نگاهی به فیلم «مخلوقات خدا»
قربانیان تجاوز یا نگاهِ سیاستزده به زنان؟
فاطمه قاسمآبادی
در مورد مسئله تعرض و تجاوز به زنان، سیاستهای غربی، با توجه به نگاه منفی که نسبت به زنان، در تفکر غرب وجود دارد، همیشه یک تصویر را به مخاطبین ارائه میدهند که در آن تصویر هم همیشه، زنان باید محکوم باشند و به تحقیر تن بدهند.
درست است که بنیان خانواده در غرب دچار فروپاشی شده است ولی نگاه سیاست زده به زنان و مشکلات شان در رسانهها، که سعی میکند بیشتر از واقعیت، زنان را از کانون خانواده و امنیتش جدا کند، قابل تامل است.
فیلم «مخلوقات خدا» ساخته «آنا رز هولمز» و «سائلا دیویس» محصول سال 2022 شبکه بیبی سی است.
این فیلم با نگاهی تکراری به مسئله تجاوز و قربانیانش، در کنار نقش زنان در خانوادههای غربی، میپردازد.
داستان بازگشت به خانه
داستان فیلم مخلوقات خدا، در مورد زندگی روزمره یک خانواده ماهیگیر ایرلندی است که بعد از سالها پسر این خانواده به نام «برایان» به شهرشان بر میگردد و «ایلین» مادر این پسر، به همراه خانواده اش از این بازگشت بیخبر، غافلگیر میشوند.
بعد از مدتی برایان تصمیم میگیرد برای کسب درآمد، به شغل سابق خانواده رجوع کند و در این میان یک شب که با مادرش به بار ساحلی رفته بودند، او دوباره با دوست دختر سابقش «سارا» روبهرو میشود و مادرش را ترک میکند تا با سارا مشروب بخورد و تنها بماند... مدتی بعد برایان به خاطر شکایت سارا به جرم تجاوز در آن شب ملاقات، به دادگاه خوانده میشود و مادرش به نفع پسرش شهادت میدهد و برایان بهراحتی آزاد میشود ولی شک در دل ایلین بهوجود میآید و دیگر نمیتواند به پسرش به عنوان یک بیگناه نگاه کند....
کلیشه فمینیست نصفه نیمه
فیلم مخلوقات خدا، ساخته کارگردانانِ زن نه چندان معروف، آنا رز هولمز و سائلا دیویس است. کارگردانان سعی کردهاند در این فیلم مانند دیگر سازندگان غربی، مسئله تجاوز را با همان کلیشه سابق و همیشگی به تصویر بکشند.
یک دختر فلاکت زده و همیشه بدبخت، که در زندگیاش روابط بدی را پشت سر گذاشته و جز رنج و غم در این دنیا هیچ چیزی ندیده است، یک شب که به بار میرود تا اندکی از فلاکت خود را به کمک الکل فراموش کند، توسط دوست پسر سابق خودش مورد تجاوز قرار میگیرد و این مسئله برای هیچ کس، مهم نیست!
جالب است که این نسخه کلیشهای و مفعول ابدی، در مورد قربانی تجاوز بدون هیچ تغییر خاصی، دوباره در فیلم مخلوقات خدا تکرار میشود. واقعیت این است که فیلم و تصویر نخنمایش از قربانیان تجاوز، در کشوری مانند انگلستان که آمار تجاوز به زنان، در تمام مناطق تحت سلطه اش به شدت بالاست، واقعا حرفی برای گفتن ندارد.
اینکه چرا هرگز کارگردانان مثلا فمینیست غربی، سراغ زنان قربانی عادی نمیروند که یک زندگی معمولی دارند و ناغافل به دام متجاوزین میافتند، جای سؤال دارد.... دلیل این نادیده گرفتن قشر اصلی قربانیان تجاوز را هیچ کس نمیداند، جز سیاستهای فیلم سازی و برنامهریزان شان.
فاجعه «سارا اورارد» دختر 33 ساله اهل لندن که در بازگشت از محل کارش در یک شب عادی، نه تنها مورد تجاوز پلیس قرار میگیرد که توسط پلیس نابکار کشته میشود و جنازه اش آتش زده میشود، چند سال پیش، به هیچ وجه نتوانست نظر فمینیستها را به خود جلب کند و بعد از این اتفاق، صدای یک روشنفکر و برنامه ساز برای اعتراض به این ظلم درنیامد!!!
سوژهای از دل جامعه انگلیس و مظلومیت زنان و دخترانی که مجبورند برای درآوردند خرج خود، گاه تا دیروقت سر کار بمانند و در انتها بهراحتی ممکن است قربانی تجاوز و قتل شوند، وجود دارد ولی چنین مسائلی برای قشر به اصطلاح هنری و فمینیست، هیچ اهمیتی ندارد چراکه آنها تنها بلدند زنان مست و بیثبات را در ساختههایشان به عنوان قربانی به تصویر بکشند که در ناخودآگاه مخاطبین، باز هم زنان مقصر اصلی باشند، نه متجاوزین....
زنان بیمایه و سردرگم
مخاطبین در فیلم مخلوقات خدا با یک فیلم کشدار و خستهکننده روبهرو هستند که مقدمهای طولانی دارد و داستان مثلا اصلی، از نیمه فیلم به بعد شروع میشود و در نیمه اول حتی مقدمهسازیهای درستی برای نشان دادن برایان به عنوان یک فرد نامتعادل که انگیزههای تجاوز دارد، وجود ندارد و بر عکس او پسر بسیار مهربانی به تصویر کشیده میشود که به دنبال استقلال مالی است و به پدر بزرگ پیر و ناتوانش توجه بسیاری نشان میدهد و کنایههای خواهرش را هم همیشه تحمل میکند....
هیچ کدام از زنان فیلم مخلوقات خدا شخصیت سازنده و قدرتمندی ندارند و همه به نوعی توسط مردان اطراف شان در زندگی تحمیلی قرار گرفتهاند و راه نجاتی ندارند.
ایلین مادر خانواده زنی است که نه شناخت درستی از فرزندانش دارد و نه رابطه خوبی با همسرش. این زن از زندگی تنها کار کردن را بلد است و در کنایهای از فرزندانش میشنود که هرگز نمیشود که بیکار باشد!
ایلین در ابتدا با برگشتن برایان بسیار خوشحال میشود و تمام توجهش را به او اختصاص میدهد و داستان طوری پیش میرود که او با اطمینان و بهراحتی، در دادگاه به نفع پسرش شهادت دروغ میدهد(یکی از نکات عجیب فیلم همین است که تنها شهادت مادر مظنون، برای اثبات بیگناهی اش کافی است و سارا به عنوان یک زن بالغ و امروزی، هیچ مدرکی برای اثبات ادعایش ندارد!) ولی بعدش یکمرتبه وجدان درد میگیرد و در نهایت، نتیجه این وجدان درد به جای حاضر شدن در دادگاه و شهادت به نفع سارا، میشود غرق کردن پسرِ مثلا محبوبش برایان و پاک کردند صورت مسئله با خونسردی!
از طرف دیگر دختر این خانواده «ارین» از فردی که او را ترک کرده نوزادی دارد و چون به پدر نوزاد، در موردش نگفته، مجبور است به تنهایی بار این کودک حرام زاده را به دوش بکشد. ارین در فیلم به عنوان شخصیتی شناخته میشود که از همان ابتدا با نفرت با برادرش برخورد میکند و از بازگشتش، بدون اینکه دلیل خاصی برایش بیان کند، ناراحت است. این ناراحتی در ابتدا برای مخاطبین به صورت حسادت قدیمی خواهر به برادر نشان داده میشود اما در ادامه، تا نیمههای داستان، هیچ دلیل قانعکنندهای به خاطرش از زبان ارین، گفته نمیشود.
در انتها شخصیت سارا به عنوان قربانی ماجرا از ابتدای فیلم به عنوان یک زن بیثبات که روابط ناپایداری با مردان دارد، شناخته میشود. این زن، بهراحتی و بدون هیچ اضطرابی، مدتی بعد از تجاوز، دوباره به همان بار برمی گردد و وقتی صاحب بار از سرو الکل برایش خودداری میکنند که دوباره دچار مشکلات قبلی نشود، با ناراحتی و توهین جمع را ترک میکند... در انتهای فیلم هم ایلین بعد از قتل پسرش به سارا میگوید که شهر را ترک نکند و بماند ولی او اصرار دارد برود گویی با این شخصیت بیثبات و سبک زندگی درهم ریخته اش در جایی دیگر، سرنوشت متفاوتی انتظارش را میکشد!
سازندگان به هیچ وجه نتوانسته یا نخواستهاند شخصیتهای داستان شان را باورپذیر کنند و این شخصیتهای بیمنطق، نچسب و غیر قابل همذات پنداری را در داستانی نصفه نیمه، به مخاطبین شان عرضه میکنند و انتظار دارند که مخاطبین هم آنها را بپذیرند!
مخاطبین پس زدند
فیلم مخلوقات خدا، از نظر منتقدین، فیلم قابل قبولی بود ولی این فیلم از جانب مخاطبین به شدت پس خورد و داستان تکراری و بیسر و تهش از تجاوز، نتوانست نظر مخاطبین را به خود جلب کند.
این میزان از تفاوت دیدگاه بین مخاطبین و منتقدین شاید به دلیل شکاف بین نگاه قشر مثلا هنری، با مردم عادی و دغدغههایشان باشد که روزبهروز از یکدیگر دورتر میشوند.
البته در مورد فیلمی مثل مخلوقات خدا با توجه به اشکالات فیلمنامه و پیامهای گل درشتِ فمینیستی سازندگانش که بدون هیچ ظرافتی در داستان گنجانده شده بود، میشود گفت که این فیلم حتی از نظر هنری هم ارزش چندانی نداشت و شاید اگر بهخاطر بیانیههای فمینیستی اش نبود، حتی منتقدین هم توجه چندانی به آن نمیکردند.