پاسخ این سؤال چیست؟!
سرویس ورزشی-
توفیقات و پیروزیهای اخیر کشتی فرنگی در آوردگاه جام جهانی و همچنین فوتبال ساحلی در رقابتهای بین قارهای باعث خشنودی و رضایت علاقهمندان به ورزش و دوستداران سرفرازی ایران عزیز در عرصههای جهانی و بینالمللی و لاجرم تلخ شدن کام بدخواهان این ملک و ملت شد.
بدون کوچکترین تردید و بیهیچ مبالغه و گزافهگویی، این پیروزیها در آینده هم- حتی در ابعاد بزرگتر و صحنههایی مهمتر- میتواند برای ورزش مستعد ما اتفاق بیفتد و تکرار شود، به شرط آنکه شرایط و لوازم این مهم را رعایت و فراهم آوریم. بیگمان در این میان، مهمترین شرط و ابزار، « مدیریت» است. اگر ورزش ما از همه امکانات و داراییها برخوردار باشد، از بودجه و پول هنگفت سرشار باشد، مستعدترین و زبدهترین نیروی انسانی را در اختیار داشته باشد، حمایت و پشتگرمی مردمی را دارا باشد و از مجهزترین و استانداردترین ورزشگاهها و اماکن ورزشی هم بهره بگیرد، اما « مدیر» نداشته باشد، همه آن نعمتها، به نقمت تبدیل میشود و باد هوا خواهد شد. در عوض، اگر ورزش از حداقل همه آنچه که برشمردیم، برخوردار باشد یا اصلا نداشته باشد، اما « مدیر» به معنای واقعی کلمه بر کاروبار آن مسلط و «مدیریت» در معنای علمی و کارآمد آن بر تار وپود آن جاری باشد، میتواند بسیاری از آن ناداشتهها و کمداشتهها را به بهترین وجه جبران کند.
ما در ورزش مثل خیلی از حوزههای دیگر افکار بزرگ و اهداف درخشان و متعالی در سر داریم، اما بدون تعارف در این باره بیشتر حرف زده و کمتر عمل کردهایم. رویاپردازانه و بدون اینکه توجه داشته باشیم که در دنیایی زندگی میکنیم که برمدار نظم میچرخد و بر آن حساب و کتابی تام و تمام حاکم است، خواستهایم بدون رعایت اصول و شرایط و عمل مدبرانه، با دل بستن به شانس و تقدیر و رفتار شلخته و هردمبیل به آن نتایج بزرگ برسیم، حال آنکه نمیدانیم که حتی آن شانس و تقدیر هم مبتنی بر قوانینی است که بعضا نامکشوف مانده است!
در این باره کارشناسان و علاقهمندان و دلسوزان ورزش بارها و به کرات هشدار و تذکر دادهاند و از مدیران ورزشی و یا مقامات و شخصیتهایی که در انتصاب اینگونه مدیران نقش تعیینکننده دارند، خواستهاند که درباره بزرگترین معضل ورزش کشور، یعنی مدیران توانا و کاربلد و باانگیزه، دقت کافی و وسواس لازم را به کار بگیرند و آنچنان که میگویند، عمل کنند و ورزش را با گماردن افراد شایسته بر مسند مدیریت، « جدی» بگیرند. متاسفانه به اینگونه تذکرات و خواستههای بهحق اصلا توجه نشده یا خیلی کم توجه شده است و چه بسا دورهها و مقاطعی را شاهد بودهایم که بدون تعارف، افرادی نااهل بر حساسترین و سرنوشتسازترین مناصب تکیه زدهاند، افرادی که به جای پرداختن به مسئولیتهای اصلی خود، مثلا سروسامان دادن به وضعیت مالکیتی و مدیریتی تیمهای قدیمی و پرطرفدار، با عملکرد و رفتارهای عجیب و عمدی خود، فضایی مملو از سوءتفاهم و پرشبهه در ورزش ایجاد کرده و سعی در ایجاد نفرت و درگیری میان طرفداران تیمها داشتهاند. وجود اینگونه مدیران نالایق و اعمال این نوع روشهای مخرب مدیریتی، در حالی است که همه میدانیم ورزش ایران، دشمنان جدی و قسم خورده دارد که چون تاب و تحمل شادی و خوشحالی مردم را ندارند، یکسره با ترفندها و توطئهچینی و انواع و اقسام خباثتها و... سعی در محو و تحریم ورزش ایران دارند و نمیخواهند اولا نام ورزش و ورزشکاران ایرانی در میادین جهانی و بینالمللی مطرح شود (چنانکه اخیرا برای محروم کردن فوتبال ایران از شرکت در جام جهانی دست به ترفند و توطئه زدند و از تمسک به هیچ حربه و ابزاری ابا نکردند و...) و ثانیا اگر تیمها و ورزشکاران ایرانی در اینگونه رقابتها شرکت کردند، موفق نباشند تا کام مردم ایران شاد نشود یا هر طوری شده پیروزی و موفقیت ورزشکاران ایرانی را زیر سؤال ببرند (چنانکه در جریان رقابتهای فوتبال ساحلی با پیش کشیدن بحثهای حاشیهای در رسانههای معاند و ضدایرانی دیدیم) و سعی دارند آن را لوث و بیارزش کنند و به نفع اهداف شوم خود مصادره سازند و... سؤال میکنیم در چنین وضع و شرایطی که اهالی فهیم و بصیر ورزش به خوبی میدانند که عین واقعیت است و اصلا اغراق نیست، عقل سلیم چه میگوید؟ وظیفه مدیران، خاصه مدیران رده بالای ورزش چه باید باشد؟ روزمرگی و اتلاف وقت و جناح گرایی و همشهری بازی و منفعتجویی و فرصتطلبی و... یا لحظهای آرام و قرار نداشتن و یکسره در جهد و جهاد برای از بین بردن و خنثیسازی موانع داخلی و خارجی و ارتقای هرچه بهتر و سریعتر ورزش؟ کدامیک؟ طبیعی است که منفعل عمل کردن و بجا و به موقع اقدام نکردن، شجاعت لازم را نداشتن، به قلب مشکلات نزدن و بازی با الفاظ و کلمات و رودربایستی یا ترسیدن از این و آن و باج دادن به باباشملهای رسانهای و دلالهای افسار گسیخته و شارلاتانهای فرصتطلب و... هرگز به صلاح این ورزش نیست و این نوع مدیریت باعث درجا زدن و پسروی ورزش و ناخرسندی دوستداران و خشنودی بدخواهان شرور آن میشود.
حرف هرگز این نیست که در ورزش کار نشده یا نمیشود. اینکه عین بیانصافی است بلکه آن است که این نوع رفتار و مدیریت، متناسب با اهداف بزرگ و ملی ورزش نیست و مدیران ورزش باید آن را جدی بگیرند و فعالتر و محکمتر به وظایف خود بپردازند و بالاخره حرف این است که حداقل بهاندازه بدخواهان و در حد تلاشهای تخریبی آنها، ورزش ایران را جدی بگیرید و برای حل مشکلات آن اقدام کنید و سؤالها را پاسخ دهید. مثلا به جای توجیه و بازی با کلمات درباره اداره شدن بیش از ده فدراسیون به وسیله سرپرست، یا به جای لاپوشانی ضعفها و عملکرد غلط بعضی از مدیران ضعیف و مذبذب و... برای حل و اصلاح آن اقدام کنند. از این نوع مثالها که حکایتگر ضعفهای مدیریتی در ورزش است، زیاد سراغ داریم، اما غرض این مقال، برشمردن و به رخ کشیدن این نمونهها و ضعفها نیست، بلکه مقصود اصلی این است که با این نوع رفتارها و شیوههای منفعلانه مدیریتی، از این ورزش در ابعاد فنی و اخلاقی و فرهنگی بیش از این نباید توقع داشت و به طور طبیعی انتظار تحقق اهداف بزرگ ورزش، بسیار دور از دسترس است.