارهای ساده و بدون تکلف که قصه‌های آدم‌های درمانده پس از جنگ را روایت می‌کرد. پیچیدگی چندانی نداشت و یک قصه بسیار ساده، مخاطبش را در معمولی‌ترین حالات تا به آخر همراه می‌کرد، همچون «دزد دوچرخه» و «امبرتو دی» و «برادران روکو» و...
در یک جزیره بسیار زیبا و با چشم‌اندازهایی دلپذیر و بدیع در نزدیکی سواحل جنوب غربی ایرلند، مردمی زندگی می‌کنند که زندگی عجیب و غریبشان بیشتر به دنیای ایزوله فیلم 
«دهکده» ام نایت شیامالان شبیه است. قصه فیلم از یک ضد ماجرا شروع می‌شود؛ جوانی به نام پادریک (کالین فارل) در یک صبحی مانند همیشه به سراغ دوست نزدیکش کالم (براندن گلیسن) می‌رود و برخلاف همیشه با برخورد سرد او مواجه می‌شود. کالم حاضر نیست دیگر با او حرف بزند، بدون آنکه خطایی از پادریک سرزده یا حرف نامناسبی بر زبان آورده و یا رفتار نامطلوبی داشته باشد. این را خود کالم هم مورد تایید و تاکید قرار می‌دهد.
تنها دلیل کالم برای این قطع رابطه آن است که دیگر نمی‌خواهد اوقاتش را بیهوده و با حرف‌های بی‌خاصیت بگذراند. او می‌گوید که عمرش تلف شده و به پایان نزدیک می‌شود، بدون آنکه اثری داشته باشد و از همین روی می‌خواهد از این پس فقط روی علاقه اش یعنی موسیقی کار کند بلکه چند قطعه ماندگار ساخته و از خود به یادگار باقی گذارد. این قطع رابطه، پادریک را دچار بحران می‌سازد. او که دلخوشی‌هایش، زندگی نزد خواهرش (که به دلیل خواستگار نداشتن، دچار نوعی سرخوردگی شده) داشتن یک الاغ به نام «جنی» و رابطه دوستی با کالم بوده، اینک یکی از سه ضلع این مثلث را از دست داده و همه تلاش‌هایش برای بازگرداندن آن، به بن بست رسیده و حتی با خشونت کالم در ضربه زدن به خودش منتهی شده است.
در اینیشرین، میخانه‌ای وجود دارد که اغلب اهالی در آن اوقات فراغت می‌گذرانند و فروشگاهی که زنی فضول گرداننده آن است و پلیسی که بی‌جهت آدم‌ها و حتی پسرش را کتک می‌زند و پیرزنی به نام «مک کورمیک» که بیش از سایرین خصوصیات همان «Banshees» را دارد. کلمه‌ای که ناگزیر در عنوان فیلم به «اشباح» ترجمه شده اما در فرهنگ ایرلند به معنی پری‌های کوتوله‌ای شبیه به پیرزن‌ها هستند که با جیغ و فریاد و زاری و ضجه، خبر مرگ دیگران را می‌دهند. 
مک کورمیک فیلم «اشباح اینیشرین» نیز اگرچه به پری نمی‌ماند اما به عنوان ساحر و پیشگو معرفی شده و خبرهای ناگوار مانند مرگ و نابودی را نقل می‌کند. چنان که خبر غرق شدن دامینیک، پسر دردسر ساز پلیس دهکده را هم او می‌دهد. در فیلم «اشباح اینیشرین»، همه کاراکترها اگرچه زندگی بسیار ساده‌ای دارند ولی هریک به نوعی دچار پیچیدگی‌های روحی و روانی هستند، به طوری که همین پیچیدگی‌ها، روابط خصمانه‌ای را در میانشان جاری ساخته، حتی کشیش کلیسای کاتولیک جزیره نیز در شنیدن سخنان اعتراف کنندگان، به آنها گیر داده و تحقیرشان می‌کند. کلیسایی که تقریبا همه اعضای جزیره هر یکشنبه در آن جمع شده و مراسم به جای می‌آورند ولی هیچ تاثیری از آن در زندگی خود نمی‌بینند! روند بحران زایی روابط این افراد، کارشان را به نقاط غیر قابل باوری می‌کشاند، چنان‌که همان قطع روابط ساده پادریک و کالم به فجایع تکان دهنده‌ای رسیده و تنها شمایلی که باقی می‌ماند تداوم انتقام و انتقام جویی مابین آنهاست. 
در حاشیه این روابط جهنمی در آن جزیره آرام و بهشت گونه، صداهای توپ‌های جنگی به گوش می‌رسد که می‌گویند به دلیل درگیری مابین ارتش آزاد ایرلند و ارتش جمهوری‌خواه آن است که به جان هم افتاده و یکدیگر را قتل عام می‌کنند. تاثیر آن جنگ آن سوی آب در زندگی اهالی چنان است که حتی پلیس جزیره قرار است برای انجام مراسم اعدام گروهی از اسرایی که نمی‌داند به کدام طرف تعلق دارند به مرکز برود!! گویی اصلا آن جنگ و اسارت و اعدام‌ها در زیر پوست زیبای اینیشرین در جریان است. تنها این خواهر پادریک است که با تمام مخالفت‌های او، جزیره را ترک کرده و به مرکز ایرلند می‌رود و در نامه‌ای شرح می‌دهد که اگرچه جنگ ادامه دارد ولی موقعیت بهتر از اینیشرین برایش به‌وجود آمده و حتی پادریک را دعوت می‌کند که نزد او برود. 
اینیشرین یادآور جزایر تبعیدی‌هاست که همه در آن گیر افتاده و یا زندانی شده‌اند، به طوری که کسی یارای فرار از آنجا را ندارد و نمی‌دانند چرا نمی‌توانند از آن جهنم بگریزند مانند میهمانان پولدار آن ضیافت اشرافی فیلم «ملک الموت» لوییس بونوئل، اما خواهر پادریک مثل «پاپیون» از آن جزیره دورافتاده به سوی آزادی می‌رود. 
مهاجرت از ایرلند از موتیف‌های آشنای بسیاری از آثار کلاسیک و متاخر ‌هالیوودی است، از پسران خانواده مورگان در فیلم «دره من چه سرسبز بود» (جان فورد-1941) تا الی فیلم «بروکلین» (جان کرولی- 2015) و تا خانواده بادی در فیلم «بلفاست» (کنت برانا- 2021) و... 
 شاید به آن دلیل که به هر حال مهاجران ایرلندی خصوصا از فرقه پیوریتن‌ها، گروهی از پدران ساکنین امروز آمریکای شمالی را تشکیل می‌دهند که به کلیساهای اوانجلیک اقتدا کرده و در انتظار مسیح موعودشان و جنگ آخرالزمان به سر می‌برند.
اما در همه آن دسته فیلم‌ها، ایرلند و جزیره‌هایش جهنمی تصویر شده که باید از آن فرار کرد. اگرچه در فیلم «اشباح اینیشرین» برخلاف آثار یاد شده، این خود مردم جزیره هستند که آن جهنم را در میان بهشت زیبای اینیشرین به‌وجود آورده‌اند. در این فیلم هم کاتولیک‌ها که همه اهالی اینیشرین را تشکیل می‌دهند، سوژه تخریب‌ هالیوود قرار گرفته‌اند و پروتستان‌ها (اجداد آمریکاییان و اوانجلیست‌های حاکم بر آن) در آن سوی آب یا مرکز، اگرچه درگیر جنگ هستند ولی به قول خواهر پادریک، موقعیت بهتری برای زندگی فراهم آورده‌اند. بازهم انتخاب میان بد و بدتر مطرح شده که تقریبا یک دهه است در آثار‌هالیوودی به چشم می‌خورد که با فاصله گرفتن از تبلیغ رویا‌پردازی‌های پریانی و با ادعای پذیرش واقعیات اما از نگاه حاکمان و اربابان‌ هالیوود، سعی دارند که به طریقی دیگر اذهان مخاطبان را سمت و سو داده و ضمن اعتراف به سابقه ظلم و ستم و نژادپرستی و جنگ‌طلبی خود اما دشمنان و رقبای خود را ظالم‌تر و ستمگرتر و بدتر به تصویر کشیده تا چنین القاء نمایند که در غیابشان، جهانی فاجعه بارتر ایجاد خواهند کرد.
فیلم «اشباح اینیشرین» کلکسیونی از همه این شبه واقعیات است و از همین روی در فصل جوایز امسال، یکی از تحسین‌شده‌ترین آثار 2022 به نظر رسیده که تقریبا نامش در همه لیست‌های برگزیدگان و کاندیداهای مراسم اعطای جوایز سینمایی و برترین‌های منتقدان و منتخبین کانون‌ها و انجمن‌ها و اتحادیه‌های هنری به چشم می‌خورد.