خلق الگوی «رسانه مکتب مقاومت» با الهام از شخصیت حاج قاســـم
آرش فهیم
شهید قاسم سلیمانی، یک الگوی تمامعیار برای رسانه و کار رسانهای است؛ با فرض بر اینکه ابتداییترین کارکرد یک رسانه رساندن پیام، محتوا و معنا به مخاطب است، همه ابعاد زیستی و رفتاری حاج قاسم قابل الگوبرداری برای خلق «رسانه مکتب حاج قاسم» که زمینه و چارچوبی برای «رسانه ملی» ایرانیان و «رسانه مستقل و آزاده» در سطح جهان است. نخست اینکه سردار سلیمانی بدون شعار و خودنمایی اما با عمق ایمان و بصیرت و اخلاص عمل، جریانسازی میکرد و دنیا را تحت تأثیر خودش قرار داده بود. این نکته قابل تأمل است که قاسم سلیمانی، از مسئولان طراز اول کشوری و لشکری بود که نسبت به سایر همقطارانش کمتر سخنرانی میکرد و به ندرت در رسانهها حاضر میشد، اما بیش از آنهایی که از بام تا شام سخنرانی میکنند و وسط قاب و عکس رسانهها هستند، الهامبخش و معناساز بود! او شخصیتی فراجناحی اما پایبند به حق و حقیقت و منافع ملی بود؛ حاج قاسم، به واسطه غرق شدن در ارزشهای انقلابی، کاریزمایی ملی و فراتر از گروهها وجریانهای سیاسی داشت، نه اینکه با دست برداشتن از اصول و ارزشها بخواهد به محبوبیت دست پیدا کند. حاج قاسم زلال و صادق بود، حرف و عملش یکی بود و به آنچه وعده میداد وفا میکرد. او خستگیناپذیر در سختترین میدانها حاضر بود. از ظرفیت نیروهای خودش به بهترین نحو استفاده میکرد و... همه اینها میتوانند برای یک رسانه تراز ملی و انقلابی، الگو باشند.
قاسم سلیمانی و سینما
قهرمانان سینمایی- خاصه درهالیوود- تجلی نفسانیت سازندگان این آثار در قالبهایی فرازمینی و ابرانسانی هستند که حس خودبزرگپنداری را به انسانهای تحقیر شده القا میکنند. از راکی و رمبو و جیمزباند و سوپرمن گرفته تا آیرونمن و بتمن و اسپایدرمن و بسیاری «من»های دیگر! همه آنها برای ارضای خودکامگی و برطرفسازی احساس ضعف انسان بدون تاریخ و بیهویت آمریکایی ساخته شدهاند. تاریخ هنر هفتم ثابت میکند؛ کشورهایی که در دنیای واقعی قهرمانان بزرگ و مردمی نداشتهاند، این کمبود را با خلق شخصیتهای باشکوه و عظیم در آثار هنری جبران میکنند. برخلاف قهرمانانهالیوودی، قاسم سلیمانی جلوه آئین و مرامی است که گذر از نفس و ازخودگذشتگی برای دیگران را میخواهد و میسازد.
ایران و سینمایش، معکوس آمریکا وهالیوودش هستند؛ اینجا کمتر فیلمی بر پایه قهرمانپردازی ساخته شده است، چون قهرمانانی فراتر از پرده سینما متولد شدند، زیستند، قیام کردند و به شهادت رسیدند.اگر قهرمانانهالیوودی حاصل شعبدهبازی بر پرده سینما هستند؛ در این سوی عالم، قهرمانانی نه در تاریکی سالن سینما بلکه از مسیر روشنایی ظهور کردند و ستارهستیز با سیاهی شدند. تقارن جالبی است؛ در نیمقرن اخیر، هرچه خلق قهرمان جعلی و خیالی در فرهنگ آمریکایی بالاتر رفت، در ایران شاهد تولد قهرمانانی راستین بودیم. قهرمانان سینمای آمریکا، خواسته کانونهای زر و زور سفیانیهای دوران را تأمین میکنند؛ آنها از منافع کمپانیهای بزرگ فیلمسازی که اغلبشان توسط سوپرسرمایهدارهای صهیونیست اداره میشوند، حفاظت میکنند. سلیمانی اما قهرمانی برخاسته از روح خدا و مدافع حقوق همه انسانهای جهان بود. برخلاف قهرمانانهالیوودی که نامیرا هستند و مرگشان به منزله بنبست و ناامیدی است، قاسم سلیمانی همچون بسیاری از انسانهای کامل، حتی وقتی از پا میافتند نیز روحشان به مردم روحیه ایستادگی میدهد.
نقش رسانهها
در معرفی قاسم سلیمانی
رسانههای جبهه مقاومت باید نقش حضرت زینب(س) بعد از واقعه عاشورا را در دوران پس از شهادت قاسم سلیمانی ایفا نمایند. چه اینکه حاج قاسم، سیدالشهدای جبهه مقاومت است و اصلیترین میراثدار فرهنگ عاشورا در زمانه ما محسوب میشد. رسانه باید حقیقت رسالت و میراث شهید سلیمانی را غبارزدایی کند. هر چند که بهنظر میرسد وسعت و بزرگی شخصیت
قاسم سلیمانی، بسیار وسیعتر از قابلیت رسانه است. آن شهید، مانند شخصیتهای افسانهای و فراانسانی، زیست و به شهادت رسید که بهطور طبیعی، یک رسانه نمیتواند باطن و آنچه در قلب آن عزیز میگذشت را بهطور کاملترسیم کند. اما نمیتوان نقش رسانهها را در تبیین بخشهایی از شخصیت بیرونی شهید حاج قاسم سلیمانی نادیده گرفت. حداقل اینکه میتوان و باید به وسیله رسانه، مانع از تحریف واقعیتها پیرامون این شخصیت شد. امروز ما با یک جبهه رسانهای در مقابل خود مواجه هستیم که در هر زمینهای در پی تحریف و جعل واقعیات هستند. همچنان که طی سالهایی که وی در قید حیات دنیوی بود و همچنین طی حدود یک سالی که از شهادتش گذشته، بارها شاهد انتشار مطالب بدون سند و غیرواقعی توسط رسانههای دشمن بودهایم. بنابراین، نقش رسانه متعهد و حقیقتگو در این وسط پاسداری از واقعیت است؛ اینکه قاسم سلیمانی چگونه زیست و چه خدماتی به بشریت کرد و چه شخصیتی داشت، همه از وظایف رسانههاست.
اما یکی از نقشهای مهمی که رسانهها پیرامون این شخصیت میتوانند ایفا نمایند، الگوسازی او در مسئولیتپذیری است؛ قاسم سلیمانی، یکی از مسئولینی بود که بدون خودنمایی و شعار و با حداقل سخنرانی، برای خدا و ملت کار میکرد. اینکه هدف او از خدمت، نه رسیدن به جایگاه مادی بالاتر، بلکه جهاد مخلصانه و ناب بود و همیشه خدا را در نظر میگرفت. شیوه مدیریت قاسم سلیمانی، یک اکسیر حیات بخش برای مردم و مسئولان است که رسانهها نقش مهمی در تبیین و معرفی این سلوک مدیریتی دارند.
همچنین یکی از نکاتی که رسانهها باید به آن بپردازند، چگونگی پرورش و ظهور چنین شخصیتی است؛ سلیمانی از ابتدا سلیمانی نبود بلکه او یک جوان ساده روستایی بود که با همت و توکل خودش توانست به یک ابرمرد جهانی تبدیل شود. او در مکتب امام خمینی(ره)، در بستر فرهنگ دفاع مقدس و تحت ولایت رهبر معظم انقلاب اسلامی به چنین شخصیتی تبدیل شد و رسانهها باید زمینه رشد و اعتلای این شخصیت را نیز بازنمایی کنند.
نقش رسانههای بینالمللی
در معرفی شهید سلیمانی
رسانههای بینالمللی هم مسئولیتی نزدیک و شبیه به رسانههای داخلی دارند؛ جلوگیری از تحریف و قلب واقعیتها و همچنین الگوسازی از انسان مسلمان انقلابی با الهام از شخصیت حاج قاسم باید در دستور کار آنها قرار گیرد.
اما اگر بخواهیم درباره نقش رسانههای بینالمللی در معرفی حاج قاسم سلیمانی بهطور خاص صحبت کنیم، کار سادهتر است. چون قاسم سلیمانی در عین اینکه فردی ملی و محبوب قلبهای یک ملت یعنی ملت ایران بوده است، یک شخصیت بینالمللی و فراملی هم هست. هم در دوران حیات آن عزیز و هم در زمان شهادتش دیدیم که انسانهای آزاده جهان، چگونه به او ابراز احترام کردند؛ دیدیم که در سرتاسر جهان برای او مراسم سوگواری برگزار شد. رسانههای بینالمللی باید قاسم سلیمانی را بهعنوان یک جهان قهرمان و اسطوره مشترک همه انقلابیها و آزادگان جهان معرفی کنند.
نقش مهمی که رسانههای جهانی در معرفی شخصیت شهید قاسم سلیمانی میتوانند ایفا کنند این است که مأموریت جهان وطنی او را بیش از پیش تبیین نمایند؛ اینکه قاسم سلیمانی خود را فدای همه بشریت کرد و توانست در برابر نیرویی اهریمنی با نام داعش بایستد که نه فقط منطقه غرب آسیا و نه تنها کشورهایی که درگیر آتشافروزی این نیروی شرور بلکه با ازجانگذشتگی قاسم سلیمانی، همه جهان از شر تهدیدی خطرناک به نام داعش رها شدند. در واقع الان رسانههای جهانی باید قاسم سلیمانی را بهعنوان یک منجی جهانی و عامل گسترش صلح و آرامش در سطح همه کشورهای دنیا معرفی نمایند.
ضمن اینکه باید به سایر اقدامات شهید قاسم سلیمانی نیز در این رسانهها پرداخته شود. همان طور که گفته شده، حاج قاسم نقش پررنگی در پیروزی مقاومت اسلامی لبنان در جنگ 33 روزه در برابر رژیم صهیونیستی داشت. رسانههای بینالمللی و برونمرزی باید به سوابق درخشان شهید سلیمانی در سایر مقاطع نیز توجه کنند.
اما رسالت مهم دیگر رسانههای برونمرزی در تولید محتوا درباره شهادت حاج قاسم، پرداختن به قاتلان این فرمانده محبوب جهانی است. اینکه او توسط چه کسانی و با چه اهدافی «ترور» شد، مسئله بسیار مهمی است. چون بسیاری از رسانههای وابسته به نظام سلطه، سعی کردهاند تا در خبررسانی پیرامون این واقعه، کمتر از اصطلاح ترور استفاده کنند و به همین دلیل هم لازم است این تقلب، توسط رسانههای مستقل، ازجمله شبکههای برونمرزی صداوسیما اصلاح شود. باید واقعیت شهادت حاج قاسم سلیمانی بهخاطر ترور شدن به دست دولت آمریکا تثبیت شود.
از تهدید تا فرصت
یکی از تهدیدات این است که رسانهها صرفا به جنبههای احساسی و سانتیمانتال شهادت حاج قاسم سلیمانی محدود بمانند. همه میدانیم که شهید سلیمانی یک فرمانده نظامی قدرتمند و خردمند بود که برای هر حرکت نیروهای تحت فرماندهی خودش تحقیقات و مطالعات فراوانی میکرد و با علم و منطق پیش میرفت؛ گرچه هر حماسهای توأم با عشق و عاطفه هم هست و قاسم سلیمانی نیز مصداق بارز و تام و تمام سرداری بود که بر قلبها فرماندهی میکرد و همه نیروهایش عاشق و دلباخته او بودند. لیکن، نباید فراموش کنیم که سلیمانی مردی بود که همه جهان و قدرتهای بزرگ سیاسی و نظامی به او چشم دوخته بودند و از او حساب میبردند. بنابراین نباید ابعاد اقتدار نظامی او فراموش شود.
یکی از تهدیدها، تبدیل تبلیغ به ضدتبلیغ است! وقتی رسانه دچار اغراقنمایی و زیادهگویی درباره ارزشهای یک فرد شود و نتواند از قالبهای هنری به خوبی استفاده نماید، نتیجه کار، ضدتبلیغ خواهد بود. انجام کارهای شتابزده، تشتت در فعالیت واحدها و بخشهای مختلف رسانه ملی و انجام کار با هدف رفع تکلیف و ارائه گزارش عملکرد، از نقاط ضعفی است که البته بهندرت در فعالیت رسانه ملی درباره شخصیت و شهادت حاجقاسم دیده شده است. یکی دیگر از نقاط ضعف ما این است که در زمان حیات سردار سلیمانی، کمتر تلاش کردیم تا درباره وی اقدام به جمعآوری مستندات کنیم. البته این به شخصیت متواضع شهید و بیرغبتی او به دیده شدن در رسانه بر میگردد. اماای کاش تمهیدی به کار میرفت تا زندگی و شخصیت آن شهید در زمان حیات، بیشتر ثبت وضبط میگردید تا ما و همچنین آیندگان برای استفاده از میراث او ذخیره بیشتری در اختیار داشتیم.
شهید قاسم سلیمانی علاوهبر میدان جهاد علیه داعش و گروههای تروریستی در منطقه، کارهای بزرگ دیگری هم کرده است که رسانه ملی نباید آنها را از قلم بیندازد؛ فداکاریهای این شهید در دوران دفاع مقدس، خدمات نظامی و دفاعی گستردهاش به کشور در حدفاصل پایان جنگ تحمیلی و آغاز جنگ با تکفیریها ازجمله تأسیس نیروی قدس سپاه، حضور حاج قاسم در سیل و زلزله و کمکهایش به مردم آسیبدیده و... همه باید در رسانه ملی به تصویر کشیده شود.
یکی از فرصتهای رسانه ملی این است که تقریبا همه جامعه ایرانی و اهالی فرهنگ و هنر و رسانه به حاج قاسم ارادت دارند؛ همه اهل فن و نیروهای توانای رسانهای، علاقهمند هستند که به نوعی به آن شهید عرض ارادت کنند.
ظرفیتهای رسانهای
برای معرفی زوایای کمتر شناختهشده سلیمانی
یکی از بهترین ظرفیتها برای معرفی حاجقاسم توسط رسانهها، همرزمان، خانواده و یاران حاج قاسم هستند. با بهره از این ظرفیت، میتوان بهترین و معتبرترین محصولات را تولید کرد. همچنین مردم شریف و فهیم ایران هر یک ظرفیتی خاص برای معرفی این شخصیت است. ملت ایران، آینهای هستند که زوایای مختلف شخصیت حاج قاسم را بازتاب میدهند. همچنان که حاج قاسم نیز تبلور اقتدار و صلابت ملی بود.
باید از مردمی که هر یک، به نوعی و از جنبهای خاص با آن شهید دارای ارتباط عاطفی است هم به چشم یک ظرفیت نگاه کرد. مردم میتوانند در ایدهیابی و پیشنهاد سوژه کمک فراوانی به رسانهها کنند.یکی از ظرفیتهای مهم، واکنش دشمنان به شخصیت حاج قاسم بود. همانطور که عرض شد، مخالفان حاج قاسم، او را یک دشمن محترم و قدرتمند میپنداشتند؛ بسیاری از مقامات سیاسی و نظامی رژیم صهیونیستی و آمریکا و سایر دولتها و رسانههای غربی، تعابیر جالبی درباره او به کار بردهاند. گاهی باید قدر داشتههای خود را از نگاه دیگران ببینیم و بدانیم. همچنان که بسیار از مردم و مسئولان و شخصیتهای نظامی و فرهنگی و هنری کشورهای جبهه مقاومت نیز ارادت ویژهای به آن شهید داشتند که باید با استفاده از آنها به زوایای کمتر شناختهشده شخصیت شهید قاسم سلیمانی نیز دست یافت.