عبادت و معرفت؛ فلسفه خلقت انسان
محمد احسان آزادی
در نوشتار حاضرنویسنده با مروری اجمالی به فلسفه آفرینش انسان از نگاه قرآن که همان عبادت و بندگی خداست، درباره مفهوم عبادت توضیح داده است.
***
معنابخشی به زندگی
انسان اگر بخواهد در زندگی طعم شیرین آرامش و آسایش را بچشد باید نخست به کل زندگی خویش در یک مجموعه نگرشی و بینشی معنا و مفهوم درستی ببخشد. او باید نقش خود را در جهان و هستی بشناسد و دریابد که در کجای هستی قرار گرفته و به کدام سمت و سو میرود و به کجا تعلق دارد و چه هدفی را باید در نظر داشته باشد؟
پاسخ به این پرسشها میتواند به زندگی هرکسی معنا بخشد و یا معنای زندگی را از وی سلب کند و او را دچار جنون کند و یا همانند حیوانات به موجوداتی تبدیل کند که جز هواهای نفسانی و خواستههای پست حیوانی چیزی را نجوید.
کسی که بتواند هم موقعیت خود را در هستی تشخیص دهد و هم هدف و مقصود از زندگی را در یابد میکوشد تا برنامهای برای رسیدن به آن هدف برای خود تعیین کند و با یک انگیزه قوی با حرکتهایی که زندگی را شکل میبخشد، خود را مدیریت کند.
شما نیز در برخی از روزهای زندگی هنگامی که با وظیفه و مسئولیتی مواجه میشوید از خود میپرسید که چرا باید این کار را انجام دهم؟ در حقیقت به هدف و بهرهای که از انجام عمل به دست میآورید میاندیشید. اینگونه است که در مدرسه هنگام مواجه شدن با درس ریاضی و فرمولهای پیچیده آن و یا درس شیمی از خود میپرسید: «خواندن این درسها چه فایدهای برای ما دارد؟»
پاسخ درست و مناسب به این پرسش از سوی آموزگاران و اولیای شما میتواند آینده شما را رقم زند؛ زیرا هنگامی که دریافتید که چه کاربردها و فوایدی در دانش ریاضیات وجود دارد و شما را به چه جاها و قدرتهایی میرساند، آنگاه با انگیزه بسیار قوی به خواندن و آموزش ویادگیری این درس میپردازید.
اگر به شما پاسخهایی درست درباره فواید درس ریاضی و مانند آن داده نشود، نه تنها علاقه و گرایشی به آن پیدا نمیکنید بلکه میکوشید تا به هر شکلی شده از بار تکالیف سنگین آن شانه خالی کنید. در حقیقت دانستن ارزش و اهمیت و فواید آن است که ریاضی را برای شما معنادار میکند و از مجموعهای بیفایده و بیمعنا بیرون میآورد.
زندگی در جهان مادی و دنیوی نیز اینگونه است. اگر کسانی که بینش و نگرش درستی نسبت به موقعیت خود در جهان و اهداف آن به دست آورند به گونهای با دنیا و مسائل آن مواجه میشوند که به کلی با فردی که نسبت به آن،بینش و نگرشی نادرست و یا نارسا دارد تفاوت میکند. بسیاری از مردم نسبت به فلسفه زندگی و اهداف آفرینش انسان، در نادانی و بیخبری به سر میبرند. این نادانی آدمی را به سوی کفر و ناسپاسی نسبت به زندگی و امکانات آن میکشاند. کسی که خداوند را حکیم و دانا و قادر و توانا نمیشمارد، نسبت به مفهوم زندگی دچار بحرانی میشود که به بحران هویت و شخصیت وی ختم میشود. چنین فردی رفتارها و کردارهایش نیز بیرون از دایره قانون و عرف و عقل میشود و از شریعت به طور کلی دور میباشد.سرگردانی، تمام وجودش را در بر میگیرد و برای رهایی از شر و بدی آن چیزی که تمام وجودش را در بر گرفته و مانند خوره جان و روحش را میخورد به مواد تخدیری از زن و شراب رو میآورد و به فساد و فحشا گرایش مییابد و در نهایت مانند سگی در گوشهای جان میدهد و یا جان خویش را میگیرد تا از این همه بدبختی و فلاکت رهایی یابد.
از این روست که در اسلام هیچ فقر و بینوایی بالاتر از جهل نسبت به هستی و خدا و خود دانسته نشده است و در روایت است «لافقر کالجهل؛ هیچ فقری چون نادانی و جهل نیست» (نهجالبلاغه، حکمت 54)؛ زیرا چنین فقری آدمی را به سوی کفر میبرد و در نهایت به سبب عدم معنایابی برای زندگی دچار حیرت و سرگردانی یا خودکشی و افسردگی میشود. رسول خدا(ص) فرمود: کاد الفقر اَن یکون کفرا؛ فقر، انسان را در آستانه كفر قرار مىدهد. (الکافي ج۲ ص۳۰۷ ) این فقری که به کفر میانجامد تنها در بعد مادی آن نیست؛ زیرا چنانکه روایت نخست تبیین کرده که فقر نادانی از همه بدتر و زشتتر است و همین فقر نادانی است که به کفر میانجامد.
اهداف آفرینش انسان
براساس آموزههای اسلامی، خلقت هستی بهخاطر انسان و خلافت او بوده و خلقت انسان هم به هدف معرفت و بندگی و عبادت خدا انجام شده است.این دو رابطه تنگاتنگ و غیر قابل گسستی نسبت به یکدیگر دارند. به این معنا که هر یک میتواند مقدمه دیگری باشد، لذا در روایات این معنا مورد تأکید قرار میگیرد که از عبادت، معرفت میروید و از معرفت عبادت بیرون میآید. در حقیقت هر یک برایند دیگری با تفاوتهایی در کمال ونقصان است.
در آموزههای قرآنی این معنا مورد تأکید قرار میگیرد که اصولا تنها هدف آفرینش عبادت و معرفت است. مراد از این معرفت شناخت کامل از هستی و اهداف آن و دانستن موقعیت انسان در این هستی و مسئولیت و وظایف او میباشد. اگر انسان بداند که خداوند حکیمی هستی را با هدفی مشخص آفریده است و انسان بر اساس این هدف دارای مسئولیت ویژهای به نام خلافت الهی میباشد، آنگاه با انگیزه و هدف مشخص میتواند در زندگی حرکت کند.
از نظر قرآن دستیابی به مقام خلافت الهی که هدف از آفرینش انسان است، تنها از راه عبادت،امکانپذیر است. البته از شرایط این عبادت این است که معرفت درست و کاملی نسبت به هریک از عبادتها داشته باشد و شرایط و مقتضیات آن را مراعات کند؛ زیرا انسان هر چند به طور طبیعی از ظرفیت خلافت الهی برخوردار است و ذات و ماهیت انسانی به گونهای ساخته و پرداخته شده تا بتواند این نقش را ایفا کند ولی دستیابی به تمام ظرفیت و کمال آن، زمانی شدنی است که انسان بتواند در مسیر کمال به درستی گام بردارد و همه شرایط و مقتضیات آن را اعمال کند.
راه دستیابی به این مهم با توجه به اینکه به سبب علل و عوامل درونی چون هواهای نفسانی و غرایز فطری طغیانگر و عوامل بیرونی چون وسوسههای شیاطین به آسانی امکانپذیر نیست، لازم است تا از سوی خداوند و راهنمائیان بیان و مدیریت شود. اینجاست که نقش پیامبران و اولوالامر به خوبی خود را نشان میدهد.
خداوند در آیه ۵۴ سوره ذاریات هدف اصلی خلقت انسان را عبادت و بندگی بیان میکند. به این معنا که آفرینش انسان و هستی بر این پایه است تا همگان خداوند را بنده شوند و عبادت کنند.
در آیه ۱۲ سوره طلاق به نقش معرفت و دانش در حوزه آفرینش توجه میدهد و بیان میکند که هدف آفرینش هستی از آسمانها و زمینهای هفتگانه، علم و آگاهی انسان به این معناست که تنها خداوند، خدای مطلق و دارای علم مطلق است و انسان باید با تلاش و کوشش خویش از مسیری که بیان میشود به این علم مطلق الهی دست یابد و خود متاله شود؛ زیرا بیعلم و دانش نمیتواند خلافت و ربوبیت طولی را به عهده گرفت.
معنا و مفهوم عبادت
چنانکه گفته شد ماموریت انسان در آیه ۵۴ سوره ذاریات تنها عبادت دانسته شده و از این آیات و برخی دیگر از آیات به دست میآید که انسان ماموریت و وظیفه دیگری جز عبادت در زندگی خویش ندارد، حال این سؤال پیش میآید که چگونه میتوان ۲۴ ساعته در تمام عمر به عبادت مشغول شد؟ آیا انسان به طور طبیعی و غریزی و فطری نیازهای دیگری ندارد و فقط باید عبادت کند؟ مگر نه این است که انسان نخستین انگیزه حرکتی اش چیزی جز خوردن و آشامیدن نیست؟ اگر اینگونه است چگونه میتوان میان عبادت ۲۴ ساعته و تلاش برای تهیه غذا و خوردن و آشامیدن و دیگر فعالیتهای زندگی جمع کرد؟ آیا این ماموریت یک چیز محال و غیرممکن نیست؟ آیا از اینجا نمیتوان دریافت که عبادت ۲۴ساعته ماموریت غیرممکن است و در خواست شریعت و خداوند درخواست باطلی است؟
باید توجه داشت که معنا و مفهوم درستی از عبادت ارائه نشده است که اینگونه مشکل و مسئله محال مطرح میشود. اگر به آموزههای قرآنی و روایی توجه شود و به دقت در معنای آناندیشه شود به خوبی میتوان دریافت که هر یک از اعمال و رفتارهای غریزی و فطری انسان را میتوان به عنوان عبادت قرار داد. اگر خداوند میگوید که هدف آفرینش انسان تنها عبادت است و هیچ کسی نباید جز عبادت کار دیگری بکند به این معناست که انسانها باید کاری کنند که همه اعمال و رفتارشان حتی خوابشان به عنوان عبادت محسوب شود.
عبادت در کاربرد و فرهنگ قرآنی صرفا نماز و روزه و مانند آن نیست بلکه علاوه بر آنها هر کاری که با توجه به هدف خلقت و برای جلب رضای خدا انجام شود عبادت تلقی میشود.
بنابراین ما دو دسته عبادت داریم که یکی همان عبادت و مناسک و آیینهای محض عبادی مشخص چون نماز وروزه است و دیگر عبادتهای عمومی که شامل خوردن و خوابیدن و کار کردن وهر گونه فعالیت دیگری است که برای کسب رضای خدا انجام میشود و فرد با انجام آنها خود را در مقام عبادت قرار میدهد.
انسان میتواند با نیت و انگیزه الهی هر کاری را که در زندگی به آن اقدام میکند تبدیل به عبادت کند و از بهره معنوی و نورانیت در آن برخوردارشود و کارهایش را به رنگ عبادت در آورد.