گفتاری پیرامون ضرورتهای محاسبه نفس و آثار آن
حسابکشی از خود فرصتی برای جبران
براساس آموزههای قرآنی، دو مرحله اساسی در زندگی انسان وجود دارد: 1-مرحله دنیا 2-مرحله آخرت. البته این مرحله دنیا است که وضعیت انسان را در مرحله آخرت تعیین میکند، زیرا دنیا مزرعه آخرت است (بحارالانوار: ج 67، ص 225) و انسان آنچه را در دنیا میگذرد در آخرت درو میکند.
ابوالفضل نعیمی
زندگی دنیا، مرحله عمل
انسان در دنیا با باورها و اعمال خویش، خود را برای ابدیت میسازد. بنابراین مرحله دنیا بسیار مهم و ارزشمند است. هر انسانی با بینشها و نگرشهای خود اعمال و رفتاری دارد که شخصیت او را میسازد؛ چرا که فکر و عمل در یکدیگر تاثیر متقابل دارد. این گونه است که فلسفه زندگی هر کسی سبک زندگی او را میسازد و سبک زندگی، فلسفه زندگی را تحت تاثیر قرار میدهد.
کسی که هستی را محدود به دنیا میداند و از نظر هستی شناختی، منکر جهانهای دیگر بویژه آخرت و معاد است، همه زندگیاش محدود به همین دنیا خواهد بود و تلاش و کوشش او نیز مبذول کسب دنیا خواهد شد. اما اگر شخصی دارای جهانبینی فراتر از محدوده دنیا باشد و به آخرت و معاد باور داشته باشد، بلکه حتی آخرت را مهمتر و اساسیتر بداند؛ زیرا زندگی ابدی و بدون مرگ در آن رقم میخورد، سبک زندگی و رفتارش متفاوت خواهد بود.
از نظر آموزههای قرآنی، دنیا مرحلهای تعیین کننده برای هر انسانی است؛ زیرا با زندگی دنیاست که ابدیت او ساخته میشود. هرکسی با فلسفهای که برای خود دارد شخصیت خود را میسازد و این شخصیت است که رفتارش را تعیین و سبک زندگیاش را در دنیا مشخص میکند. (اسراء، آیه 84)
وقتی انسان شخصیت خود را با فلسفه و سبک زندگیاش شکل بخشید و تثبیت کرد، با همین شکل و هویت تثبیت شده به آخرت میرود و آخرت، تنها بازتاب همین زندگی دنیایی او خواهد بود؛ چرا که هر آنچه از شخصیت خودساخته در آخرت حاضر مییابد. (آلعمران، آیه 30؛ کهف، آیه 49)
آخرت، مرحله محاسبه
به سخن دیگر، آخرت در شکل بهشت و دوزخ در دنیا ساخته میشود و هر کسی بهشت یا دوزخ خود است؛ از این رو آتش دوزخی در درون خود شخص شعله میکشد (همزه، آیات 6 و 7) و خود انسان سوخت دوزخ خودش است (بقره، آیه 24؛ تحریم، آیه 6)، چنانکه بهشت هم بیابان و دشت پهناور و خالی است که خود شخص آن را با اعمالش در دنیا به باغ و چمنزار و یا بوستان و گلستان با چادرهای اشرافی و کاخها و قصور زر و سیمی تبدیل میکند. (بحارالانوار ج 5 ص140) از پیامبر(ص) روایت است که فرمود: الجنه قیعان و غراسها سبحان ربی العظیم و بحمده؛ بهشت بیابان است و تسبیح خداوند با سبحان ربیالعظیم و بحمده، آن را بوستانی از درخت میکند. (عوالیاللئالی، ج4، ص 8) پس آنچه در آخرت نصیب هر انسانی میشود همین اعمال دنیایی اوست. در روایت آمده است: انما هی اعمالکم ترد الیکم؛ همانا آن، اعمال شما است که به سوی شما برمیگردد. (بحارالانوار، ج3، ص 90)
پس اگر ما اینجا عمل میکنیم در آخرت حساب کشیده میشود و هر آنچه اینجا از خیر و شر کاشتهایم در آخرت درو میکنیم و آن را در جان و جهان خودمان مییابیم که حاضر شده است.
براساس آیات و روایات دنیا بهترین زمان و مکان برای عمل است و آخرت تنها زمان محاسبه و ارزیابی و سنجش است. در آخرت میزان قرار میدهند و هر کسی با شخصیت ساخته شده از اعمالش سنجیده میشود. پس اگر سبک وزن باشد به دوزخ میرود و اگر سنگین وزن باشد به بهشت درآید؛ زیرا اعمال باطل، پوچ است و وزنی ندارد؛ از این رو شخصیت کافر و ناصالح سبک وزن است و در ترازوی اعمال وزنی ندارد؛ اما مومن صالح سنگین وزن است و ترازوی حقش پر از حقیقت است. (مومنون، آیات 102 و 103)
در روایتی از امیرمؤمنان علی(ع) آمده است که فرمود: الیوم عمل بلاحساب و غدا حساب بلا عمل؛ امروز زمان عمل بدون حساب و فردا حساب بدون عمل است. (بحارالانوار: ج 67، ص 225)
ضرورت محاسبه نفس
هرچند که در این روایات سخن از این است که امروز زمان عمل و فردای قیامت زمان حسابرسی است؛ اما باید توجه داشت که انسان باید خودش به حسابرسی بپردازد. البته خداوند حسابرسی کامل را به آخرت گذاشته است ولی این طور نیست که بشر را در دنیا رها کرده و هیچ حسابی وکتابی برای او نباشد؛ بلکه برای عبرت دیگران (حشر، آیه 2؛ ذاریات، آیه 37) و نیز بیداری افراد هر از گاهی نوعی حسابرسی انجام میدهد که تمام و کمال نیست، بلکه حسابرسی موقت و همراه با ارفاق و مداراست.
انسانها باید هراز گاهی به محاسبه نفس بپردازند و خود را برای ابدیت آماده کنند؛ زیرا اگر این کار را انجام ندهند؛ وقتی در پایان کار در مییابند که کاری نکردهاند افسوس و حسرت می خورند. از این روست که روز قیامت را روز حسرت نامیدهاند: و أنذرهم یوم الحسره اذقضی الامر و هم فی غفله و هم لایؤمنون؛ و آنان را از روز حسرت انذار ده! زمانی که حکم نهایی داده میشود، درحالی که آنان در غفلت بودند و ایمان نمیآوردند. ( مریم، آیه 39)
انسان وقتی میمیرد و چشم بصیرت او باز میشود (ق، آیه 22) تازه متوجه میشود که چه چیزی از خودش ساخته است. آنجاست که برخیها خود را چارپا (اعراف، آیه 179) وبرخی دیگر خود را سنگ وهیزم دورخ (جن، آیه 15) مییابند و حتی آنانی که خود را در بهشت مییابند به سبب تفاوت هشت بهشت بر داشتههای خود حسرت میخورند. مومن براینکه چرا بیشتر از این نیاورده و کافر بر اینکه چرا خود را برای ابدیت در دوزخ قرار داده است. اینجاست که برخی خواهان بازگشت به دنیا میشوند تا عمل نیک انجام دهند و خود را بازسازی کنند، ولی به آنان جواب رد داده میشود (مومنون، آیات 99 و 100) اینان تازه متوجه میشوند که جهان برزخ و آخرت جای عمل نیست بلکه جای حساب است. بدبخت ترکسی است که دست خالی به قیامت وارد میشود، زیرا وقتی قیامت به پا شود، دیگر راه بازگشتی نیست؛ چون بساط دنیا و عالم برزخ به طور کامل جمع میشود و بساط جهانی دیگر پهن میشود. (ابراهیم، آیه 48)
پس انسان میبایست در همین دنیا هراز گاهی به محاسبه خود بپردازد و ببیند از خودش چه چیزی ساخته است. هر انسانی اگر برای دیگران عذر و توجیه بیاورد و خودش را به شکلی دیگر نشان دهد که برخلاف شخصیت و شاکلهاش است، نمیتواند خودش را گول بزند؛ زیرا هر انسانی به خودش بصیرت دارد و میداند که از خودش چه چیزی ساخته است. (قیامت، آیه 14 و 15)
البته مشکلی که انسانها ممکن است داشته باشند این است که معیار و میزانی برای سنجش نداشته باشند؛ زیرا برخی از انسانها فطرت خود را از دست میدهند که بهترین معیار سنجش الهی است؛ هرانسانی به طور طبیعی میداند که حق وباطل و خوب و بد چیست و همچنین طبیعت و فطرت به سوی خوب گرایش و از بد گریزان است.
اما اگر فطرت خودش را با گناه و فجور دفن کرده باشد دیگر این امکان را از خود سلب کرده که از معیار سنجش درونی بهره گیرد. (شمس، آیات 7 و 10)
با این همه باز یک معیار دیگری وجود دارد که میتواند به آن مراجعه کند که همان پیامبر(ص) و امامان معصوم(ع) و قرآن است که بهترین میزان شناخت حق و باطل و خوب و بد و سنجش میزان درستی و نادرستی خود است. (احزاب، آیه 21)
هر انسانی میبایست خود را به ملاکها و معیارهای قرآنی و اهل بیت عصمت و طهارت(ع) عرضه کند تا بداند در چه حالتی است و چه شخصیتی از خود ساخته و پرداخته است؟
پس شکی در ضرورت محاسبه نفس نیست تا پس از مرگ یا در قیامت افسوس نخورد که نمیدانست چه شده و چه با خود کرده است.
توفیق محاسبه نفس
البته خداوند باید توفیق دهد تا انسان به این اندیشه بیفتد تا خود را به حساب کشد و بازخواست کند و حسابرسی دقیق و کاملی از خود به عمل آورد.
توفیق به معنای این است که خداوند موفقیت را فراهم آورد و آنچه در ذهن و در مقام جزم داریم در مقام عزم تحقق یابد. مطابقت یافتن میان جزم و عزم یعنی حکمت نظری با حکمت عملی توفیق الهی میخواهد؛ از این رو خداوند به پیامبرش میفرماید که پس از جزم در اندیشه و عزم بر انجام کاری از خداوند بخواه تا آن را به سامان برساند؛ زیرا مفهوم توکل در حقیقت همان ایجاد توفیق میان جزم و عزم و تحقق بخشی در واقعیت است. (فاذا عزمت، فتوکل علیالله آلعمران، آیه 159)
کسی که توفیق یافت خود را محاسبه کند پیش از آن که زمان محاسبه از سوی خدا برسد، این امکان را به خود میدهد که خود را بازسازی کرده و اصلاحاتی عمیق و مفید در خود ایجاد کند. از این رو فرمان داده شده: حاسبوا انفسکم قبل ان تحاسبوا؛ پیش از آنکه زمان محاسبه برسد خودتان به حسابرسی از اعمال خود بپردازید.
این محاسبه با مراجعه به خود امکانپذیر است و هر کسی میداند چه شده و تا خوبی مطلق و کمال چه اندازه راه رفته یا چه اندازه راه دارد که باید برود.
انسان میتواند با مراجعه به خودش حتی اسرار نهان خود را که جزو ضمیر ناخودآگاه اوست کشف کند. مثلا اگر بخواهیم دریابیم که بینشهای ما درست و راست است میتوانیم به پاکی درونی خودمان مراجعه کنیم. امیرمؤمنان علی(ع) میفرماید: صلاح السرائر، برهان صحه البصائر؛ پاکی درونها، دلیل درستی بینشها است. (غررالحکم: 5807) پس میتوان با معیارهایی خود را سنجش کرد و حتی مخفیترین امور خود را کشف کرد و به درستی به نادرستی آن رسید.
کسی که دارای باطن خوب باشد آشکارش هم خوب خواهد بود و اگر برخی میگویند که که باطن و قلب ما صاف است ولی رفتارشان ناصاف و زشت رفتار، اینان خودشان را فریب میدهند؛ زیرا همانطوری که بینش در نگرش تاثیر دارد، قلب صادف نیز در رفتار صاف انسان خود را نشان میدهد.
چگونگی محاسبه نفس و حسابرسی
امیرمؤمنان علی(ع) درباره چونگی حسابرسی و محاسبه نفس میفرماید: چون صبح را به شب رساند، به سراغ نفس خویش رود و بگوید: ای نفس! این روز بر تو گذشت و هرگز سوی تو برنمیگردد. خداوند از تو خواهد پرسید که آن را چگونه سپری کردی؟ در آن روز چه کردی؟ آیا خدا را یاد کردی، یا سپاس و ستایشش گفتی؟ آیا حق برادر مؤمنی را ادا کردی؟ آیا بار غمی از دل او برداشتی؟ آیا در نبود او هوای زن و فرزندان او را داشتی؟ آیا وقتی مرد، به بازماندگان او رسیدگی کردی؟ آیا با استفاده از مقام و موقعیتت، از غیبت برادر مؤمنی جلوگیری کردی؟ آیا مسلمانی را یاری رساندی؟ چه کاری برای او کردهای؟ آنگاه کارهایی که کرده است را بشمارد؛ اگر کار خیری از وی سر زده باشد، خدا را سپاس گوید و به شکرانه توفیقی که به وی عنایت کرده، خدا را به بزرگی یاد کند و اگر دید گناهی یا تقصیری از او سر زده است، از خداوند عز و جل آمرزش بخواهد و تصمیم بگیرد که دیگر آن را تکرار نکند.(بحارالانوار: ج70، ص 70، حدیث16)
آثار محاسبه نفس
شکی نیست که محاسبه نفس آثار و برکات بسیاری دارد که مهمترین آن دانستن وضعیت خود نسبت به راهی که آمده و راهی که مانده است. افزون بر آن انسان میفهمد که چه عیب و نقصی در خود ایجاد کرده یا چه عیبی و نقصی را پوشانده و یا با کدام امر خود مشکل دارد و در نتیجه تا دیر نشده در فکر جبران مافات برمیآید.
انسان تا زمانی که محاسبه و حسابرسی نکرده است نمیداند که چه میزان هزینه کرده و چه میزان سود و زیان داشته است. اصولا این میزان هزینه با این میزان سود مناسب است یا نه؟ اگر محاسبه نکند گمان میکند که کارش درست است و با نفس و خواهشهایش کنار میآید و همین خود عاملی میشود که نفس مسلط شود و هزینههای سنگینی را بر او تحمیل کند. امیرمؤمنان علی(ع) میفرماید: من تعاهد نفسه بالمحاسبه امن فیها المداهنه؛ هر کس پیوسته به حساب نفس خود برسد، از سازشکاری با او در امان ماند. (غررالحکم؛ 8080)
اگر محاسبه نفس نکند، ورع پیش نمیگیرد و پارسایی نمیورزد؛ اما با آشکار شدن وضعیت خود برای شخص این امر تشدید میشود و ورع و پارسایی در پیش میگیرد تا وضعیت خود را بهبود بخشد، آنگاه با ورع، نفس و دین خویش را اصلاح میکند و مشکلات آن را برطرف میسازد. (غررالحکم: 4636)
سخن دراین باره بسیار است و آنچه گفته شد تنها بخش اندکی از اهمیت محاسبه نفس و آثار و برکات آن بود.