آمریکا میدان نبرد - 38
بردهداری مدرن
مترجم: دکتر احمد دوستمحمدی
نویسنده: دکتر جاندبلیو. وایتهد
یک ملت ترسو
زندگی کردن در یک جامعه آزاد یعنی نگران این نباشید که یک کارگزار حکومتی ممکن است به خشونت علیه شما ادامه دهد یا نه. متأسفانه «ما مردم» آمریکا، مادامی که در معرض دیدبانی حکومت از طریق اسکنرهای بدن، پلیس نظامی شده، برهنهسازی و معاینه بدنی کنار جادهای، یورشهای گروه سوآت، پهپادها و دیگر دنگ و فنگهای دولت پلیسی هستیم، دیگر در یک جامعه آزاد زندگی نمیکنیم.
ما نه تنها دیگر مردمی آزاد نیستیم، بلکه بیشتر به خاطر همراهی با سیاستمدارانی که مایلند از ترس ما بهرهبرداری کنند، به یک ملت ترسو هم تبدیل شدهایم. همانطور که جولیهانوس1 برای یوتنه2 مینویسد: «از دهه 1980، جامعه عموماً از یک وضعیت وحشتناک، سراسیمه به سوی وضعیت وحشتناک دیگری، پا به فرار گذشته است. ترس از جرائم ما را به آدمهای آش و لاش تبدیل کرده، در حالی که از مدتها قبل هم فریاد ما درباره بیماریهای کشنده، سوءاستفاده کنندگان از موادمخدر، شاهد بازیهای بر خط، آنفلوانزای مرغی، دیوانگیهای نوجوانان، جنون گاوی، سیاهزخم، مهاجران، ویرانیهای محیطزیستی و- بگذارید یادمان نرود- تروریستها، بلند بود.»
حالا، در سایه یک نیروی پلیس نظامی شده، یک دیوانسالاری مسلح، یک دولت دیدبان از لحاظ فنی کارکشته و یک طبقه نخبه شرکتی که بر همه جا حاکم هستند، چند ترس جدید هم با دلایل قانعکننده به آن فهرست فزاینده افزوده شده است: ترس از پلیس- محلی، ایالتی و ادارات فدرال- ترس از حکومت خودمان و ترس از اینکه ما در این دولت پلیسی، زندانیانی بیش نیستیم.
یک حکومت جامعهستیز
حکومت جدید آمریکا به طور کلی- از طیف پلیس نظامی شده در لباس گروه سوآت که درهای خانههای ما را درهم میشکند، گرفته تا شهروندان بیگناهی که به ضرب گلولههای پلیس از پا درمیآیند تا جاسوسی فزاینده از هر کاری که انجام میدهیم- نامعقول، حتی جامعهستیزانه، عمل میکند. (بهعلاوه، «بیرحمی و عدم احساس همدلی، نخوت و تکبر، جذابیت صوری و ظاهری، رفتار اغواگرانه و عوامفریبانه و خودداری از مسئولیتپذیری در قبال اقدامات خود، از جمله ویژگیهای یک جامعهستیز هستند.»)
وقتی حکومت خودمان دیگر به ما به چشم انسانهای دارای کرامت و ارزش نگاه نمیکند، بلکه به چشم اشیایی برای بهرهبرداری مینگرد، ما دیگر براساس یک جمهوری مبتنی بر قانون اساسی عمل نمیکنیم.
در عوض، ما داریم حکومتی بیمارگونه را تحمل میکنیم: نظامی استبدادی تحت کنترل حاکمانی جامعهستیز که برخلاف منافع مردم خودش- به استثنای برخی گروههای مورد نظر- عمل میکند.متأسفانه این دستگاه دیوانسالار، حکومتی پنهان بینام و نشان است که از طریق صدها هزار قانون، مصوبه و حکم، بیوقفه آزادیهای ما را تحلیل میبرد.
از زمانی که برپا شده و به حرکت درآمده، تقریباً غیرقابل برچیدن شده است. اطاعت، پیش شرط حکومت خودکامه و پیش شرط اطاعت، ترس است. رژیمهای متعلق به گذشته و حال این را میفهمند. هیتلر در «نبرد من»، مینویسد: «اولین اصل اساسی برای موفقیت، به کارگیری مستمر، مرتب و منظم خشونت است.»
اگراندک امیدی وجود داشته باشد، آن شهروندی خواهد بود که اراده لازم برای فعال بودن در سطح محلی دارد.
تردیدی وجود ندارد که ما نمیتوانیم صبر کنیم تا اوضاع به طور کامل از کنترل خارج شود. چنانکه صبر کنید تا گروه سوآت درهای خانه شما را درهم بشکند، تا نام شما در فهرست تروریستهای تحت مراقبت قرار گیرد، تا به خاطر کارهای غیرقانونی، همچون جمعآوری کردن آب باران یا اجازه دادن به بچه خود برای بازی کردن در خارج از خانه بدون مراقبت، راجع به شما گزارش داده شود، در این صورت خیلی دیر خواهد بود.
این مقدار را میدانم: ما جمع بینام و نشان نیستیم. ما چرخدندههای در دستگاه نیستیم. ما برده نیستیم. ما مردم هستیم، ما مردم آزادی هم هستیم. همانطور که پدران بنیانگذار فهمیدند، آزادیهای ما از حکومت سرچشمه نمیگیرد.
این آزادیها به ما اعطا نشدند که به اراده دولت آمریکا از ما گرفته شوند؛ این آزادیها ذاتاً مال ما هستند. همینطور، هدف تعیین شده حکومت آمریکا، تهدید کردن یا تحلیل بردن آزادیهای ما نیست، بلکه حراست از آنها است.
تا زمانی که ما نتوانیم به این طرز تفکر برگردیم، تا زمانی که ما نتوانیم به هممیهنان خود یادآوری کنیم که یک آمریکایی آزاد بودن واقعاً به چه معناست و تا زمانی که ما یاد نگیریم در مقابل تهدیدات نسبت به این آزادیها تسلیم نشویم و همشهریهای خود را تشویق کنیم از عمل به مثابه چرخدندههای این دستگاه دست بکشند؛ همچون بردگان، در بند دیوانسالاری دولت پلیسی باقی خواهیم ماند.
پانوشت:
1- Julie Hanus
2- www.unte.com