kayhan.ir

کد خبر: ۲۵۲۹۳۱
تاریخ انتشار : ۱۵ آبان ۱۴۰۱ - ۱۸:۴۹

شیپور و بنگاه‌های خشونت فحاشی و هتاکی

 
 
عزیزالله محمدی(امتدادجو)
مسلم است که وقایع اخیر تحت هر نامی که باشد( مطالبه، انتقاد، اعتراض، اغتشاش، براندازی، تجزیه طلبی و ...)  بیش از هر چیز یک مسئله اجتماعی است که موضوعاتی دیگر از قبیل امنیت و اقتصاد و فرهنگ و ... را می توان در ذیل آن بررسی کرد و به‌طور یقین اصول و علم جامعه‌شناسی بهترین بستر برای بررسی زوایا و ابعاد این وقایع می‌تواند باشد؛ اما! سوال این است که عامل یا عوامل تاثیرگذار بر شکل‌گیری این اتفاقات اجتماعی را -فارغ از مطالبات طرفین- در کدام بستر و چگونه باید جست وجو کرد؟
رهبر فرزانه انقلاب اسلامی چندین سال پیش در بدو رشد علاقه‌مندی جامعه برای برخورداری از فضای مجازی طی یک سخنرانی مهم گفتند: 
«من اگر رهبر انقلاب نبودم، رئیس فضای مجازی می‌شدم.»
این کلام رهبری نشان از اهمیت فضای مجازی و میزان تاثیرگذاری این فضا بر جامعه است که اگر طی سالیان گذشته به همان اندازه که مورد توجه رهبری بود، نزد مسئولین مربوطه و دولت‌های حاکمه نیز اهمیت داشت؛ قطعا امروز لحظه به لحظه با جریان سازی‌های مختلف و دروغ‌پراکنی‌ها روبرو نبودیم و اگر هم جریان سازی‌ها و دروغ پراکنی‌ها موجود بود، باور عموم به اندازه‌ای نسبت به حقیقت فضای مجازی آگاه بود که تحت تاثیر القائات دروغین، مطالبات و اعتراضات خود را در قالب اغتشاش بر بستر جامعه نمی‌آوردند.
فضای مجازی همان‌طور که از نامش پیداست به خودی خود فضایی غبار آلود و بنا به ذات وجودی خود فضایی غیر واقعی برای انتشار اخبار است که در آن هر کس می تواند دنیای مطلوب خودش را با کمی تغییرات در عکس و فیلم و متن به دیگران نشان بدهد و با ایجاد جذابیت و لذت، مخاطبین خاص خود، به‌ویژه گروه سنی نوجوان و جوان را به شدت جذب کند.
طی سه سال گذشته شیوع کرونا -که شاید عاملی دست ساز بوده برای همین روزها- موجبات تعطیلی مدارس و وابستگی آموزش به فضای مجازی را فراهم کرد تا مزید علت مضاعفی باشد برای گره خوردن بیشتر نوجوانان و جوانان به این فضا که علی رغم توصیه های متوالی و 
پی‌درپی رهبری، مغفول باقی ماند و برنامه ریزی‌ها و نظارت‌های موثر و ملموس در زمان لازم و به هنگام صورت نگرفت  -که ما در این مقال و مجال قصد پرداختن به آن را فعلا نداریم- و به‌طور فزاینده‌ای این دنیای پر جاذبه و لذتبخش توانست اکثر جوان‌ها  را بیشتر از پیش وابسته به خود کرده و برای آنها خوراک خبری با اهداف مطلوب خویش تامین و دقیقا این قشر از جامعه را مستغنی از رسانه های حقیقی و داخلی کند.  درکنار فضای مجازی، فعالیت شبانه روزی شبکه های تلویزیونی فارسی زبان لندن نشین وابسته به دلارهای سعودی نیز سوی دیگر ماجرا است که بر آتش فتنه می دمند و خود را داعیه دار و دلسوز جامعه ایران نشان می دهند و آشوب‌ها را به شکل رسانه ای سازماندهی و هدایت می کنند که لازم است به این رسانه های وابسته به فتنه و عناد چند موضوع یاد آوری شود.
اول اینکه، حرکت و میل به تغییر و پویایی و رشد به‌طور ذاتی در وجود ملت‌های بزرگی چون مردم ایران هست که اربابان شما به دلیل خفقانی که در جوامع خود ایجاد کرده اند قادر به درک این موضوع نیستند و در بدترین حالتِ تحولات این روزهای ایران، باید بگوییم که این اتفاقات محصول پویایی جامعه و میل به کمال است که ایران و جمهوری اسلامی را مستحکم‌تر و باتجربه‌تر از پیش خواهد کرد.
با یک جست‌وجوی ساده در فضای اینترنت می‌توان تعریف جامعه پویا را این‌گونه دریافت: جامعه پویا یا دینامیک جامعه‌ای است که در آن حرکت جامعه در تمام زمینه‌ها شتابنده، متغیر و متحرک است و در واقع تمام ساختار جامعه در همه نظام‌های اقتصادی و سیاسی و فرهنگی و آموزشی به‌دنبال نوآوری، نوخواهی و نوجویی و نوگرایی است.
با تعریف ارائه شده از جامعه پویا این رسانه‌های ماهواره‌ای جیره‌خوار، از همان سیاست داخلی رسانه‌های خود که مبتنی بر اراده سرمایه‌گذاران سعودی و غربی است می توانند دریابند که کشوری مثل عربستان و سایر کشورهای حاشیه خلیج فارس و حتی بعضی کشورهای اروپایی هیچ‌گاه بستری برای پویایی جامعه ایجاد نمی کنند و خفقان و اختناق ویژگی دائمی و پایدار در بسته‌بندی شیک شده این کشورها است و حتی موضوعات پیش پا افتاده‌ای مثل برهنگی و عریان بودن و یا همجنسگرایی پوششی است بر اصل خفگان فکری و اندیشه ای و اعتقادی این حکومت‌ها.
شاید در میان این کشورها  بتوان فرانسه را به دلیل تحرکات اجتماعی صنفی و گروهی که گاهی به خیابان‌ها کشیده می شود و تبدیل به اعتراض‌های گسترده می شود؛ مستثنی کرد، اما همین کشور فرانسه هم که این نوع پویایی را محصول انقلاب‌های گذشته خود می داند، آزادی کامل برای بیان عقاید و رفتارها را ارائه نمی دهد و با موضوعاتی مثل هولوکاست که یک موضوع تاریخی و قابل تحقیق است و یا حق برخورداری از حجاب اسلامی، برخوردی به شدت بسته و غیرقابل قبول دارد که حتی می‌توان در ذیل حقوق بشر این موارد را دنبال کرد.
دوم اینکه به هر دلیل، علی رغم استحاله شدن بخشی از جامعه توسط این رسانه‌های شیپور به دست، آنها به‌خوبی می دانند که با روند حاضر این دوران به زودی سپری خواهد شد و مثل سایر وقایع چهل و سه سال گذشته آنچه باقی خواهد ماند تجربه ارزشمندی است که بر قوام و دوام ایران خواهد افزود و سناریوهای در آب نمک خوابیده و نیروهای زیر زمینی جبهه غربی ، عبری و عربی با میلیاردها دلار سرمایه هزینه شده به ورطه نیستی خواهند پیوست و افتخار دیگری بر افتخارات ایران اسلامی نصیب خواهد شد.
این تمایز جمهوری اسلامی ایران با سایر حکومت‌های منطقه است که از دل اتفاقات، نقطه برتری و فرصت را کشف می کند و بر تجربه خود می افزاید و علی القاعده این وقایع نیز علاوه بر بازشناسای نقاط ضعف، موجبات تنومند شدن درخت انقلاب اسلامی را فراهم خواهد کرد و مهره‌های در تاریکی خزیده دشمن، خاموش و توطئه‌های طراحی شده چندین ساله آنان نیز نقش بر آب خواهد شد. خالی از لطف نیست درعینیت بخشی به این موضوع به مرور یک جمله از سخنان چند روز پیش سردار سلامی بپردازیم: «با همین جوانهای فریب خورده به سراغتان خواهیم آمد.»
چند پیشنهاد برای رسانه‌ها
در نقطه مقابل رسانه های معاند و در عرصه نبرد رسانه ای، فضای رسانه ای موجود و بالفعل داخلی باید از انفعال خارج شده و به‌صورت جدی سمت پیکان نبرد را به سمت ایجاد کنندگان و هدایت کنندگان اغتشاش و نا امنی ببرد.
بیان چند واقعیت از ماهیت این رسانه‌ها و همین‌طور ایرانیان خارج نشین که پلاکارد «زن، زندگی، آزادی» به دست گرفته اند می تواند خیلی از سوء تفاهم‌های جامعه را پاسخ بدهد و رسانه‌های معاند و طیف دنبال کننده آنها در داخل و خارج را به پاسخگوی وادار کند. 
نمونه‌ای از این واقعیت و پرسش‌ها این است که آن دسته از ایرانی‌های خارج‌نشین که چه در فضای مجازی و چه در خیابان‌های برلین و یا جلوی سفارتخانه‌های ایران تجمع داشتند، بنا به آمار و تصاویر، حتی به اندازه هفت درصد ایرانیان خارج‌نشین هم نیستند؛ اما در فضای رسانه‌ای چنان القاء می‌شود که گویی اکثریت هستند و هوچی‌گرایانه با خشونت تمام اقدام به فحاشی و هتاکی می‌کنند. البته این موضوع در جایی دیگر قابل بحث و بررسی است که چرا اصلا این طیف از جماعت از دایره عفت و حرمت و ادب خارج شده‌اند و تنها شیوه ممکن خود را در خشونت، فحاشی و هتاکی می بینند که دامنه این نوع رفتارها حتی در چند دانشگاه داخلی نیز مشاهد شد.
نکته این است که قریب به اکثریت ایرانیان مقیم اروپا و آمریکا تحت هر شرایطی – حتی اگر به طور محال حاکمیت تغییر یابد- به ایران 
باز نخواهند گشت؛ و این ریشه در انتخاب زیستگاه و سبک زیستی و نیز شغل و پیشه آنها دارد؛ یعنی به این معنی که این ایرانیان یا افراد موفقی در اروپا و آمریکا هستند که به جز استثنائاتی که خود را مدیون و متعلق به ایران می دانند؛ به دلیل موفقیت های موجودشان، انگیزه ای برای بازگشت ندارند و یا افراد ناموفقی هستند که باز هم به غیر از استثنائاتی روی بازگشت به ایران را ندارند و قطعا با توجه به موضوع تفاخر بر زندگی در غرب که به همین دلیل نیز مهاجرت کرده اند روی بازگشت به ایران را نخواهند داشت.
پس موضوع چیست که عده ای از اینها بر آتش آشوب و فتنه می دمند؟ و اساساً آیا این گروه را باید ایرانی بدانیم؟ نسبت و میزان ایرانی بودن این طیف با ایران به چه اندازه است که به خود اجازه می‌دهند تا این حد در خصوص مسائل داخل ایران اظهار نظر کنند؟
به‌نظر می‌آید علاوه بر بغض و کینه این افراد به انقلاب اسلامی، موضوعاتی از قبیل فان و سرگرم بودن با آشوب‌های داخلی و اصل جلب توجه و مطرح شدن نیز از انگیزه های این افراد است که هر کدام از این جماعت تلاش دارند به‌خاطر آنکه در داخل ایران به فراموشی سپرده شده‌اند خود را مطرح کنند و فضای مجازی با قدرت ایجاد دنیای مطلوب، بهترین بستر و فرصت برای مطرح شدن آنهاست که با یک رصد ساده در فضایی مثل اینستاگرام و توییتر و با کمی سواد روانشناسی می‌توان به این موضوع صحه گذاشت. 
جمع‌بندی
مع‌الوصف، هیجان و اشتیاق و فعالیت رسانه‌ای گروه‌های محدودی از ایرانیان به اصطلاح خارج‌نشین برای پیگیری خط شایعه و اغتشاش آن گونه است که گویی اکثریتی تاثیرگذار هستند؛ بنابراین لازم است در جهت تنویر افکار عمومی و در نقطه مقابل، فعالیت موثر رسانه‌ای به‌ویژه در فضای مجازی با اتخاذ سیاست واحد و با سناریو مشترک مورد توجه قرار بگیرد.
شاید تولید محتوای مناسب با توجه به ذائقه جامعه، جذب فعالین موثر فضای مجازی، جذب سلبریتی‌های موثر به جای وانهادن آنها به جبهه مقابل، واگذاری تریبون و رسانه به افراد موثر و نظریه‌پرداز، واکاوی دقیق نظریه‌پردازان به‌ویژه فعالان رسانه‌ای فضای مجازی، هدایت فضای مجازی از طریق ایرانیان میهن دوست مقیم خارج و به‌کار‌گیری افراد مصلح و حق‌جو و حق‌گو که از رسانه‌های معاند رانده شده اند و ...گوشه ای از انواع این  فعالیت‌ها باشد که می‌توان با آنها در مسیر تبیین و کسب آرامش و امنیت و رشد گام برداشت.