یک شهید، یک خاطره
چراغِ راه زندگی
مریم عرفانیان
روزی که او برای آخرین بار میخواست به منطقه برود؛ حرفهایی زد که همیشه چراغ راه زندگیام است.
گفت: «مادر! اگر شهید شدم و توفیق شهادت پیدا کردم نماز شکر بجا بیاورید که خدا، قربانی شما را قبول کرده است و به نوای«اللهم تقبّل منّا هذا القربان» شما پاسخ گفته است. هیچگاه از مسئولین امور توقع زیادی نداشته باشید؛ بنابراین اگر چیزی خواستید از اسلام و مکتب قرآن بخواهید نه از غیر... مادرم ما میجنگیم تا به ندای آیه شریفه «قاتلو هم حتّی لا تکون فتنه»
لبیک گفته باشم. من هم امانتی بودم و اگر شهید شدم، شما در حقیقت دِین خود را ادا کردهاید. کسی هم که امانت را به صاحبش بر میگرداند هیچگاه از کار خود ناراحت نمیشود.»
***
حرفهایش همیشه روشنی راه زندگیام هست.
خاطرهای از شهید علیرضا پسندیده
راوی: ربابه بیگم قریشی، مادر شهید