مومن بنبست ندارد
سیدجعفر سلطانمحمدی
ممکن است واقعیت ظاهری برای مومنان به گونهای باشد که گویی به بنبست رسیدهاند و هیچ راه گریز و رهایی برای آنان نیست؛ زیرا محاسبات مبتنی بر مبانی و اصول ظاهری و واقعیتهای آن، چیزی جز بنبست نشان نمیدهد؛ اما از نظر قرآن، اگر به حقیقتی چون «معیت» خدا با مومنان توجه و در محاسبات دیده شود، آشکار میشود که هرگز بنبستی برای مومنان نیست؛ بلکه در همان جایی که همه نشانهها بیانگر بنبست است، با امدادهای غیبی الهی، چنان گشایشی ایجاد میشود که به مخیله هیچ کس نمیآید. پس برای مومنان هیچ بنبستی نیست، بلکه چنانکه قرآن بیان میکند بنبست تنها برای کافران و منافقانی است که فقط به اسباب ظاهری دل بستهاند.
نویسنده در مطلب حاضر ضمن تبیین این حقیقت به برخی گزارشهای قرآنی در این باره اشاره کرده است.
معیت خاص خدا با مومنان
هستی چیزی جز ظهور انوار صفات الهی نیست.(نور، آیه 35) همه هستی مظاهر الهی و شئونات وجودی اوهستند، به طوری که جدایی خلق از خالق به هیچ وجه معنا ندارد و ملکوت هر مخلوقی خالق است. از همین رو در آیات قرآن همه هستی به عنوان «آیات الله» معرفی شدهاند. این بدان معنا است که مخلوقات نمیتوانند از خالق خویش جدا باشند و بیاو بقایی داشته باشند. پس همان طوری یک لامپ در همه لحظات برای روشنایی خود به منبع انرژی وابسته است تا روشن بماند، هر آفریده و مخلوقی به یک معنا چنین نسبتی با خدا دارد؛ لذا مخلوقات از یک فقر ذاتی برخوردارند و همان طوری که در ایجاد به خدای غنی حمید وابسته هستند، در بقای خویش نیز اینگونه هستند. بنابراین، گفته میشود که انسان فقیر ذاتی است که بدون خدای غنی ذاتی در وجود و بقا دائم به او وابسته است.(فاطر، آیه 15) البته نسبت خالق و مخلوق قویتر از این نسبت است؛ چرا که همه هستی مظاهر وجودی انوار صفات و اسمای الهی هستند و جزو شئونات وجودی او محسوب میشوند و خدای غنی حمید همواره با هر مخلوقی است. این همراهی تا جایی است که قیام وجودی و بقایی مخلوق به او وابسته است. همان خدایی که از هرمخلوقی به خودش نزدیک تراست؛ چرا که خدا اصل و مخلوق فرع و شاخههای اوست؛ از این رو نسبت میان خالق ومخلوق چنان زیاد است که گاه از آن به «حبل الورید» تعبیر میشود که بقای موجود زنده به آن است.(ق، آیه 16)
به هر حال، معیت خدا با همه هستی یک اصل بنیادین است. از این معیت به معیت قیومی تعبیر میشود که قیام وجودی هر مخلوقی را بیان میکند. این نسبت بهصراحت در قرآن با جمله «هومعکم» بیان شده است.(حدید، آیه 4) پس خدا همه هستی را پر کرده و به عنوان «صمد» جایی را خالی نگذاشته است.(توحید، آیه 2) هر جا بنگریم «وجهالله» را مییابیم؛ زیرا هر مخلوق و آیهای از مخلوقات و آیات الهی، «وجه الله» است.(115)
از طرف دیگر خدای سبحان افزون بر معیت قیومی که با همه هستی دارد، یک معیت خاص با مومنان دارد. این معیت خاص با مومنان به معنای همراهی در همه عرصههای زندگی است به طوری که خدا دمی از مومنان غافل نیست و درهمه شرایط با آنان به عنوان «ولایت» و «نصرت» همراه است. پس به سبب آنکه مومنان همواره ذاکر خدا و یاریگر دین او هستند، خدا نیز از باب ولایت و نصرت خاص با آنان همراه بوده و معیت دارد. اینگونه است که به آنان از باب ولایت و نصرت یاری میرساند و در برابر دشمنان «خوان کفور» (خیانتکار ناسپاس)، از آنان دفاع کرده و دشمنان را به اشکال گوناگون از جمله باانداختن رعب در دلهایشان فراری میدهد.(آل عمران، آیه 150 و 151؛ انفال، آیه40؛ حج، آیات 38 و 78؛ حدید، آیه 15؛ بقره، آیه 283؛ توبه، آیات 51 و 52)
از نظر آموزههای قرآن، معیت خاص خدا با مومنان جلوهها و آثاری دارد که از مهمترین آنها رهایی از هر بنبستی است؛ به این معنا که ممکن است در ظاهر و بر اساس محاسبات و واقعیتهای ظاهری، بنبستی در برابر مومنان باشد، اما حقیقت امر چیز دیگری است؛ زیرا با وجود معیت خاص خدا با مومنان دیگر جایی برای بنبست نمیماند. خدا بارها گزارشهایی از این حقیقت بیان کرده تا مومنان نسبت به معیت خاص خدا ایمان بیاورند.
گزارشهای قرآن از معیت خاص خدا
خدای سبحان در قرآن گزارشهایی را درباره معیت خاص خدا با مومنان بهویژه در شرایط سخت که در ظاهر و حتی در واقع و طبق محاسبات علمی ظاهری «بنبست» است، به فریاد مومنان رسیده و آنان را از بنبست نجات داده است.
از جمله گزارشهای قرآنی میتوان به وضعیت پیامبر(ص) در هنگام هجرت به مدینه اشاره کرد. در هنگام هجرت، دشمنان آگاه شده و خواستند تا ایشان را در «لیله المبیت»، نیمه شب در بستر بکشند. امیرمومنان(ع) در بستر ایشان خوابید و پیامبر(ص)گریخت. دشمنان او را تعقیب کردند. او با ابوبکر به غاری پناه بردند. دشمنان به در غار رسیدند. در اینجا بود که خدا به امداد غیبی دشمنان را نابینا کرد تا نتوانند پیامبر(ص) را ببینند؛ پس پرده بردیدگان آنانانداخت و آنان ایشان را نتوانستند ببینند و از آنجا دور شدند. خدا گزارش میکند که پیامبر(ص) به ابوبکر که ترسیده بود و گمان داشت بهیقین در «بنبست» هستند و دستگیر و کشته میشوند، میفرماید: لا تحزن ان الله معنا؛اندوهگین مباش، خدا با ماست.(توبه، آیه 40)
پس خدا آرامش را بر دل پیامبر(ص) انداخته بود و او را با لشکریانی تایید کرد که دیگران نمیدیدند.(همان) دشمنان کور بودند وپرده بر دیدگانشان بود؛ چرا که سدهای الهی از پیش و پس، آنان را فراگرفته بود و قدرت بصیرتشان سلب شده بود؛ این اصل در همه جا علیه دشمنان به کار میرود تا خوار و ذلیل شوند و از عزت الهی دور گردند و مومنان بدان مورد تایید الهی قرار گیرند.(یس، آیه 9)
همچنین خدا در قرآن گزارش کرده که وقتی حضرت موسی(ع) با حدود پانصد هزار نفر از یهودیان تحت استثمار فرعون به سمت فلسطین گریختند، دشمنان آگاه شده و لشکری بزرگ را بسیج کردند تا به تعقیب مومنان بپردازند. وقتی حضرت موسی(ع) و قومش به ساحل دریا رسیدند، گروهی مرد و زن و پیر و جوان و کودک با اسباب و اثاثیه، خود را در محاصره کامل دیدند. از یک طرف دریای خروشان بود که گذر از آن بهسادگی شدنی نبود واز سوی دیگر، لشکریان فرعون که به قصد قتل و غارت آمده بودند.
بر اساس محاسبات و واقعیتهای ظاهری، دیگر جز شکست و نابودی بر مومنان هیچ احتمال دیگری قابل تصور نبود؛ از اینرو بهصراحت میگویند: انا لمدرکون؛ بهیقین ما گیر افتادیم و بنبست رسیدهایم.(شعراء، آیه 61) حضرت موسی(ع) به این حقیقت اشاره میکند که در محاسبات خویش افزون بر اسباب و شرایط ظاهری باید خدای مسبب الاسباب را نیز مدّ نظر قرار دهید که به سبب، تاثیر میبخشد؛ و گرنه اگر خدا نخواهد حتی اسباب ظاهری تاثیری نخواهد داشت؛ چنانکه آتش به گلستان سرد و سلام تبدیل شد و کید دشمنان از دست رفت.(انبیاء، آیات 68 تا 70) پس حضرت موسی(ع) با توجه به این حقیقت یعنی معیت خاص خدای مسبب الاسباب میفرماید: کلا ان معی ربی سیهدین؛ هرگز گیر نمیافتیم و در دست دشمنان نخواهیم افتاد و اینگونه نیست که ما به بنبست رسیده باشیم؛ زیرا همراه من پروردگارم است که بهیقین مرا هدایت میکند.(شعراء، آیه 62) اینگونه است که خدا فرمان میدهد تا با عصا به دریا بزند که برای مومنان راهگریز باز شود و فرعونیان در آن غرق شوند.(شعراء، آیات 63 تا 66)
از نظر آموزههای قرآن، خدا بارها مومنان بهویژه امت پیامبر(ص) را در شرایطی به ظاهر بنبست، نجات داده و با امدادهای غیبی آنان را پیروز میدان کرده و فتوحات برایشان رقم زده است. گاه دشمنان را متفرق کرده و گاه با رعب، مومنان را نصرت فرموده و گاه دیگر فرشتگان را به جنگ دشمنان فرستاده است.(توبه، آیات 25 و 26؛ حشر، آیه 2؛ انفال، آیات 9 و 10؛ احزاب، آیه 22)
شرایط ظاهری بنبست و چرایی آن
گزارشهای قرآنی حاکی از این است که بارها مومنان در شرایطی قرارگرفتهاند که به ظاهر بنبست است و براساس محاسبات بلکه واقعیتهای ظاهری خارجی، بنبست و شکست برای مومنان و امت اسلام قطعی است. پرسش این است که چرا خدا مومنان را در چنین شرایطی قرار میدهد تا جایی که نه تنها کافران و منافقان، بلکه حتی مسلمانان (البته نه مومنان) به این نتیجه میرسند که در اینجا بنبستی برای مومنان و امت اسلام است؟ چرا باید شرایط به گونهای رقم بخورد که منافقان و جریان نفوذ، بگویند که وعدههای پیامبر(ص) غرور و فریب است(احزاب، آیه 12) و مومنان و مسلمانان به سبب همین غرور و فریب،خود را در شرایطی قرار دادهاند که بنبست و شکست است.
در حقیقت چرا باید خدا مومنان را در شرایطی به ظاهر بنبست قرار دهد، تاجایی که منافقان با تبلیغات مسموم خویش، به امت القای وجود بنبست کرده و آنان را سرزنش کنند و سست ایمانها و مسلمانان معمولی را به شک و تردید در حقانیت اسلام و پیامبر(ص) بیندازند و حتی رهبران و مومنان را تهدید کنند که بهزودی عزیزان شما ذلیل و خوار میشوند و ما عزتمندانه به حکومت و حاکمیت دست مییابیم و شما را نیست و نابود میکنیم؟(احزاب، آیات 12 و 13)
به سخن دیگر، فلسفه قرارگیری امت اسلام و مومنان در شرایط سخت به ظاهر بنبست چیست؟ چرا باید شرایط به گونهای رقم بخورد که دشمنان اسلام و مومنان گستاخ شده و دست به هر جنایتی بزنند و شایعاتی را منتشر کنند که دل بسیاری از مردمان بهویژه سست ایمانها را خالی میکند و با اراجیف خبری خویش لرزه به جان و امنیت مردم میاندازند؟ (احزاب، آیات 59 و 60)از نظر قرآن، فلسفه و چرایی این شرایط به ظاهر بنبست برای امت اسلام و مومنان بنا به عللی است که یکی از مهمترین آنها دیدن امدادهای غیبی الهی و درک آن به شکل عینی و واقعی است؛ زیرا اگر مومنان در شرایط عادی باشند و بر اساس محاسبات عادی و ظاهری، همه چیز به نفع مومنان باشد، معیت خاص خدا و امدادهای غیبی الهی در قالب نصرت و ولایت، ظهور و بروز نمیکند و مومنان و دشمنان از جایگاه ایمان و مومنان در پیشگاه خدا آگاه نمیشوند.
در حقیقت قرارگیری مومنان در شرایطی به ظاهر بنبست، موجب میشود تا با امدادهای غیبی پس از آن، نه تنها بر ایمان مومنان افزوده شود و آنان به وعدههای ولایت و نصرت الهی باور کنند (احزاب، آیه 22)؛ بلکه کافران و منافقان و سست ایمانها نیز به این حقیقت آگاه شوند که خدا با مومنان است و معیت خاص خدا موجب میشود که آنان هرگز به بنبست نرسند؛ زیرا وقتی کافران و منافقان بر این باورند که بر اساس محاسبات ظاهری و واقعیت خارجی، شکست مومنان حتمی است و مومنان در بنبست قرار دارند، گستاخ میشوند و حملات نهان خویش را آشکار میسازند و خود را رسوای عام و خاص میکنند و نشان میدهند که دشمنی دارند و اگر تاکنون نهانکاری کردهاند، الان در شرایط بنبست ظاهری مومنان، به آنان حمله میکنند و نیات شوم و پلید خویش را آشکار میسازند.
دراین شرایط است که مومنان نه تنها دشمنان خویش از درون و برون را میشناسند و دوستان خود را مییابند، بلکه وقتی با امدادهای غیبی الهی از بنبست ظاهری رهایی مییابند، دشمن به حمایت الهی آنان اگر باور نکند، دست کم هراسان میشود و دیگر جرئت حمله آشکار را به خود نمیدهد.
به سخن دیگر، میتوان فلسفه قرارگیری مومنان در شرایط به ظاهر بنبست و شکست را در اموری چند دانست از جمله ازدیاد ایمان مومنان به وعدههای الهی و معیت خاص خدا (احزاب، آیه 22)، رسوایی منافقان و دشمنان (احزاب، آیه 12 و 13 و 59 و 60) و رعب و وحشت آنها نسبت به مومنان، زیرا آنان هر چند که به امدادهای غیبی الهی باور ندارند، ولی به این نتیجه میرسند که نباید در محاسبات خود تنها به دادههای ظاهری بسنده کرد؛ بلکه ممکن است چیزهایی در اختیار مومنان باشد که آنان در محاسباتشان مد نظر نگرفتهاند؛ این چیزهای دیگر که برای آنان ناشناخته است، خود موجب رعب آنان میشود تا نه تنها دست از تعرض بردارند بلکه با احتیاط بیشتر نسبت به دادههای اطلاعاتی واکنش نشان دهند و به آن بسنده نکنند و خود را در شرایطی قرار ندهند که دشمنی مومنان برانگیخته و مشکلاتی برای آنان ایجاد شود.(حشر، آیه 2؛ انفال، آیه 60)
در حقیقت هر چند که نفرات و تجهیزات مومنان و مسلمانان موجب ترس و رعب دشمنان میشود، ولی آنان خود گرفتار رعبی هستند که دلیل و خاستگاه آن را نمیدانند و نمیشناسند؛ از این رو نه تنها نهانکاری میکنند، بلکه گاه از ترس، پناهگاههای امن خویش را نیز به دست خویش نابود میکنند؛ زیرا احتمال میدهند که یا به دست مومنان افتد یا احتمال میدهند که موجب خشم مومنان شده و آنها را تحت حملات خویش قرار دهند.(حشر، آیه 2)
بنابراین، از نظر آموزههای قرآن، قرارگیری در شرایط به ظاهر بنبست دارای فلسفه و اهدافی است. لذا مومنان باید بدانند که همواره ممکن است آنان در چنین شرایطی قرار گیرند تا حقیقت از ابعاد گوناگون برای مومنان و دشمنان داخلی و خارجی و مردم به ظاهر مسلمان و سست ایمان آشکار شود و آنان دست خدا را ببینند که به اشکال گوناگون ظاهر میشود و جنود الهی که بیشمار و در همه جا هستند خودنمایی کنند و مومنان را دلگرم ودشمنان را با رعبگریزان نمایند.
بنابر آنچه گفته شد با قاطعیت میتوان گفت مومنان هرگز در بنبست نیستند و کسانی که میگویند: امت اسلام و مومنان به بنبست رسیدهاند، باید همچون امام خمینی(ره) به ایشان گفت: «خودتان به بنبست رسیدهاید»؛ زیرا بر اساس تعالیم قرآن مومنان هرگز به بنبست نمیرسند و دست خدا از جایی که به محاسبه در نمیآورند، بیرون آمده و مومنان را نصرت میدهد و ولایت الهی را اینگونه به نمایش میگذارد و دشمنان بهویژه منافقان داخلی را رسوا میسازد؛ همانانی که در شرایط به ظاهر بنبست، چهره نفاق کنار زده و طرح براندازی را رونمایی کرده و خروج مومنان از حکومت و حاکمیت را به زبان و بنان گفتند و نوشتند و با ترور و جنایت و تخریب و آشوب و اراجیف خبری و شایعات بیپایه تزلزل در دل سست ایمانها و تودههای مسلمان افکندند؛ اما اینک با امدادهای غیبی رسوا شدند و به جای عزت دروغینی که در سایه شیاطین استکباری میجستند خود به ذلت گرفتار شدند و مومنان به عزت رسیدند؛ چرا که عزت تنهابرای خدا و پیامبر(ص) و مومنان است.(منافقون، آیات 7 و 8)