اخبار ویژه
از شعار به نفع اسرائیل تا تظاهر به طرفداری از سلیمانی؟!
دبیرکل سابق حزب اتحاد ملت میگوید؛ عدهای سعی کردند شهید سلیمانی را مصادره کنند.
علی شکوری راد که اکنون سخنگوی جبهه اصلاحات است، به سایت «جماران» گفته است: شخصیتی که خود سردار سلیمانی در زمان حیاتش به نمایش گذاشت موجب جذب مردم شد و شخصیتی که پس از شهادت او توسط برخی افراد و بهخصوص رسانه ملی و دستگاه تبلیغات رسمی کشور به نمایش در آمد و متأسفانه بعضا خانواده شهید سلیمانی هم با این رویکرد همراه شدند، موجب شد محبوبیت سردار سلیمانی کاسته و آن چهره نمادین ملی تبدیل به یک چهره جناحی شود.
وی گفت: عدهای سعی کردند که شهید سلیمانی را برای خودشان مصادره کنند. شهید سلیمانی بهانه میجست تا دیگران را خودی بینگارد، اما دستگاه تبلیغات رسمی کشور بهانه میجوید که دیگران را غیرخودی بنامد. این تفاوتی است که بین شهید سلیمانی و دستگاه تبلیغات رسمی کشور وجود دارد؛ چه رسانه ملی و چه سایر تریبونها و دستگاههای رسمی و تبلیغاتی کشور. اگر کسی با موضوع حجاب همراه نبود، شهید سلیمانی بهانه میجست تا او را هم زیر چتر نظام بیاورد اما کسانی بهانه میجویند که مردم را از زیر چتر نظام خارج کنند
شکوری راد افزود: شهید سلیمانی شخصیت ممتازی در بین فرماندهان سپاه داشت؛ بسیار مردمدار بود و هیچ کسی را طرد نمیکرد. در رابطه با سیاست داخلی هم مداخله نمیکرد و اگر هم اظهار نظری داشت، در جهت ایجاد همدلی بود. هرگز به هیچ یک از شخصیتهای سیاسی کشور، بهخصوص شخصیتهای انتخابی مردم، توهین نکرد و آنها را تضعیف نکرد و سعی میکرد به گونهای با منتخبین مردم رفتار کند که موجب وهن مردم نشود. همین ویژگیها باعث شده بود علیرغم چالشهای سیاسی که در کشور وجود داشت، کمتر کسی نسبت به شهید سلیمانی احساس منفی داشته باشد.
متأسفانه پس از آن عدهای سعی کردند که شهید سلیمانی را برای خودشان مصادره کنند و توجه نکردند که یک سرمایه نمادین باید مورد احترام همه مردم با همه گرایشها باقی بماند. آنها سعی کردند او را برای خودشان مصادره به مطلوب کنند و روی نکاتی از شخصیت ایشان دست بگذارند که موجب دور شدن بخشی از مردم از او شود.
اظهارات این فعال سیاسی مدعی اصلاحطلبی در حالی است که عناصر اصلی این طیف، به مدت یک دهه خط و مرام مقاومت را که فرمانده میدانی آن شهید سلیمانی بود، کوبیدند و از هیچ توهین و تهمتی دریغ نکردند. آنها در سال 1388 در حالی که -به دروغ- ادعای تقلب در انتخابات را داشتند، ناگهان خط را عوض کرده و همسو با رژیم صهیونیستی شعار نه غزه، نه لبنان سر دادند. سپس هنگامی که جنگ نیابتی آمریکا و انگلیس و سعودی و رژیم صهیونیستی در عراق و سوریه رخ داد و در حالی که هدف کانونی تروریستها ایران بود، همین افراطیون مدعی اصلاحطلبی، به رویکردی که فرمانده میدانی آن شهید سلیمانی و همرزمانش بودند، حملهور شدند و دوشادوش دستگاه تبلیغاتی غرب، از پشت به رزمندگان مقاومت شلیک کردند. اما با وجود همه خباثتها و ترور شخصیتها و در حالی که سران دولت غربگرا محبوبیتشان به زیر شش درصد سقوط کرده بود، محبوبیت سردار سلیمانی قبل از شهادت به 90 درصد رسیده بود. و شهادت هم موجب انفجار انزجار ملت ایران از غرب و غربگرایان در آن تشییع بینظیر شد.
یادآور میشود سال 1396 و در ستاد انتخاباتی روحانی، کرباسچی دبیرکل وقت حزب کارگزاران مدعی شده بود جوانان مردم را به سوریه و عراق میبرند و موجب کشته شدن آنها میشوند!
با این اوصاف باید به آقای شکوری راد یادآور شد که کسی دنبال مصادره شهید سلیمانی نیست، اما مکتب آن شهید در کنار همه جاذبههای قویاش، دارای چنان دافعههای قدرتمندی است که به درستی و دقت، جریانهای نفاق و تروریستهای شخصیتی را در چشم مردم، در جبهه مقابل سردار سلیمانی جایابی میکند.
اسرائیل: نه جنگ و نه فشار اقتصادی نمیتواند مثل توافق، ایران را عقب براند
رئیس سابق اداره اطلاعات ارتش اسرائیل میگوید فشار اقتصادی و تهدید نظامی قادر به عقب راندن ایران از برنامه هستهایاش نیست و شاید توافق آمریکا با این کشور، اسرائیل و غرب را از برزخ فعلی خارج کند.
ژنرال تامیر هیمن، مدیر موسسه مطالعات امنیت ملی رژیم صهیونیستی در تحلیلی که از سوی روزنامه اسرائیلهیوم منتشر شده، نوشت: ادامه برزخ فعلی درباره برجام به نفع ایران است. غرب اکنون بر سر دوراهی قرار دارد که تعیین میکند آیا ایران به یک کشور هستهای (دارای بمب اتمی) تبدیل میشود یا خیر. توافق هستهای 2015 (برجام) کاملا مُرده است. اما تا آنجا که به اروپا مربوط میشود، این توافق همچنان در برزخ است. ایران یک کشور در آستانه هستهای شدن است و در حال حاضر هیچ سازوکار اجرایی وجود ندارد که بتواند آن را از رسیدن به وضعیت یک کشور هستهای بازدارد. بنابراین، انفعال بدترین اقدام است.
اما گزینههای موجود چیست؟ برای توقف برنامه هستهای ایران سه راه ممکن وجود دارد. اول، وادار کردن ایران به توقف پیشرفت برنامه هستهای خود با فشار اقتصادی گسترده و تهدید به حمله نظامی. چنین سناریویی بعید است، زیرا ایران مدتهاست متوجه شده که دست کشیدن از تواناییها با هزینههای پرخطری همراه است، همانطور که اوکراین و لیبی پس از دست دادن دانش هستهای یا زرادخانه خود، متوجه شدند. ایران میخواهد از این هزینه گزاف دوری کند.
گزینه دوم، حمله نظامی به ایران است. چنین اقدامی با وجود ممکن بودن، میتواند آتش جنگ منطقهای را شعلهور کند و منجر به تغییر راهبرد ایران از یک کشور در آستانه هستهای، به کشوری با بازدارندگی و بمب اتمی شود. به بیان دیگر، این گزینه فقط سرعت برنامه هستهای ایران را افزایش میدهد.
و سرانجام، گزینه سوم، تلاش برای دستیابی به توافق هستهای جدید پس از اعلام رسمی مرگ توافق فعلی است. چنین توافقی باید محدودیتهای قابل راستیآزمایی را بر ایران تحمیل کند، بهگونهای که در ازای لغو تحریمها، برنامه هستهای نظامی آن را به شدت محدود کند. ما باید از خود بپرسیم این است که آیا چنین توافقی قابل اجرا است و آیا منافع امنیتی اسرائیل را تامین میکند یا خیر. البته این مشروط به آن است که ایران مایل به امضای شرایط سختتر تحت ترتیبات جدید باشد.
بزرگترین نقطه ضعف یک توافق جدید، این است که به حکومت ایران مشروعیت میبخشد و موقعیت اقتصادی آن را تقویت میکند، بنابراین بهطور غیرمستقیم به آن کمک میکند تا از چالشهای داخلی نجات یابد. بزرگترین مزیت توافق جدید با ایران، فقدان بندهای غروب آن است، یعنی تضمین اینکه محدودیتهای غنیسازی و سایر قابلیتهای مرتبط هستهای ایران (مانند توسعه سازوکارهای ذوب و تسلیح) هرگز منقضی نخواهد شد و این کشور هرگز قادر نخواهد بود به یک کشور هستهای تبدیل شود و با این توافق جدید از مسابقه تسلیحات هستهای در خاورمیانه جلوگیری میشود. علاوهبر آن، مزیت توافق جدید به این معنی است که اسرائیل مجبور نیست با یک تهدید وجودی مقابله کند.
مشکل اصلی اسرائیل در انتخاب میان این گزینهها نیست، زیرا احتمال اینکه ایران وارد چنین توافق بلندمدت و محدودکنندهتری شود، بسیار اندک است. نگرانکنندهترین مسئله این است که رهبری ایران ممکن است در پی ادامه وضع فعلی باشد و توافق جدید را نپذیرد. شاید آنها وضعیت کنونی را ترجیح میدهند که در آن ایران نزدیک به قابلیتهای هستهای مبهم است، بدون اینکه برای حمایت از اقتصاد خود تحتالحمایه غرب قرار گیرد. این کشور همچنین در تعامل با روسیه است و این حمایت که به مجامع دیپلماتیک گسترش مییابد، در نهایت به تغییرات بزرگی در توان نظامی ایران نیز تبدیل خواهد شد.
شاید باید از خودمان بپرسیم: چگونه میتوانیم پویایی کنونی ایران و غرب را تغییر دهیم و فشار بر تهران را افزایش دهیم؟ هر جایگزینی بهتر از چیزی است که در حال حاضر بهدلیل انفعال در حال آشکار شدن است. ما موظفیم با دقت راهبردمان در قبال ایران را که ما را به مرحله کنونی رسانده، مورد بازنگری قرار دهیم.
پررویی نجومی در فرافکنی میراث تورمی دولت روحانی
روزنامه اجارهای اعتماد، در اقدامی کاملاً حرفهای، رکورد تورم 60 درصدی در دولت روحانی را که با بهترین رقم در طول 7 دهه گذشته است، حذف کرد و مدعی شد دولت رئیسی ممکن است رکورد تورم دولت هاشمی را بشکند!
روزنامه اعتماد تحلیلی را منتشر کرد و با عنوان «رئیسی، رکورد هاشمی را میشکند» و ضمن آن نوشته است: «بررسی آمارهای تورم در 75 سال گذشته نشان میدهد دولت سیزدهم در حال رسیدن به نقطه اوج تورم در سال 1374 است.
نرخ تورم ماهانه در آذرماه 1401، %48/5 بوده است. این مقدار، تورم سال 1401 را به 45% رسانده است. این مقدار هنوز از تورمی که در نیمه دهه هفتاد رخ داد، بیشتر نیست، اما اگر به جای آخرین مقدار، متوسط چهار سال منتهی به سال جاری را در نظر بگیریم، خواهیم دید فشار تورمی که در حال حاضر تجربه میشود، در 75 سال گذشته بیسابقه بوده است.
بررسی روند تورم در 75 سال گذشته نشان میدهد بیشترین تورم در سال 1374 رخ داده است.
در سال 74 تورم به 49% رسیده بود. در سالهای قبل از آن،تورم 35%، 23% و 24% بود (متوسط چهار سال = 33%) اما در چهار سال منتهی به 1401، تورم به ترتیب 45%، 41%، 36% و 36% است (متوسط چهار سال = 40%).
این عملکرد غلطانداز در حالی در روزنامه اعتماد منتشر شده که دولت روحانی، آخرین سال کاری خود را با تورم 60 درصد به پایان رساند و دولت رئیسی تا پایان تابستان امسال موفق شد رکورد تاریخی 60 درصدی را به 40 درصد کاهش دهد. در حقیقت دولت روحانی موفق شد رکورد دولت هاشمی را بشکند اما روزنامه اعتماد به جای اعتراف به این واقعیت، سعی کرده علیه دولت رئیسی فضاسازی کند و آرزوی خود را جای تحلیل و خبر جا بزند.
در عین حال باید توجه داشت که اغتشاشات سه ماه گذشته و ایجاد بیثباتی اقتصادی با چاشنی ارعاب بازاریان و اعتصاب اجباری و... موجب، خسارتهای اقتصادی از جمله در حوزه تورم شده است؛ که در این زمینه نیز غربگرایان مدعی اصلاحطلبی،شریک جرم و جنایت اتاق جنگ اقتصادی- ترکیبی آمریکا و غرب به شمار میروند. بنابراین با این اوصاف باید مدال پررویی نجومی را به روزنامه اعتماد تقدیم کرد که در کنار شراکت در فجایع اقتصادی دولت غربگرا و طیف متهم در اغتشاشات اخیر، سنگ مردم را هم به سینه میزند و رکورد تورمی دولت روحانی را به دولت میراثدار آن تورم نسبت میدهد.
چین کاملا از نقش منحصر به فرد ایران در تنگه هرمز آگاه است
تحلیلگر موسسه بینالمللی کپلر گفت: تنگه هرمز اهمیت خاصی در بازار نفت دارد. ۴۰ درصدنفت مبادلاتی یعنی ۱۵ میلیون و ۶۰۰ هزار بشکه در روز از طریق نفتکشها از این تنگه عبور میکنند. قدرت ایران در اداره تنگه هرمز باعث میشود که چین، با وجود ریسک تحریمهای آمریکا، به واردات نفت از ایران ادامه دهد.
خبرگزاری اصلاحطلب ایلنا از قول همایون فلکشاهی و درباره وضعیت ایران در بازار نفت چین نوشت: ایران به خاطر دلایل ژئوپولیتیکی و سیاسی به احتمال زیاد سهم خود در بازار چین را نگه خواهد داشت، حتی میتوانیم شاهد رشد این سهم باشیم. در حال حاضر عربستان دومین تامینکننده نفت چین بعد از روسیه که سهم ۱۸ درصد دارد (۱ میلیون و ۸۶۰ هزار بشکه در روز). در حجم صادرات به چین اهمیت ایران تنها بعد از روسیه، عربستان، عراق و عمان است. اما از لحاظ امنیت عرضه، ایران برای چین اهمیت ویژهای دارد. ایران و عمان هر دو کشورهایی هستند که مالک تنگه هرمز هستند. رئیسجمهور پیشین ایران، حسن روحانی و مقامات دیگر، بعد از بازگشت تحریمهای آمریکا در سال ۱۳۹۷ چندین بار تاکید کردهاند که اگر ایران نتواند نفت خود را از تنگه هرمز صادر کند، هیچ کشوری در منطقه نمیتواند این کار را انجام دهد. تنگه هرمز اهمیت خاصی در بازار نفت دارد. ۴۰ درصد نفت مبادلاتی یعنی ۱۵ میلیون و ۶۰۰ هزار بشکه در روز از طریق نفتکشها از این تنگه عبور میکنند. قدرت ایران در اداره تنگه هرمز باعث میشود که چین، با وجود ریسک تحریمهای آمریکا، به واردات نفت از ایران ادامه دهد. همچنین آمریکا هم به دلیل ریسک افزایش قیمت نفت و امنیت عرضه جهان حاضر نیست تحریمهای خود علیه شرکتهای چینی که در این مبادلات تجاری سهم دارند خیلی جدی اعمال کند، با در نظر گرفتن این نکات ژئوپلتیکی، احتمال اینکه چین واردات نفتی از ایران را کاهش دهد کم است، تا ریسک بسته شدن تنگه هرمز را بهتر مدیریت کند.
در سال جاری میلادی، میانگین صادرات نفت خام و میعانات گازی ایران به ۸۵۰ هزار بشکه در روز رسیده که البته این میزان حداقل است، زیرا احتمال اینکه تمام معاملات ایران را نتوان رصد کرد؛ وجود دارد. این به معنای افزایش ۱۸۲ هزار بشکهای نسبت به سال قبل و بیش از دو برابر میزان سال ۲۰۲۰ است. از این ۸۵۰ هزار بشکه در روز، ۷۳۰ هزار بشکه به مقصد چین و حجم باقیمانده حدود ۵۰-۶۰ هزار بشکه به مقاصد ونزوئلا و سوریه ارسال شده است، البته اکثر حجمی که به ونزوئلا صادر میشود؛ میعانات گازی است.
در بازار چین، رقابت خیلی شدید شده است با وجود اینکه امسال تقاضای نفتی چین برای اولین بار در ۲۰ سال اخیر افت کرده است. واردات نفت چین از طریق دریا سال به سال ۱۰۰ هزار بشکه کاهش یافت. همزمان، واردات از روسیه نسبت به سال گذشته ۲۵۰ هزار بشکه در روز افزایش پیدا کرد. همچنین واردات از کشورهای جنوب خلیجفارس، به اضافه عراق و عمان، در جمع ۳۲۵ هزار بشکه در روز افزایش داشت. واردات نفت چین از ایران
۱۷۰ هزار بشکه در روز در قیاس با ۲۰۲۱ افزایش پیدا کرد و به ۷۳۰ هزار بشکه در روز رسیده است. بنابراین با وجود مشکلات تخفیفهای روسیه و رقابت بالاتر، ایران توانست سهم خود را در بازار چین افزایش دهد و از ۵,۷ درصد(سهم در واردات دریایی) در ۲۰۲۱ به ۷,۵ درصد در سال جاری برساند. برای سال ۲۰۲۳ انتظار داریم که تقاضای داخلی چین ۱۷۰ هزار بشکه در روز افزایش پیدا کند و سهم ایران را حتی با وجود رابطه محکمتر با عربستان در همین حدود ۶ تا ۱۰ درصد واردات دریایی خود نگه دارد.