«مدیران تحمیلی» آفت بزرگ ورزش! (نکته ورزشی)
سید سعید مدنی
استفاده از مدیران تحمیلی، یکی از آفات بزرگ و از دلایل عدم حرکت روان چرخهای ورزش مستعد ایران به سمت تحول و پیشرفت است. علاوهبر این، وجود این مدیران، دلیل درصد عمدهای از معضلات فنی و خاصه فرهنگی و اخلاقی در ورزش است.
« مدیران تحمیلی» چه کسانی هستند؟ اینها آن دسته از مدیرانی هستند که بدون هیچگونه سابقه فعالیت ورزشی و کارنامه قابل توجهی در عرصه مدیریت و ورزش و بدون اینکه گزینش و انتصاب آنها مبتنی بر ملاک لیاقت و شایستگی باشد، صرفا به خاطر ارتباط با این و آن مقام غیرورزشی و یا وابستگی به این و آن جناح سیاسی، به صندلیهای حساس مدیریتی تکیه زدهاند که مثلا خدمت کنند اما خود به بزرگترین مانع پیشرفت ورزش تبدیل شدهاند! چرا؟ پاسخ کاملا روشن است و برای یافتن آن نیاز چندانی به کندوکاو و پرس و جو نیست. پاسخ این است: چون تحمیلی هستند، چون صلاحیت نشستن بر روی آن صندلی را ندارند، چون برای تصدی این پست به شایستگی و لیاقت خود متکی نیستند، بلکه آویزان و بدهکار این و آن هستند و در ادامه هم باید تابع دستورات و اوامر همین آقای این و آن باشند و چون از سرناچاری سر از ورزش در آورده و علاقه و انگیزهای برای ورود به آن ندارند. اگر در ورزش هستند، صرفا برای این است که «باشند»! اگر در حوزه دیگری دست و زورشان میرسید از آنجا سر در میآوردند و چون نرسیده، به مناصب مدیریتی ورزش بخت برگشته چنگ انداخته و در اینجا کنگر خورده و لنگر انداختهاند!
اینگونه مدیران غالبا(و البته نه همه) در انتخاب همکاران و مشاوران و دستیاران نزدیک خود همانگونه عمل میکنند که درباره خودشان عمل شده است! اگر کسی واقعا به دنبال پژوهش و آسیب شناسی درباره ورزش ایران است از کنار موضوع « مدیران تحمیلی» نباید به راحتی عبور کند، مگر آنکه نخواهد به ریشهها و علتهای اصلی بپردازد.
درباره آفت « مدیران تحمیلی» و سفارشی و مکانیزم عملکرد منفی و آسیب رسان آنها به پیکر ورزش، بسیار بیشتر از اینها میتوان سخن گفت. همین بس که بدانیم این آفت نتیجه گرایی افراطی و ویرانگر که به جان ورزش ما افتاده و برای رسیدن به آن، از رعایت همه اصول فنی و فرهنگی چشم پوشی میشود و کسب نتیجه و گزارش به مقامات بالاتر و هنر وغیرت ورزشکار ایرانی را به پای مدیریتهای ضعیف و ناکارآمد خود نوشتن، خود معلول علت و آفت بزرگتری است به نام « مدیران تحمیلی». حال، این آفت در حوزهها و عرصههای غیرورزشی چقدر لطمه و آسیب به این ملک و ملت وارد کرده، بحثی است مفصل که موضوع این نوشته و شاید در صلاحیت این قلم نباشد. آفت و واقعیت تلخ «مدیران تحمیلی» در حالی در ورزش ما خودنمایی و با قلدری عرضاندام میکند که در مورد اصل «شایستهسالاری» که درست نقطه مقابل و باطلالسحر آن است از سوی عقل و تجربه بشری و مکاتب الهی و آسمانی- خاصه دین مبین خاتم – سخت توصیه شده و میشود و این واقعیت تلخ « مدیران تحمیلی» درحالی به گونهای غیر قابل انکار مطرح است و اصلا به صورت یک روال و روند عادی! درآمده که شعار و کوبیدن بر طبل شایستهسالاری، شاید بیش از هر جای دیگر از زبان مسئولان ارشد دولتی و مقامات بالای حکومتی به گوش میرسد اما متاسفانه اینجا هم یکی از جاهایی است که حرف مان با عمل مان نمیخواند، در حالی که به ما تذکر داده شده «لم تقولون ما لاتفعلون»!
یکی از آفات و کارکردهای مدیران تحمیلی در ورزش(یا هرجای دیگر) این است که افراد کاربلد و لایق به گوشه انزوا و کنج عزلت رانده میشوند و یا آنها را وادار به کنارهگیری میکنند و یا مقامات بالاتر وادار میشوند که حکم برکناری آنها را صادر کنند! چرا؟ چون از آنجا که «مدیران تحمیلی» هستند، کوچک و از حیث شخصیتی ضعیف بوده و با آدمهای با شخصیت و قابل و لایق نمیتوانند کار کنند و اصلا نقد و نظر و وجود آنها را نمیتوانند در حوزه مدیریت ناسزاوارانه خود تحمل کنند! تقریبا هفتهای نیست که خبری از برکناری مدیری کاربلد و اهل ورزش از سوی مدیران تحمیلی یا با سفارش و فشار و تهدید آنها در ورزش نشنویم و... اهالی ورزش و رشتههای مختلف ورزشی هم از این اتفاقات زشت و توطئههای سخیف و... به خوبی اطلاع دارند. آفت و بلای مدیران تحمیلی فقط یکی از گرفتاریهایی است که ورزش مستعد و بالقوه توانای ایران با آن دست بهگریبان است و نه همه آنها.
بنابراین مسئولان و مدیران ورزش- چنانکه بسیاری از اهالی فن بارها تاکید کردهاند و این روزنامه نیز سالها به سهم خود درباره آن نوشته- اگر بخواهند فراتر از روزمرگیها و دل سپردن به برد و باختهای گذرا، ورزش کشورمان را متحول و با استفاده صحیح از تواناییهای ذاتی و داشتههای مادی و انسانی، آن را به جایگاه حقه برسانند و ایران عزیز را به یک کشور صاحب ورزش در قاره و دنیا تبدیل کنند، موانع سختی را در پیش رو دارند که باید با شجاعت و اقتدار و روحیه جهادی به جنگ آنها بروند. مسلم است که این مهم با کسالت و رخوت و وادادگی و سفارش پذیری- حتی در حد نزدیکترین همکاران و درباره حساسترین پستها و مناصب و...- امکانپذیر نخواهد بود و ورزش ما کماکان به دست موانع خودساخته و خودخواسته داخلی- مثل همین آفت « مدیران نالایق تحمیلی» و سفارشی- از حرکت بالنده و پیش رونده باز خواهد ماند و مطالبات مردمی و منافع ملی و مصالح ورزش، کماکان قربانی تعارفات و رودربایستیها و زیاده خواهیها و منافع شخصی و خانوادگی و... خواهد شد.