به یاد بسیجی شهید «مصطفی اقبالی»
متأسفم که به اندازه موهای بدنم جان نداشتم(حدیث دشت عشق)
من البنی وجدنی و من وجدنی عرفنی و من عرفنی احبنی و من احبنی عشقنی و من عشقنی عشقته و من عشقته قتله و من قتله فعلی دیته و من علی دیته فانادیته. « آن کس که مرا طلب کند مییابد، آنکس که مرا یافت میشناسد، آنکس که مرا شناخت دوستم میدارد، آن کس که دوستم داشت به من عشق میورزد، آن کس که به من عشق ورزید من نیز به او عشق میورزم، آن کس که به او عشق ورزیدم میکشم او را، آن کس که من بکشم خونبهایش بر من واجب است، و آنکس که خونبهایش بر من واجب است پس من خودم خونبهایش هستم.» زمان زمان حسین است و ایام ایام عاشورا و من به عنوان وظیفهای که در درون خود احساس کردم و این کار را برخود و بر کارهای دیگر واجبتر و انسانسازتر دیدم دست به رفتن جبهه زدم و برای صدور انقلاب به کشورهای دیگر تا آنجا که بتوانم با جان خود در راه خدا خواهم کوشید و فقط متأسفم که چرا به اندازه موهای بدنم جان نداشتم تا همه را در راه خدا دهم و خدا شاید در این دنیا و دنیای آخرت از من راضی شود. و من موقعی از آنجا باز میگردم که یا پیروزی کربلا را با خود بیاورم یا پیروزی آخرت یعنی «شهادت». انشاءالله این جنگ به نفع ایران و اسلام به پایان میرسد و انقلاب اول به عراق و سپس به کشورهای دیگر صادر میشود. اما بعد این جنگ، جنگهای دیگری مانند جنگ با اسرائیل غاصب وجود دارد و این جنگ فقط آزمایشی است برای جنگهای بعدی و ما هم مقاومت میکنیم چون امامان فرمودهاند اگر این جنگ 20 سال طول بکشد ما ایستادهایم. ما هم باید به جبهه رویم تا به قول رهبرمان جزو شهدای راه امام حسین و جزو یاران امام حسین به شمار آئیم. انشاءالله
بسیجی شهید «مصطفی اقبالی»، سال 1346 در نظامآباد تهران متولد شد و در 1361/7/12، پس از 15 سال و 43 روز زندگی دنیوی، در عملیات مسلمابنعقیل (در منطقه سومار) به شهادت رسید.