مدعیان اصلاحات از تلاش برای براندازی به همنوایی با تجزیهطلبان رسیدند
سرویس سیاسی-
در بخشی از این گفتوگو آمده است: « نميتوان آنچه كه امروز در خيابان، دانشگاه، مدرسه و حتي پشتبام منازل شاهد آن هستيم را با تجربههاي قبلي در سال57، دوران اصلاحات، سال 88 و حتي اعتراضات سالهاي 96 و 98 مقايسه كنيم. جنبش اخير با همه نمونههاي قبلي بسيار متفاوت است.... عامليت زنان در اين جنبش بسيار به چشم ميخورد. ورود جوانان و نوجوانان در آن برجسته است. تبديل دانشگاههاي غيرسياسي به دانشگاههاي سياسي به چشم ميخورد.»
گفتنی است جدا از این نکته که اساسا آنچه به عنوان سرطان وطن در عنوان و متن این گفتوگو از آن یاد شده، همان مدعیان اصلاحات هستند که طی سه دهه گذشته همواره به مثابه یک توده بدخیم به مولفههای قدرت کشور حمله کرده و در پی نابودی یا حداقل تضعیف آنها بودند، تلاش این روزنامه اصلاحطلب برای تایید و اعتباردهی به آشوب و اغتشاشات اخیر که به اذعان تقریبا همه ناظران سیاسی و بینالمللی یک جنگ ترکیبی تمام عیار از سوی دشمنان علیه ملت ایران بود در حالی است که اخیر یک فایل صوتی از رعنا رحیم پور خبرنگار رسانه سلطنتی انگلیس منتشر شده که وی صراحتا افشا میکند که آشوبطلبان و رسانههای آنها در اغتشاشات اخیر تجزیه و تکهپاره کردن ایران را دنبال میکنند.
به عبارتی مدعیان اصلاحات در سیاست ورزی به چنان فضاحت و افولی رسیدهاند که پس از سرشکستگی چند باره در تلاش برای براندازی نظام مقدس جمهوری اسلامی، به همنوایی با تجزیهطلبان برای تکه پاره کردن ایران رسیدهاند.
مگر زنجیرهایها طرفدار نجومیبگیران نبودند؟!
روزنامه شرق در سرمقاله روز گذشته خود نوشت: «احساس عدالت تأثیر زیادی بر رفتار افراد جامعه دارد. احساس بیعدالتی در خیلی از روابط اجتماعی ممکن است شکل بگیرد مانند احساس بیعدالتی در روابط خانوادگی، کاری، دوستی، اقتصادی و....»
در ادامه این نوشتار آمده: «یک نمونه از احساس بیعدالتی به رابطه بین افراد جامعه با مدیران و دولتمردان بازمیگردد. قاعدتا کسی که پست مدیریتی مهمی در ساختار اداری دارد، پاداش، حقوق و مزایای بیشتری نسبت به یک کارمند یا فرد عادی دارد چون مسئولیت سنگینتری دارد و اگر در کارش اشتباهی باشد، آسیب بیشتری به جامعه وارد میشود بنابراین تحت فشار بیشتری است. بر این اساس، مسئولیتپذیری هزینهای است که باید با پرداختها و امتیازات جبران شود. هزینه یعنی محدودیتهای بیشتر، نگرانی فزونتر و آرامش ذهنی کمتری برای افراد دارای پستهای مدیریتی ارشد وجود دارد.»
این روزنامه نوشت: «بنابراین اگر هزینهها بیشتر است، پس پاداشها هم باید بیشتر باشد. اما نکته این است که اگرچه پاداشها و هزینههای دو فرد یا دو گروه ممکن است متفاوت باشد، در اینجا کارمند عادی با مدیر ارشد، اما سود این دو یعنی پاداش منهای هزینه باید به سمت برابری گرایش پیدا کند... بنابراین افراد احساس میکنند مدیران و دولتمردان از پاداشها و امتیازات زیادی بهرهمند هستند درحالیکه هزینه چندانی متوجه آنها نیست. بنابراین پاداش آنها را بیش از حد و پاداش و سود خودشان را کمتر از حد برآورد میکنند.»
خواندن این سطرها ناخودآگاه یادآور زمانی شد که موضوع بسیار زننده و زشت حقوقهای نجومی مطرح شد. روزنامه کیهان در گزارشی مستند پیرامون دریافتیهای نجومی مدیرعامل یکی از بانکها در دولت قبل افشاگری کرد و سپس در ادامه این روند برخی حقوقهای نجومی دیگر نیز برملا شد.
واکنش طیف موسوم به اصلاحطلب در آن زمان چه بود؟! چنانکه میدانید در آن دوره دولت، مجلس و شورای شهر و شهرداری تهران در اختیار طیف اصلاحاتی بود. بنابراین در پستهای مختلف مدیران و مسئولانی که در راس کار بودند عمدتا از اصلاحطلبان بودند. لذا طیف اصلاحطلب ابتدا به مالهکشی بر روی این پدیده زشت روی آورد و در ادامه وقتی دید که پافشاری بر حمایت از نجومی بگیران به قیمت نابودی سرمایه اجتماعی رو به تحلیلش تمام میشود از این روند دست برداشت.