kayhan.ir

کد خبر: ۲۵۰۷۳۲
تاریخ انتشار : ۱۵ مهر ۱۴۰۱ - ۱۹:۰۶

خشونت و خشونت‌طلبی از نگاه قرآن

 
 
 
منصور حسینی
 
در نوشتار پیش‌رو نویسنده ضمن اشاره به چیستی خشونت، به عوامل پیدایش آن پرداخته و راهکار رهایی از آن را بیان کرده است.
***
خشونت ضدنرمی به معنای سختی، تندی و سخت‌رویی، (لسان‌العرب، ابن‌منظور، ‌ج 4، ص 104 و لغت‌نامه دهخدا ج 6 ، ص 8630) یکی از ناهنجاری‌های اجتماعی است که به دو شکل ناهنجاری‌ فردی و اجتماعی بروز می‌کند. شکل اجتماعی آن مسئله‌ای است که در علوم سیاسی از آن بحث می‌شود. در حوزه مباحث علوم سیاسی هنگامی که از خشونت سخن به میان می‌آید منظور کاربرد قدرت در بیرون از حوزه قانون است. (فرهنگ  علوم سیاسی،‌ آقابخشی،‌ ص 453)
تفاوت خشونت و اقتدار
گاه خشونت به مفهوم و معنای به کارگیری قدرت علیه دیگران گرفته شده است که از جهتی تفسیری جامع و در برگزیده است. به گونه‌ای که حتی شامل جنگ و جهاد حدود و تعزیرات و دیگر رفتارهای تنبیهی می‌شود. چنین تفسیری از خشونت همراه است نمی‌تواند به معنای خشونت مصطلح قلمداد شود.
 اگر بخواهیم تفاوتی میان دو دسته از اعمال قدرت نشان دهیم باید گفت که خشونت مصطلح اعمال قدرت سخت و تندی است که بیرون از دایره قانون انجام می‌شود، اما اعمال قدرت در دایره قانون که از آن به اقتدار یاد می‌شود را نمی‌توان در خشونت مصطلح وارد دانست. 
از این رو جهاد که برای دفاع از حق و قانون انجام می‌شود و یا اعمال حدود و تعزیرات و دیگر مجازات‌های تنبیهی که با اقتدار و قدرت همراه می‌باشد در حوزه خشونت مصطلح قرار نمی‌گیرد.
به هر حال خشونت به معنای اعمال قدرت بیرون از دایره قانون امری ناهنجار به شمار می‌آید و آموزه‌های قرآنی و اسلامی با آن مخالفت می‌ورزد. اما اعمال اقتدار حتی اگر با سختی و تندی همراه باشد در آموزه‌های قرآنی امری درست و عقلانی و شرعی می‌باشد، زیرا بدون اعمال اقتدار امکان تنظیم اجتماعات و دفاع از مبانی و اصول اخلاقی و هنجاری و ارزشی و امنیتی بشر و جامعه غیرممکن است. 
از این رو بر پایه آموزه‌های قرآنی هرگونه اجرای قوانین شریعت به معنای خشونت مصطلح نیست.
خشونت به اشکال مختلف در جامعه نمود پیدا می‌کند  که می‌توان از خشونت‌های گفتاری (طه، آیه 43 و 44) و خشونت‌های فیزیکی مانند قتل (بقره، آیه 61)، سنگسار کردن (هود، آیه 91) دارزدن و به صلیب کشیدن (اعراف، آیه 124) سوزاندن با آتش (انبیاء، آیه 68) و انداختن در چاه (یوسف، آیه 10) و مانند آن یاد کرد.
قرآن برای بیان مفهوم خشونت ناهنجار از واژگانی چون غلظه، عتل، تنهر، اشداء‌و دع بهره برده است که برای فهم و تبیین نگرش قرآن به مفهوم خشونت می‌بایست بدان‌ها توجه داشت.
عوامل خشونت از نظر قرآن
قرآن در تحلیل و تبیین ریشه خشونت به اموری چند اشاره می‌کند که در اینجا به مهم‌ترین این عوامل اشاره می‌شود.
قانون‌ستیزی
از آنجا که خشونت نوعی تجاوزگری به شمار می‌آید ریشه‌های خشونت را باید در این مسئله جست که شخص و یا گروهی از حالت اعتدال و میانه بیرون رفته و رفتاری تجاوزگرایانه در پیش گرفته‌اند. 
شخصی که از نظر بینش و نگرش و منش از اعتدال برخوردار است،‌ هرگز رفتاری تجاوزگرایانه از خود بروز نمی‌دهد. خشونت را می‌توان در حوزه روانشناسی هنجاری این‌گونه تحلیل کرد که اشخاصی که به جهتی از شخصیت سالم و کاملی برخوردار نیستند در حوزه عمل و رفتار تعادل رفتاری نداشته و به شکل خشونت‌ کنش و یا واکنش‌های خویش را بروز می‌دهند. 
انسان کامل و یا انسان متعادل به جهت تاثیر بینش و نگرش متعادل، از خود رفتار متعادل بروز می‌دهد.
روحیه خشونت از آنجا ریشه می‌گیرد که شخص خود را نساخته و رفتار خویش را بر پایه اعتدال تنظیم نکرده باشد.
 اینکه شخص به سادگی از حالت تعادل رفتاری بیرون رفته و در برابر دیگری واکنشی خشونت‌بار از خود بروز می‌دهد از آن روست که نکوشیده است تا خود را متعادل سازد.
قرآن با اشاره به نمونه‌های عینی نشان می‌دهد که به چه دلیل شخص رفتاری خشونت‌آمیز در تعامل با دیگری در پیش می‌گیرد. 
نمونه این رفتارها را درباره یهودیان بیان می‌کند که به جهت حق‌ناپذیری می‌کوشند تا واکنشی خشونت‌بار نسبت به اهل حق نشان دهند. 
روحیه حق‌ستیزی زمانی شکل می‌گیرد که شخص حق را به عنوان دستور عمل زندگی خویش نپذیرد. 
این حق‌ستیزی به اشکال و اقسام گوناگونی در انسان بروز و ظهور می‌کند که می‌توان به قانون‌ستیزی به عنوان نمونه‌ای از آن اشاره کرد. 
قانون یا برخاسته از عقل و یا شرع است از این رو امری است که می‌توان از آن به عنوان حق در حوزه عمل اشاره کرد.
 اما اشخاص حق‌ستیز با قانون به مخالفت می‌پردازند و برای دستیابی به منافع  نامشروع خویش با زیر پا گذاردن حق دست به خشونت می‌زنند. 
این خشونت گاه به شکل بسیار وحشتناکی ظهور می‌کند که کشتن اهل حق و دعوتگران به حق و قانون از آن جمله است. شخصی که حق‌ستیز است نه تنها نسبت به حق واکنش سرد و سختی بروز می‌دهد بلکه در برابر اهل حق قرار گرفته و با آنان به دشمنی پرداخته و گاه آنان را با خشونت به قتل می‌رساند.
قرآن در آیه 112 سوره آل عمران مهم ترین علت خشونت یهودیان را عصیانگری و تجاوزگری آنان به قانون و آموزه‌های وحیانی دانسته است و می‌فرماید: یهودیان به جهت آنکه حق را زیر پا می‌گذاشتند و به آموزه‌های وحیانی عمل نمی‌کردند و به قانون تجاوز می‌کردند. 
این‌گونه بود که بی‌هیچ دلیل و بیرون از چارچوب معیارهای قانونی پیامبرانی را که ایشان را به قانون(حق) دعوت می‌کردند می‌کشتند. 
در این آیه به خوبی به این نکته اشاره شده است که خشونت‌طلبی یهود بر پایه تجاوز و عبور از قانون صورت می‌گرفته است.
بنابراین می‌توان گفت که حق‌گریزی، قانون‌ستیزی، روحیه تجاوزگری و طغیان و عصیان نسبت به قانون از مهم‌ترین علل و عوامل خشونت در میان مردم و یا جوامع بشری است.
معادستیزی
عامل دیگری که به حوزه بینش و نگرش انسانی بازمی‌گردد و ارتباط تنگاتنگی میان بینش و نگرش و کنش‌های انسانی برقرار می‌کند و می‌تواند برای روانشناسان اجتماعی نیز مفید باشد، عامل معادستیزی است. 
کسانی که به روز رستاخیز و بازخواست آن روز ایمان ندارند، به سادگی دست به خشونت می‌زنند، زیرا بر این باورند که اعمال و رفتارشان مورد بازخواست قرار نمی‌گیرد. از این رو به سادگی از قانون سرپیچی کرده و با تجاوزگری و حق‌ستیزی دست به خشونت می‌زنند. 
قرآن به این مسئله توجه می‌دهد که بسیاری از رفتارهای ناهنجار و کنش‌های ناپسند فردی و اجتماعی ریشه در فقدان باور به معاد و بازخواست از رفتارها دارد. اگر کسی با یتیمان رفتاری ناهنجار دارد می‌بایست به ریشه آن توجه داشت که برخاسته از دروغ‌پنداری روز قیامت می‌باشد.
(ماعون آیات 1 و 2)
روحیه استکباری
خودبرتربینی و روحیه استکباری انسان عامل مهم دیگری است که قرآن آن را زمینه‌ساز و خاستگاه خشونت برمی‌شمارد. کسانی که خود را بر دیگران برتر و بهتر می‌یابند و دیگران را خوار و ذلیل می‌پندارند، هرگاه با مخالفتی از سوی ایشان مواجه شوند دست به خشونت می‌زنند و حتی گاه با کشتن مخالفان می‌کوشند تا سخن و یا رفتار خویش را بر جامعه و یا اشخاص دیگر تحمیل کنند. قرآن برای تبیین این‌گونه رفتار خشونت‌آمیز به روحیه استکباری فرعون توجه می‌دهد و می‌گوید که چگونه فرعون با تهدید و حتی قتل ساحرانی که موافق وی عمل نکرده و بدون هماهنگی با او به خدا و پیامبرش ایمان آورده‌اند می‌کوشد تا به اهداف غیرقانونی و باطل خویش برسد. 
در اینجا نشان می‌دهد که حتی می‌تواند قدرت به ظاهر مشروع (از نظر مردم مصر دولت فرعونی دولتی قانونی و مشروع بوده و از مشروعیت سیاسی برخوردار بوده است.) با سوءاستفاده از اقتدار و قدرت قانونی دست به خشونت زند.
 بنابراین در صورتی که دولت قانونی و مشروع برخلاف قانون از قدرت سوءاستفاده کند به عنوان دولت مستکبر شناسایی می‌شود و از سوی قانون‌مداران طرد و محکوم می‌گردد.(نگاه کنید به آیات 123 سوره اعراف و نیز طه آیه 71 و شعراء آیه 49)
قرآن توضیح می‌دهد که خوی استکباری که موجب قانون‌گریزی و ایجاد پدیده ناهنجاری اجتماعی خشونت می‌شود اختصاص به دولت و یا دولتمردان ندارد، بلکه گاه گروه‌های قومی، مذهبی و یا سیاسی می‌توانند به جهت منافع جناحی و قومی و حزبی و مذهبی دست به اعمال خشونت‌آمیز بزنند.
 قرآن با اشاره به خشونت قوم یهود نسبت به پیامبران و دعوت‌گران به حق می‌فرماید که چگونه یهودیان به سبب خوی استکباری خویش دست به خشونت می‌زدند. (بقره آیه 87)
اسراف‌گری
تاکید قرآن به مسئله اسراف و زیاده‌روی به عنوان یکی از ریشه‌های خشونت‌طلبی بیانگر این نکته است که خشونت ارتباط تنگاتنگی با مسئله خروج از اعتدال و میانه‌روی دارد. 
اسراف به معنای زیاده‌روی در امور است. کسی که از قانون و حقوق قانونی افراد تجاوز می‌کند در تعبیر قرآنی مسرف است، از طرفی کسی که در حق خویش ظلم می‌کند و به آموزه‌های قرآنی نسبت به خود عمل نمی‌کند به عنوان ظالم و مسرف معرفی می‌شود.
قرآن با اشاره به قوم انطاکیه به نمونه عینی تاثیر اسراف‌گری در ایجاد روحیه خشونت توجه می‌دهد و می‌فرماید که همین روحیه موجب شد تا به خشونت فیزیکی رو آورده و با سنگسار کردن پیامبران حق را سرکوب نمایند و جلوی قانون و اهل حق و دعوتگران آن را بگیرند. 
(یس، آیه 13 تا 19)
روحیه اشرافی‌گری
از جمله عواملی که قرآن برای خشونت و ایجاد چنین روحیه‌‌ای در انسان‌ها اشاره می‌کند مسئله ثروت زیاد و روحیه اشرافی‌گری است. ارتباط اشراف و سرمایه‌داران با صاحبان قدرت موجب می‌شود که قدرت و ثروت عاملی مهم در ایجاد فساد و روحیه خشونت‌زایی در انسان شود و برای دستیابی به منافع مادی و یا جلوگیری از اجرای حق و عدالت نسبت به سرمایه‌داران، اشراف همگام با قدرتمندان دست به خشونت بزنند. 
از این رو قرآن از ملأ (اشراف) فرعونی حکایت می‌کند که برای کشتن دعوتگران به قانون و حق توطئه می‌کردند و از فرعون می‌خواستند موسی(ع)، نماد قانون‌گرایی و حق‌طلبی را سرنگون کرده و بکشد.
(اعراف، آیات 127 تا 129)
تعصب قومی و نژادی
تعصبات قومی و نژادی و دینی عاملی مهم در ایجاد خشونت است. با نگاهی گذرا به تاریخ جنگ‌ها و خشونت‌های جمعی در جوامع بشری به آسانی می‌توان دریافت که چگونه تعصب‌های دینی یا نژادی جنگ‌ها و خونریزی‌های بسیاری را سبب شده است.
 قرآن با بیان نمونه‌های چندی از جوامع به ریشه و خاستگاه خشونت‌های قوم‌ها و یا ادیان اشاره می‌کند. 
از آن جمله می‌توان به آیه 84، 87 و 91 سوره هود اشاره کرد که تعصبات دینی موجب می‌شود که نسبت به حضرت شعیب(ع) که دعوت به حق و قانون می‌کرد و از آنان می‌خواست که در معاملات ظلم نکنند و کم‌فروشی و زیاده‌فروشی نکنند، به خشونت متوسل می‌شوند و او را تهدید می‌کنند که از شهر بیرون کرده و یا 
می‌کشند.
همین مسئله ریشه تهدید به قتل و سنگسار کردن ابراهیم می‌شود و تعصبات دینی موجب می‌شود تا حضرت را تهدید به سنگسار کنند. (مریم، آیه 46) و یا در آتش کینه خود اندازند. (انبیاء، آیه 68)
حسادت
حسادت عامل مهم دیگری در خشونت‌های اجتماعی و سیاسی است. در میان مردم عادی ریشه بسیاری از خشونت‌ها در حسادت نهفته است البته این بدان معنا نیست که در میان اهالی سیاست این‌گونه نبوده است. 
(یوسف، آیات 8 تا 10)
قرآن در آیات یادشده به رفتار نابهنجار و خشونت‌آمیز برادران یوسف اشاره می‌کند و در تحلیل جامع تبیین می‌کند که چگونه حسادت می‌تواند ریشه بسیاری از خشونت‌های اجتماعی حتی در میان برادران باشد. علت و انگیزه خشونتی که نسبت به یوسف اعمال می‌شود تنها حسادت برادران بوده است که در این آیات به خوبی بازنمایی شده است.
راهکار برون‌رفت از خشونت
برای هر پدیده ناهنجاری راه برون‌رفت نیز وجود دارد، چنان‌که برای هر دردی درمانی است. راهکار برون‌رفت از مشکل ناهنجار خشونت از نظر قرآن توجه به مسئله ربوبیت الهی است. 
کسی که خدا را رب و پروردگار جهانیان می‌داند بر این باور است که جهان و انسان به حکم الهی تدبیر و مدیریت می‌شود و اوست که از همه کس درباره همه‌چیز بازخواست می‌کند در این صورت انسان می‌تواند از رفتار خشونت‌آمیز در حوزه رفتار فردی و اجتماعی دست بردارد. 
اگر استکبار و خودبرتر‌بینی انسان موجب می‌شود تا گرفتار خشونت شود، آگاهی به قدرت و توانایی و مدیریت و پروردگاری خداوند نیز موجب می‌شود تا از این مسئله رهایی یابد. 
(اسراء، آیه 23 و 15)
توجه به عطایای الهی و اینکه خداوند است که همه نعمت‌ها را به بشر بخشیده است موجب می‌شود تا شخص خود را دام خود بزرگ‌بینی قرار ندهد و با دیگران رفتاری بر پایه مهربانی و نرمی داشته باشد و از خشونت و تندی و سختگیری خودداری ‌کند. (ضحی، آیات 6 تا 10)
انسان همان‌گونه خدا را مهربان می‌یابد و به این صفت می‌ستاید سعی می‌کند تا در هنگام برخورد با دیگران محبت و رحمت و مهرورزی را اصل قرار دهد. 
خداوند به پیامبر(ص) فرمان می‌دهد که با مردم مهربان باشد و اینکه همان مهرورزی وی موجب شده است که مردم در پیرامونش گرد آیند و پراکنده نگردند. 
بنابراین مهرورزی و محبت و مهربانی به دیگران موجب می‌شود تا آثار خشونت از زندگی محو شود. 
توجه به رحمت الهی عامل مهم در خوش‌اخلاقی بشر و دوری از خشونت در رفتار است. (آل‌عمران، آیه 159)