یدالله رویایی (7 )
شوالیهای در خدمت ناتوی فرهنگی (پاورقی)
علی قربان نژاد
کانون نویسندگان
رؤیایی با پیروزی انقلاب اسلامی به فرانسه گریخت و به جرگه ضدانقلابیون پیوست. وی در پاریس مدرسهای به نام «پیر بروسلت» اجاره کرد و ضمن انتشار نشریهای به نام «قلمک»، مشغول تدارک سخنرانی و سمینارهای ضدانقلابی با پوشش ادبیات فارسی شد. وی از طریق این جریان ادعا میکرد انقلاب اسلامی باعث شده هویت ملی ایرانیان متزلزل شود. روزنامه سلطنت طلب کیهان لندن با ابراز خوشحالی از تشکیل کانونهای مبارزه با «انقلاب ایرانیان» و «جمهوری اسلامی» از اقدامات یداله رویایی در این مسیر تجلیل میکند. این روزنامه افتتاح مدرسه «پیر بروسلت» و انتشار نشریه «قلمک» را از مصادیق مبارزه رویایی با جمهوری اسلامی ایران برشمرد.1
ذکر این نکته هم ضروری است که رویایی مدتها رئیس گروهی موسوم به «انجمن قلم ایران در تبعید» بود. اما در سال 1375 صرفا به این خاطر که در بیانیه پایانی کنگره جهانی انجمن قلم از برخی روحانیون ایرانی هم به عنوان قربانیان سانسور نام برده شده بود، از ریاست انجمن استعفا کرد.2 البته او در برخورد با هم تیپهای خود در صف ضد انقلاب فراری هم، خلق و خوی بهتری نداشت. برای نمونه، وقتی نشریه سلطنت طلبان گفتگویی با وی توسط پری اسکندری انجام داد و به چاپ رساند، رویایی در واکنشی توام با توهین گفت که «آن سوالها و اظهارنظرها را ایشان [پری اسکندری] در خلوت خودشان کردهاند، نه در چهارچوب گفتگویی با من که گفتگو دو طرف دارد و برای انجام آن هم از این نوعش باید در ارتفاع طرف بود.»3 پری اسکندری نیز در پاسخ این نامه نوشت:
«قرار مصاحبه آقای رویایی در شب دعوتشان به مناسبت چاپ 150 نسخه از کتاب لبریختهها گذاشته شد... سوالات را تلفنی گفتم و ایشان نوشتند که به خط خودشان خدمت شما میفرستم و من هم همان را در مصاحبه آوردهام... بعد از انتشار مصاحبه اظهار ناراحتی کردند که من مصاحبه را به گونهای تنظیم کردهام که ایشان را دست بیندازم که به هیچ وجه چنین نظری در کار نبود و البته من زبان به تحسین و تمجید نگشوده بودم. اما اینکه ایشان گفتهاند در مصاحبه از این نوع یعنی با شخصیت مهمی مثل ایشان مصاحبهگر باید در ارتفاع باشد جز اینکه ابراز تاسف کنم چیز دیگری نمیتوانم بگویم. ایشان اگر به شعرهای حجم خودشان اعتقاد دارند و خودشان را تنها شاعر بزرگ ایران میدانند، کاش میگذاشتند مردم قضاوت کنند که دو نمونه از شعرشان در کیهان [لندن] چاپ گردد... بهتر است ایشان کمی از توهمات بیرون بیایند و ارتفاع و طول و حجم را رها کنند و واقعبین باشند چون در مصاحبه ضبط شده با همکاری در صدای آمریکا هم گفتهاند که کاندیدای جایزه نوبل صلح در سوئد هستند. نوار هم مثل دستخط مصاحبهشان موجود است.»4
با اینکه رویایی خود را از حلقه اولیه نویسندگانی میداند که کانون را تشکیل دادند اما اساساً به انجمن صنفی و یا کانون نویسندگان اعتقادی ندارد. چرا که معتقد است نویسنده در کانون خواه ناخواه نقش دیگری میپذیرد و از قالب آن «من» نویسنده خارج میشود؛ «یعنی دفاع از حیات نویسش و تعالی این حق فراموش میشود»5 از آنجا که کانون نویسندگان معمولا از اصول صنفی خویش خارج شده و رنگ و بوی سیاسی به خویش میگیرد بنابراین «کانونها با اساسنامههایشان بیشتر منّاع هستند تا پذیرنده.»6 و به همین واسطه «نمیشود هم این را داشته باشیم هم آن را، نمیشود هم کانون نویسندگان داشته باشیم و هم نویسندگان [را]»7 رویایی با اتکا به این استدلالها به صراحت میگوید:
«من اصلا لزومی برای این که نویسندگان کانون داشته باشند نمیبینم... این است که میگویم کانون نویسندگان نفعی برای نویسنده ندارد، چون که به نفع نویسنده نیست که کانون داشته باشد.»8
رویایی بر این باور است که روسای کانونهای نویسندگان از قدرتهای خویش استفادههای نا به جایی کردهاند. چنانکه فیلسوفانی از قرن هیجدهم تا زمان ما «همه گفتهاند از این قدرت جمعی سوءاستفاده میشود»9 برای نمونه «یکی از روسای کانون نویسندگان ایران در تبعید، ببینید چگونه از قدرت نمایندگی خود سوءاستفاده کرده است. این فرد نمیدانم از پاریس یا آلمان بلند شده رفته لندن و برای رئیس انجمن قلم در آنجا حکم صادر کرده است، که آقای فلانی شما از این پس از سمت ریاست انجمن قلم معزول میشوید و امضاء کرده است... یعنی همه اعضاء کانون باید وابستگیهایشان را به انجمن و مجامع دیگر و حتی رفتار و سکناتشان را با اجازه کانون تنظیم کنند.»10
شوالیهها
وزارت فرهنگ و هنر فرانسه در آستانه برگزاری نمایشگاه کتاب پاریس به سال 2002، عنوان «شوالیه فرهنگ و هنر» را به یداله رویایی اعطا کرد. عنوان شوالیه فرهنگ و هنر از مهمترین نشانهای است که کشور فرانسه به شخصیتهای موثر داخلی و خارجی اعطا میکند. این نشان معمولا به کسانی تعلق میگیرد که در مسیر بسط و گسترش فرهنگ فرانسه به نحوی کوشش نمودهاند. محمدعلی سپانلو نیز به همین دلیل موفق به دریافت این نشان از کشور فرانسه شد. محسن مخملباف و داریوش شایگان (در رشته فلسفه و تفکر ادبی) هم به نشان شوالیه رسیدهاند. نشان «شوالیه فرهنگ و هنر» مهمترین نشان شوالیهای میباشد که دولت فرانسه اهدا میکند. «کاترین تاسکا» وزیر وقت فرهنگ و هنر فرانسه در نامه خود خطاب به رویایی درباره اهمیت این جایزه و نشان نوشت:
«جمهوری فرانسه چهار نظام شوالیه دارد که نشان "شوالیه در نظام هنر و ادب" از مهمترین آنهاست. این نشان به خاطر خلاقیت در قلمرو هنر و ادب و سهمی که در تشعشع فرهنگ در فرانسه و دنیا دارید، به شما [رویایی] تقدیم میشود.»11
از طرفی دیگر دانستن دیدگاههای رویایی در مورد فرهنگ ملی ایرانیان نیز خالی از لطف نیست. در تفکر او که در خدمت به فرهنگ فرانسه به نشان شوالیه مفتخر شده، نویسندهای «که به زبان ملی و قومی خود عشق میورزد و تعلق خود را به فرهنگ خود مدام به رخ میکشد، هر دو خمیرههایی از بدویت و نطفههایی از جهل و تعصب در خود دارند.»12 او هم فرهنگ ایرانی را مورد سرزنش قرار میدهد و هم به فرهنگ اسلامی حمله میکند و الهیات را دروغ میخواند. از سویی به مطرح کردن این سوال میپردازد که «حالا بماند که در این میانه کیست دروغ درس میدهد: منابر ما یا مدارس ما؛ الهیات ما یا ادبیات ما؟»13 و از سویی دیگر، تحت تاثیر ذهنیت آنارشیست خود میگوید که «متن را با منطق شاملویی نباید خواند. ما باید بتوانیم شک کنیم. ما باید بتوانیم دروغ بگوییم. ما باید بتوانیم داد بزنیم گرگ آمد، گرگ آمد، و گرگی نیامده باشد.»14
منابع در دفتر روزنامه موجود است