سـوگند از نگاه قرآن
خلیل منصوری
سوگند به شکل آیینی، مراسمی است که شخص برای تثبیت التزام قلبی خود انشا و ایجاد میکند. بارها مراسم سوگند خوردن نمایندگان مجلس یا رؤسای جمهور را دیده باشید. در این مراسم آیینی، شخص با دست گرفتن کتاب الهی، متنی را میخواند که متعهد و ملتزم به اجرای آن است.
این مراسم چنان مهم و ارزشمند است که مجلسی رسمی با اعیان و اشخاص مهم کشوری و لشکری گرد میآیند و رئیسجمهور با قرار دادن دست روی قرآن سوگند میخورد و اخبار و حواشی آن از سوی رسانههای دیداری و شنیداری منتشر میشود.
اصولا یکی از روشهای اثبات و یا انکار امری در دادگاهها نیز سوگند خوردن به کتاب مقدس جامعه است. این مسئله نشان میدهد که تا چهاندازه در فرهنگها سوگند خوردن و ادای قسم ارزش و اهمیت دارد.
نویسنده در این نوشتار بر آن است تا نقش سوگند در ارتباطات اجتماعی را بیان کند و دیدگاه قرآن درباره این موضوع و نیز عواقب شکستن سوگند را توضیح دهد.
***
سوگند، تلاشی بر تاکید، ترغیب و التزام
سوگند که در زبان عربی از آن به قسم یاد میکنند، روشی بود که در گذشته برای اثبات بیگناهی انجام میشد؛ چرا که سوگند همان گوگرد است که متهمان برای اثبات بیگناهی خود میخوردند. اگر گوگرد در شخص اثر میگذاشت و او را میکشت، دانسته میشد که متهم، گناهکار بوده است و اگر از مرگ میرست بیگناهی او اثبات میشد.
عمید در فرهنگ فارسی خود آورده است: سوگند (sawgand)، در اصل «سوکنته»(Saokenta) به معنای گوگرد و سوگند خوردن به معنی خوردن گوگرد است که نوعی آزمایش برای تشخیص گناهکار از بیگناه بوده. در قدیم مقداری آب آمیخته به گوگرد به متهم میخوراندند و از تأثیر آن در وجود وی، گناهکار بودن یا بیگناه بودن او را تعیین میکردند، بعدها به معنای قسم به کار رفته است.(فرهنگ عمید، ج ۲، ص ۱۴۸۵)
در فرهنگ فارسی معین نیز آمده است: سوگند اقرار و اعترافی است که شخص بر روی شرف و ناموس خود میکند و خدا، یا بزرگی را شاهد گیرد، مانند قسم به خدا، رسول، امامان و بزرگان.(فرهنگ فارسی معین، دکتر محمد معین، ج ۲، ص ۱۹۵۶). واژه «قسم» در زبان عربی و تمام اشتقاقات آن مترادف کلمه «سوگند» در زبان فارسی است.
قسم را از این جهت قسم گفتهاند که کلام را بر دو قسم کرده و قسم صواب و صحیح را از قسم خطا و اشتباه بیرون میبرد. قسم در اصطلاح جملهای است که بهواسطه آن جمله دیگری تأکید میشود.(مغنی اللبیب ابن هشام، ص ۵۶)
سوگند در اصطلاحات فقهی بر سه گونه است:
۱. سوگندی که با هدف تاکید بر خبر از وقوع چیزی در گذشته، حال یا آینده است؛
۲. سوگندی که به هنگام درخواست کاری از شخص به جهت ترغیب و تحریک وی بر آجرای آن آورده میشود، مثل اینکه بگوید: تو را به خدا کارم را انجام بده؛ این سوگند را در اصطلاح قسم مناشده میگویند؛
۳. سوگندی که برای تثبیت التزام قلبی انشا میشود، مثل اینکه بگوید: به خدا سوگند که فردا را روزه میگیرم. در اصطلاح این سوگند را قسم عقد میگویند.
از نظر فقهی تنها قسم سوم از سوگندها منعقد میشود و موضوع برای وجوب وفا و کفاره در صورت مخالفت قرار میگیرد.
(تحریر الوسیله، امام خمینی، ج ۲، ص ۹۸)
سوگند از هر نوعی که باشد دارای ارکانی است که عبارتند از: ۱. مُقسِم یعنی فردی که سوگند یاد میکند. سوگندهای قرآن اگر چه گاهی از زبان انبیا، مردم عادی و شیطان نیز نقل شده است، ولی بیشتر سوگندها از ناحیه ذات مقدس پروردگار میباشد. ۲. مُقسَمله یا مخاطب سوگند، فرد یا افرادی است که به خاطر آنها سوگند یاد میشود، در قرآن مجید اگر چه برخی سوگندها مخاطب خاص دارد، ولی بیشتر آنها برای عموم انسانها اعم از مؤمن و کافر یاد شدهاند. ۳. مُقْسَم به یعنی آنچه بدان سوگند یاد میشود مثل خدا، پیامبر و سایر مقدسات که در قرآن حدود چهل موضوع مورد سوگند واقع شده است.
گفتنی است که در کاربردهای قرآنی برای قسم افزون بر واژه قسم، واژگانی دیگر چون یمین و حلف و مشتقات آنها نیز به کار رفته است.
شرایط سوگند خوردن دراسلام
کسی که سوگند میخورد باید شرایطی را مراعات کند. از جمله این شرایط داشتن قدرت بر انجام آن است. بنابراین کسی که قدرت و توانایی انجام کاری را ندارد، سوگند وی منعقد نمیشود؛ زیرا شرط لزوم وفای به سوگند، توانایی بر انجام آن است.(یوسف، آیه ۶۶)
دومین شرط سوگند خوردن اینکه به نام خدا باشد؛ زیرا در سوگند معتبر لازم است تا نام خدا برده شود تا عقد منعقد گردد.(مائده، آیات ۱۰۶ و ۱۰۷ و نحل، آیه ۹۱ و انبیاء، آیه ۵۷) علامه طبرسی مینویسد: یکی از معانی « قد جعلتم الله علیکم کفیلا، این است که با سوگند به خداوند، گویا خدا را کفیل به وفا قرار دادید.(مجمع البیان، ج ۵ و ۶، ص ۵۹۰)
شرط سومی که برای سوگند معتبر مطرح شده، دخالت قصد و اراده است. به این معنا که قصد و اراده شخص در هنگام سوگند خوردن در تحقق و تنجیز قسم شرط میباشد.(بقره، آیه ۲۲۵ و مائده، آیه ۸۹ و نحل، آیه ۹۱)
علامه طباطبایی با اشاره به آیه ۹۱ سوره نحل مینویسد: عبارت
«بعد توکیدها» بنابر قولی، بعد از محکم کردن آن سوگندها با عزم و تصمیم بر سوگند و راجح بودن متعلق قسم است.(المیزان، ج ۱۲، ص ۳۳۴)
بر اساس شرایط پیش گفته میتوان گفت که قسمهایی که دارای این شرایط نباشند در حکم سوگندهای لغو و بیهوده است که هیچ تعهد و التزامی را موجب نمیشود.(بقره، آیه ۲۲۵ و مائده، آیه ۸۹) بنابراین، انسان از سوی خداوند به علت سوگندهای لغو مواخذه نمیشود. فلسفه عدم مواخذه از سوی خداوند نسبت به این دسته از سوگندهای بیهوده آن است که خداوند در مقام مغفرت و حلم نمیخواهد تا انسانها به سبب این کار عذاب شوند.(بقره، آیه ۲۲۵) و در حقیقت میخواهد بر مردمان رحمت کند و آنان را به خاطر سوگندی باطل و بیهوده مواخذه نکند.
البته این بدان معنا نیست که انسان سوگند را اسباب کارهای بیهوده خویش قرار دهد. از این رو خداوند کسانی را که سوگند به وی را دستاویز قرار میدهند تا کار نیکی را ترک کنند، سرزنش میکند؛(بقره، آیه ۲۲۴ و مجمع البیان، ج ۱ و ۲، ص ۵۶۷) چرا که اینگونه رفتار نسبت به سوگند به معنای ترک تقوا است که از مهمترین اهداف آموزههای وحیانی میباشد.(همان)
برخی از مردم برای اینکه اقدام به پا درمیانی نکنند و در حل اختلاف میان مردم شرکت نکنند، سوگند و قسم را دستاویز قرار میدهند. خداوند این رفتار را ناپسند شمرده و آن را نکوهش میکند.(همان)
نقش سوگند در ارتباطات اجتماعی
سوگند از مهمترین ابزارهای پیوند اجتماعی و تحکیم روابط مردمی است. اگر انسانها به سوگندهای خویش پایبند باشند و وفاداری خود را نسبت به آن با انجام مفاد سوگند به نمایش گذارند، روابط اجتماعی، استواری بیشتری مییابد و سرمایه اجتماعی یعنی اعتماد، جایگزین بیاعتمادی میشود.
در مسائل مهم، انسانها دوست دارند که امری محکم و استوار آن را پشتیبانی و تایید کند. سوگند به خداوند در میان مومنان از چنین نقشی برخوردار است؛ چرا که انسان مومن هنگامی که به خداوند سوگند میخورد اگر سر و جانش نیز برود، وفا به سوگند خود را زیر پا نمیگذارد و میکوشد تا به هر شکلی شده بدان عمل کند. بنابراین اگر سرش برود قولش نمیرود. این همان اعتماد،یعنی مهمترین سرمایه اجتماعی است که همگرایی و همدلی میان مردمان را تقویت کرده و بنیاد اجتماع را تحکیم میبخشد.
خداوند در آیه ۹۲ سوره نحل بر عمل به مفاد قسم از سوی سوگند خوردگان تاکید میکند و آن را لازم و از اصول مهم ارتباطات اجتماعی بر میشمارد. به این معنا که ارتباطات اجتماعی و تحکیم و تقویت آن به این است که شخص به مفاد سوگندی که خورده عمل کند تا اعتماد همچنان باقی مانده و تحکیم شود.
بنابراین شکستن سوگند و عمل بر خلاف مفاد آن، از نظر قرآن کاری سفیهانه و نابخردانه است.(نحل، آیه ۹۲) به این معنا که حکم عقل و عقلا بر این است که انسان به مفاد سوگندی که خورده وفادار باشد و آن را انجام دهد و اینگونه اعتماد عمومی را به خود جلب و حفظ کند. کسانی که بر خلاف مفاد سوگند عمل میکنند کاری نابخردانه انجام میدهند و افرادی بیعقل هستند؛ چرا که با این کار سرمایه اجتماعی خود یعنی اعتماد مردمی را از دست میدهند. بیگمان اعتماد عمومی، مهمترین سرمایه اجتماعی هر کسی است که فقدان آن به معنای فقدان اعتبار اجتماعی میباشد.
اصولا سوگند به خدا در جامعه ایمانی به معنی ایجاد اعتبار و پذیرش آن از سوی مومنان است(مائده، آیات ۱۰۶ و ۱۰۷) و کسی که بر خلاف مفاد سوگند عمل میکند، این اعتبار را از دست میدهد و از دایره اهل تقوا و مغفرت بیرون میرود وخشم الهی را به جان میخرد و مومنان را با خود دشمن میکند.
در جامعه ایمانی هر مومن به این باور رسیده است که سوگند به خدا به معنای وکالت و کفالت الهی در آن امر میباشد. بنابراین شخص همواره در ایناندیشه است که بر خلاف مفاد سوگند عمل نکند تا خشم الهی را به جان نخرد.
خداوند در آیات ۶۲ تا ۶۴ سوره توبه، توجه انسان به عذاب آخرتی را مانع سوگند دروغ میداند و میفرماید که این توجه موجب میشود تا شخص حاضر نشود برای رضایت مردم و یا رسیدن به اهداف زودگذر دنیا رضایت خدا و رسول (ص) را به کناری گذارد و بر خلاف مفاد سوگند خویش عمل کند.
نماز گزاری بر اساس آیه ۱۰۶ سوره مائده نیز چنین نقش بازدارندگی را نسبت به عدم وفای به سوگند بازی میکند. به این معنا که موجب میشود تا شخص از سوگندهای دروغ پرهیز کند و با پاکسازی روحیات خود، همواره عامل به سوگند خود بوده و وفادار به مفاد آن باشد.
پیامدهای سوگند دروغ
خداوند در آیاتی از مومنان میخواهد تا از هر گونه سوگند دروغ پرهیز کنند(آل عمران، آیه ۷۷ و نیز مائده، آیات ۱۰۶ و ۱۰۷و مجادله، آیات ۱۴ و ۱۵) چرا که سوگند دروغ عذاب دردناک خداوند در آخرت را در پی دارد.
(آل عمران، آیه ۷۷)
از آیات ۶۲ و ۶۳ سوره توبه این معنا نیز به دست میآید که سوگند دروغ جهت حفظ آبرو در برابر مردم، بیتوجه به رضایت خداوند و پیامبرش(ص) نه تنها موجب عذاب اخروی میشود بلکه ذلت و خواری و رسوایی عظیم و بزرگی را نیز به دنبال خواهد داشت. این بدان معنا خواهد بود که سوگند دروغ نه تنها موجب اعتبار و حفظ آبرو نیست، بلکه خود زمینهساز بیآبرویی و رسوایی و ذلت خواهد شد.(قلم، آیات ۱۰ و ۱۶)
سوگند دروغ موجب هلاکت انسان(توبه، آیه ۴۲) و محرومیت از بهرههای فراوان اخروی(آل عمران،آیه ۷۷) میشود و خداوند شخص را از هرگونه توجهات خاص بیبهره میکند(همان) و حتی با این دسته از مردمان در آخرت سخن نمیگوید.(همان)
تاکید بر این مسائل از آن روست که سوگند دروغ پایه بیاعتمادی را در جامعه تحکیم میبخشد و بزرگترین سرمایه اجتماعی یعنی اعتماد عمومی را از میان میبرد. از این رو عادت به سوگند یاد کردن زیاد و بیمبالاتی در آن حتی اگر دروغ نباشد، امری ناپسند و مذموم دانسته شده است(قلم، آیه ۱۰ و نیز بقره، آیه ۲۲۴ و مجمع البیان، ج ۱ و ۲، ص ۵۶۷) و انسانها باید نسبت به افرادی که وقت و بیوقت برای هر امر کوچک و بزرگی سوگند میخورند هوشیار باشند. همچنین اطاعت از چنین افرادی میتواند آثار بدی به دنبال داشته باشد، بنابراین لازم است که از اینگونه افراد پرهیز شود و به سخنانشان ترتیب اثر نداد.(همان)
از نظر قرآن سوگند دروغ، مانع از تزکیه و رشد انسان میشود(آل عمران، آیه ۷۷) و مومنان باید مواظب باشند که در دام شیطان نیفتند.
چنانکه گفته شد عادت به سوگند زیاد یاد کردن و بیمبالاتی در آن مذموم و ناپسند و عامل مهم در بیاعتمادی عمومی نسبت به شخص است و عقل و عاقلان نمیپذیرند که شخص برای هر چیزی سوگند بخورد. از این رو خداوند در آیه ۹۲ سوره نحل از مردم میخواهد تا از بهکاربردن سوگند در معاملات مادی خودداری کنند و تنها زمانی به سوگند متوسل شوند که حقایق سرنوشت سازی را برای جامعه میخواهند با آن اثبات کنند.(یونس، آیه ۵۳)
بنابراین نباید برای هر چیز هر چند بزرگ به سوگند متوسل شد چه برسد برای امور جزیی و خرد که ارزش سوگند خوردن به نام خدا را ندارد.
در روایات است که امام سجاد(ع) حتی برای اثبات حق خویش حاضر نشد تا سوگند یاد کند. ابوبصیر گوید: امام باقر(ع) فرمود: پدرم زنی داشت که از خوارج بود ...یکی از غلامان آن حضرت به وی گفت: یابن رسولالله (ص)! در خانه شما زنی است که از جدت علی بن ابیطالب بیزاری میکند؟ پدرم او را طلاق داد. او پیش امیر مدینه رفت و شکایت کرد که علی بن الحسین مهریه مرا نمیدهد، امیر مدینه به پدرم گفت: یا علی بن الحسین! یا باید سوگند بخورید که صداق او را دادهاید و یا باید مهریهاش را بدهید.
امام فرمود: پسرم! برخیز و برای این زن چهار صد دینار بیاور.
«فقلت: له یا ابه جُعلت فداک اَلستَ مُحّقاً؟ گفتم: پدرجان فدایت شوم مگر شما به حق نیستید؟!!
فقال لی: بلی یا بنی ولکنّی اَجللتُ الله ان احلف به یمین صبر»؛ فرمود: بلی ولی من خدا را بزرگتر از آن میدانم که برای پول به او قسم بخورم.(فروع کافی، کلینی، ج ۷، ص ۴۳۵، کتاب الایمان)
عواقب سوءاستفاده از قسم
برای اهداف دنیایی
یکی از مشکلات اساسی در جوامع آن است که برخی برای تحت تاثیر قرار دادن دیگران، سوگندهای شدید و غلیظی به خدا میخورند تا اینگونه مردمان را به سوی خود جلب کرده و اعتمادشان را نسبت به خویش افزایش دهند؛ ولی در مقام عمل بهسادگی سوگند خویش را میشکنند و حنث قسم میکنند.
خداوند در آیه ۷۷ سوره آل عمران به اخلاق ناپسند برخی از اهل کتاب اشاره میکند که برای رسیدن به اهداف زودگذر و ناپایدار دنیوی سوگند میخوردند و مثل آب خوردن آن را میشکستند. خداوند در همین آیه تبیین میکند که آنها با این کار آینده خود را نابود میکنند و در آخرت هیچ بهرهای از بهشت نخواهند برد؛ چرا که سوءاستفاده از سوگند و دیگر ارزشهای دینی، یکی از مهمترین عوامل سست شدن ایمان و عقاید دیگران است(نحل، آیه ۹۴) که اثر آن نیز از دست رفتن سرمایه وجودی شخص و خسران بزرگ در قیامت است. از این رو خداوند در این آیه و نیز ۲ و ۳ سوره منافقون هرگونه سوءاستفاده از سوگند برای پیشبرد اهداف و مقاصد فریبکارانه را حرام میداند و آن را عامل عذاب در آخرت بر میشمارد
(مجادله،آیات ۱۴ و ۱۵)
البته برخی از مردم با سوءاستفاده از قسم مردم را از راه خدا دور میکنند که این عمل زشت و نادرست نیز توبیخ و خشم الهی را بر میانگیزد(منافقون، آیه ۲) هر چند که اگر این افراد به آثار رفتار خویش توجه کنند در مییابند که چقدر ضرر کردهاند و هیچ چیزی به دست نیاوردهاند،
خداوند در همین آیات ۲ و ۳ سوره منافقون اینگونه سوءاستفاده افراد بیماردل و منافق از قسم را نشانه عدم درک و عدم شعورشان معرفی میکند؛ چرا که با این عمل بسیاری از سرمایههای وجودی در دنیا و آخرت را از دست میدهند و موجبات سلب اعتماد عمومی از خود را فراهم میآورند.
خداوند در آیه ۵۳ سوره نور روشن میکند که سوءاستفاده منافقان و افراد بیمار دل از سوگند به خدا و دیگر مقدسات دینی، برای پوشاندن چهره کریه و مزورانه خویش میباشد که در نهایت روشن میشود و رو سیاهی به زغال میماند.
بدتر از این افراد کسانی هستند که به خداوند سوگند میخورند ولی در مقام عمل بر خلاف مفاد آن میروند و قسم خود را زیر پا میگذارند. خداوند در آیه ۹۱ سوره نحل کسانی که سوگند خود را میشکنند، تهدید میکند و آن را به منزله خیانت به ضمانت الهی معرفی میکند و در آیات ۲ و ۳ سوره منافقون، شکستن سوگند و قسم را خصیصه بیماردلان سست ایمان بر میشمارد و در آیه ۷۷ سوره آل عمران هر گونه سوداگری با شکستن عهد الهی و سوگندهای خویش را از گناهان بزرگ محسوب میکند.
کسانی که سوگندهای خویش را نادیده میگیرند و برخلاف مفاد آن کار میکنند، گرفتار سختیها و ناملایمات و بدیها خواهند شد و خود را در انحراف و لغزش بزرگی قرار میدهند که دوزخ سرانجام آن خواهد بود.(نحل،آیه ۹۴)
براین اساس در اسلام شکستن سوگند در صورت انعقاد آن با عزم و اراده و راجح بودن متعلق قسم،حرام و گناه بزرگ شمرده شده است.(مائده، آیه ۸۹ و نحل، آیه ۹۱) و در صورت شکستن قسم، شخص باید با رعایت توان خود یکی از کفارات یعنی اطعام ده مسکین، تهیه پوشاک برای آنان و آزاد کردن یک بنده را متقبل شود.(مائده، آیه ۸۹) و در صورت ناتوانی محض و عدم توان پرداخت کفاره مالی تخییری سه گانه، میبایست سه روز روزه بگیرد.(همان)
این تشدید مجازات و کیفر از آن جهت است که کسی وسوسه نشود بیخود برای مقاصد دنیوی سوگند به خدا بخورد و یا بر خلاف مفاد سوگند منعقد خود عمل کند و سوگند خود را بشکند.
کوتاه سخن آنکه سوگند وسیلهای است برای ایجاد اعتماد و اطمینان به طرف مقابل.توصیه اسلام آن است که شخص حتی الامکان از سوگند خوردن پرهیز کند اما اگربه هر دلیل سوگند خورد باید حتما مقید به آن باشد و چنانکه به سوگند خود عمل نکرد یا برخلاف آن اقدام کرد گناهی بزرگ مرتکب شده و باید تاوان آن را بدهد که پرداخت یکی از کفارات سهگانه است.