مجموعه خاطرات مرحوم محمد محمدی ریشهری- جلد اول- 47
کودتای ابلهانه
ادامه تحقیق از آقای شریعتمداری
سؤال: آيا ميخواستيد اقدامي براي خنثي شدن اين توطئه انجام دهيد؟
جواب: بلي، قطعاً اگر احتمال عقلايي ميدادم، تصميم داشتم كه علاجي كرده باشم.
سؤال: با توجه به اينكه قبلاً نوشتهايد كه آنها گفتند ما افرادي داريم و با توسل به زور ميخواهيم حكومت را ساقط كنيم، شما براي خنثي شدن اين توطئه از چه راهي ميخواستيد اقدام كنيد؟
جواب: فكري نكرده بودم، ولي البته به نظرم ميرسيد كه در آن صورت بايد به مقامات مربوطه اطلاع بدهم و اينكه عجله نكردم چون كار [را] ابلهانه ميدانستيم و خيال ميكردم قبل از ثبوت قطعي، شايد موجب گرفتاري عده[اي] بيگناه شويم و احتمال هم ميدادم كه از طرف بستگان آنها ترور شويم. اينها افكاري بود كه در ذهنم جولان ميكرد كه منتهي به تصميم گردد.
سؤال: با توجه به اينكه صريحاً نوشتهايد كه تصميم داشتند در يكي دو ماه آينده تصميم خود را عملي كنند و با توجه به اينكه خنثي كردن توطئه در وقت اجرا امكانپذير نيست [و] با مشكل است، آيا وظيفه نميدانستيد كه فوراً مقامات مسئول را در جريان بگذاريد؟
جواب: حقير اين حسابهاي دولتي را وارد نيستم، ولي در انجام عمل آنها كه موفق شوند، باور نكردم و كار [را] ابلهانه تصور كردم، زيرا ايشان ميگفت ما در تهران میان مردم عدهاي را داريم كه اين كار را بكنند. گفتم، اما ممكن است كه شما عده حسابي داشته باشيد و دولت متوجه نشود، ثانياً عده معدودي در مقابل دولتي كه عراق را از پا درميآورد، چه ميتواند بكند.
سؤال: آيا شما احتمال ميداديد كه دولت از اين امر مطلع باشد؟
جواب: عادتاً دولت از كارهايي كه در اين سطح باشد مطلع ميشود و من هم روي اين قاعده گمان ميكردم كه دولت بايد بداند، البته مقصود اطمينان عادي است.
سؤال: اگر اطمينان داشتيد كه دولت ميداند، لازمه دانستن دولت اين است كه تماس آنها را با شما نيز ميداند و لذا ميدانستيد كه بعداً مزاحم شما هم خواهند شد و براي اين امر فكري ميكرديد، آيا اين تناقض در گفتار شما نيست؟
جواب: اين ابداً تناقض نيست، زيرا آنچه گفتم كه دولت ميدانسته است مقصود دانستن كليات بود و اينكه ايشان يعني مهدوي اينجا آمد به عنوان معمولي آمد، منتها در ضمن جلسه چيزهايي را گفت و من ابداً موافقت نكردم و نهي كردم و فكر كردم كه اگر بر فرض دولت هم بداند، كاري انجام نشده است.
حقير قول موافقتي ندادم و بلكه رد كردم. تصور نميكردم اگر دولت با وضعي كه هست بداند براي من محذوري داشته باشد، زيرا غير از نهي و... هيچ كاري انجام نشده است.
سؤال: آيا عبدالرضا حجازي در رابطه با اين توطئه با شما صحبت كرده يا خير؟
جواب: ايشان در چند ماه پيش در قم آمد و با ما ملاقات كرد و ايشان ابداً گزارش بهما نياورد و به عنوان مسخره نام قطبزاده را آورد و آنچه يادم هست به مسخره گرفته بوده است و غير از اين در اين باب مطلبي با ما صحبت نكرد و آنچه فعلاً احتمالاً به نظرم ميرسد، ميگفت قطبزاده در مجلس عمومي كه در جنب ما نشسته بود، چيزهايي را در باب ارتباط و با هم بودن ميگفت و من گفتم برو بابا، ميخواهد فردا ما را به هيچ گير بيندازد.
سؤال: آقاي مهدوي از قول آقاي قطبزاده چه مسائلي را مطرح كرد؟
جواب: من يادم نيست كه اسم قطبزاده را آورده باشد چون ميدانست كه من با قطبزاده ميانه خوبي ندارم. آنچه در نظرم است اساساً اسمي از قطبزاده نيامده است.
سؤال: در بازجويي قبلي مطرح كردهايد كه اطلاع دادن به مقامات محذوراتي داشت، اين محذورات را بيان كنيد؟
جواب: اولاً چون باور نكرده بودم احتمال ميدادم كه اگر اطلاع غيرصحيحي بدهيم عده[اي] بيگناه گرفتار شود و مسئوليت شرعي آن به عهده اينجانب باشد. دوم، احتمال ميدادم كه در اين صورت، عواملش ما را ترور كند. احتمال عقلايي قضيه هم در بين نبود كه اهم و مهم شود و علاوه چون وقتش موسع بود در فكر بودم كه چه كنم.
سؤال: آقاي عباسي در جريان اين توطئه قرار گرفته بود يا خير؟
جواب: آقاي عباسي در آن مجلس رفت و آمد ميكرد، ولي يادم نيست كه حرفها را كاملاً شنيده است يا نه، ولي بر فرض شنيده باشد هيچ حرفي نزد و هيچ وعدهاي به ايشان نداد.
سؤال: مبلغ 500 هزار تومان پول كه آقاي عباسي براي قطبزاده فرستاده از سوي شما بوده؟
جواب: در قم، اينجانب به ايشان ده هزار تومان عيديانه داديم، ولي 500 هزار تومان نداديم، ولي آقاي عباسي اختيار مالي ما را داشت. از قرار مسموع اين مبلغ را به ايشان در تهران بابت قرض خانه يعني به مهدوي داده است. حالا مهدوي پول را چهكار كرده است نميدانيم.
سؤال: شما قبل از دستگيري آقاي عباسي مطلع شديد كه مبلغ مذكور را به مهدوي داده يا خير؟
جواب: در نظرم نيست ولي بعداً شنيدم و من موقعي كه گفتوگويي شد اعتراض كردم كه نظر به وضع مالي ما، اين پول زياد است. خوب بود براي قرض خانه
دويست الي سيصد هزار تومان داده ميشد، ولي گذشته بود و ما هم به آقاي عباسي، به طوري كه نظرم ميرسد، نسبت به مقدار پول كه زياده از معمول ما بود گفتم كه صلاح نبود؛ البته اين قبل از دستگيري بوده است كه هنوز در حد تصميم بود و يا داده بوده است، يادم نيست.
سؤال: بنابراين قبل از دستگيري عباسي شما متوجه شديد كه پولها را به مهدوي داده و با توجه به اينكه سابقهي سوءنيت وي را نسبت به حكومت ميدانسته، نتيجه اين ميشود كه شما حداقل به فرد يا افرادي كه در مقام براندازي رژيم هستند كمك كردهايد؟
جواب: اين پول به ايشان بابت سوءنيت داده نشده است، بابت اينكه سيد محتاجي است و با ما سابقه داشت. قبلاً هم پول ميگرفت و پول ميداد و پولي نيست كه متناسب مخارج توطئه باشد. يك مقداري هم اين خاطره را داشتيم كه شايد از راه بي پولي و احتياج، دست به خود فروشي ميكند. شايد وسيله باشد كه از اين كارهاي خلاف نكند و عندالله تعالي حجت تمام شود.
سؤال: آيا نسبت به عملكرد خود در رابطه با در جريان گرفتن اين توطئه در برابر جمهوري اسلامي ايران پشيمان نيستيد؟
جواب: قصد سوئي نكردهام كه پشيمان شوم. من نسبت به جمهوري اسلامي رأي علني دادهام و بر همان رأي باقي هستم، ولي پشيمان هستم از اينكه چرا بايد كاري بكنم كه اين همه سوءتفاهم و سوءتفسير داشته باشد و اگر متوجه سوءتفاهم بودم، قطعاً نميكردم.
سؤال: شما آقاي عباسي را عادل ميدانيد و گفتههاي او را تصديق ميكنيد يا خير؟
جواب: من از ايشان بدي نديدهام، ولي ملتزم نيستم كه هرچه ايشان گفته باشد تصديق كنم. آدم خوبي ميدانم ولي عدالت، ميزانهاي ديگري دارد كه آن را هنوز نميدانم.
سؤال: شما در جلسه قبل نگفتهايد كه من ايشان را عادل ميدانم و گفته او را قبول دارم؟
جواب: اگر در جلسه قبل عادل گفته باشم، به معناي حقيقي كلمه نيست، يعني آدم خوبي است، ولي يادم نميآيد كه گفته باشم كه گفتههاي او را قبول ميكنم. ايشان سابقاً در خيلي از مسائل با ما اختلاف عقيده داشت.
سؤال: شما چگونه كسي را كه عادل نميدانيد و احتمال دروغگويي او را ميدهيد مسئول اموال مسلمين نموديد؟
جواب: من ايشان را امين مالي ميدانم و غير از ايشان كساني هستند كه اموال ما را تقسيم ميكردند. امين مالي بودند، ولي عدالت آنها معلوم نبود و اين رويه تمام آقايان مراجع است كه در اموالشان كساني را دخالت ميدهند كه امانت مالي دارند و عدالت آنها محرز نيست.
سؤال: بنابراين پولهايي كه از بيتالمال، ايشان مصرف كرده، مورد تأييد شما است؟
جواب: البته ايشان به طور كلي اختياراتي داشتهاند، ولي غالباً موارد را به اينجانب صورت نميدادند. هر ماه به دارالتبليغ و انتشارات و خادمها و مخارج بيروني و پولهاي زيادي براي جنگزدهها ميدادند، بدون اينكه از جزئيات آنها اطلاعي داشته باشم و گاهي بدون اطلاع من به بعضي از آقايان اهل علم بلاد، پولهايي را ميدادند و بعد به من اطلاع ميدادند كه اگر قبلاً گفته بودند آن مقدار را صلاح نميدانستم، ولي به هر حال خيانت نكرده بود.ب