آمریکا میدان نبرد - ۲۵
پایان مالکیت خصوصی
نویسنده: دکتر جاندبلیو. وایتهد
مترجم: دکتر احمد دوستمحمدی
ما اینک تحت فرمانروایی حکومتی قرار داریم که به شدت در حال چلاندن مردم تا دینار آخر میباشد و علیالظاهر حتی نگران نیست که در این فرآیند، آزادیهای اساسی از جمله حق مالکیت خصوصی، لگدمال شوند... فراوانی ترفندهای جریمه اموال و دادگاههای فرار از مدرسه، از جمله برنامههای ترکیبی حکومت هستند که با انگیزه کسب درآمد به اجرا گذاشته میشوند. حتی برنامههای امنیت ترافیک با دوربینهای چراغ قرمز، که به عنوان ابزاری برای به حداقل رساندن حوادث ترافیکی در تقاطعها به مناطق فروخته میشوند، در حقیقت دست کمی از تحمیل مالیاتهای پنهان بر رانندهها ندارند.
فصل دهم: با چشمان بسته، به دست حکومت چاپیده شدهاند
«هیچ قدرتی در روی زمین حق ندارد بدون رضایت ما، اموال ما را تصرف کند.»
جان جی1
اولین رئیس دیوان عالی ایالات متحده
«مشکل این است که مأموران پلیس و ادارات پلیس در انجام وظایف خود دارای منافع مالی هستند. از شرّ لاشخورها راحت شده بودیم به خاطر اینکه چیزهای خوبی نبوند. این یک لاشخوری جدید است.»
مدعیالعموم، جان ریکووسکی2
ما امروز داریم زیر بار خودکامگیهای بیشمار بزرگ و کوچکی جان میکنیم که بهنام مصلحت ملی، توسط یک طبقه نخبه از مقامات حکومتی، که از پیامدهای زیانبار اقدامات خود به میزان زیادی در امان هستند، اعمال میشود. ما، طبقات متوسط، چندان خوشبخت نیستیم. ما را در تنگنا قرار میدهند، تهدید میکنند و کتک میزننند تا بار سنگین خودپسندی آنان را تحمل کنیم- بهای آزمندیهای آنها را بپردازیم، از عکسالعملهای نسبت به نظامیگرایی آنها رنج ببریم، از بیتحرکی آنها عذاب بکشیم، راجع به زد و بندهای آنها در پستوها، خود را به نادانی بزنیم، نسبت به بیکفایتی آنها بیاعتنا باشیم، چشمهایمان را روی خلافکاریهای آنها ببندیم، از ترس شگردهای خشونتآمیز آنها بلرزیم و نابخردانه امید به تغییری داشته باشیم که هرگز محقق نمیشود.
آنچه ما باز هم باید با آن کنار بیاییم عبارت است از اطاعت مطلق از نخبگان حکومتی. و در عین حال مظلومیت ما یک واقعیت غیرقابل انکار است. همه چیز به کنار، اگر حکومت میتواند به زور اموال شما را بگیرد بدون اینکه شما حرف زیادی درباره آن داشته باشید، در این صورت شما از هیچ حقوق حقیقی برخوردار نیستید. اگر حکومت میتواند به شما بگوید در حریم خانه خود چه کار میتوانید بکنید و چهکار نمیتوانید بکنید، چه در ارتباط با آنچه میخورید، چه آنچه مصرف میکنید، یا چه کسی را دوست داشته باشید، شما دیگر در درون خانه خود از هیچگونه حقی برخوردار نیستید. اگر مقامات حکومتی میتوانند شما را به خاطر کاشتن سبزیجات در حیاط جلوی منزلتان نصب صفحات خورشیدی در پشتبام خانهتان و پرورش جوجه در حیاط خلوت جریمه و دستگیر کنند، شما دیگر مالک ملک خود نیستید. اگر اولیای مدرسه میتوانند بچههای شما را به خاطر آنچه در خانه یا هنگامی که تحت سرپرستی شما هستند میگویند، مجازات کنند، بچههای شما مال خودتان نیستند- آنها دارایی دولت هستند.
اگر عوامل حکومت میتوانند بدون مجوز به خانه شما یورش بیاورند، درهای خانه شما را درهم بشکنند، سگ شما را بکشند، به اسباب و اثاثیه شما خسارت وارد کنند و خانواده شما را به وحشت بیندازند، ملک شما دیگر خصوصی و مصون نیست- متعلق به حکومت است. همینطور، اگر پلیس میتواند به زور از شما خون بگیرد، شما را لخت کرده و تفتیش بدنی و عمیقاً معاینه کند، جسم شما هم دیگر مال خودت نیست.
مدتها پیش آمریکاییها مسیر انقلابی خود را در جستوجوی خوشبختی که عبارت بود از «حیات، حریت و مالکیت»، مثلث طلایی حقوق اساسی که حکومت مسئول رعایت و حراست از آنها بود، ترسیم کردند. از نظر مهاجران مستعمرهنشین که از دست پادشاهی انگلیس رنج میبردند، حراست از اموال آنها در برابر سوءاستفادههای حکومت، دقیقاً در حد حفظ حیات و حریت آنها تعیینکننده بود. همانطور که این مستعمرهنشینها فهمیدند، چنانچه حکومت بتواند به طور دلبخواهی اموال شما را تصرف کند، شما صاحب هیچ حق حقیقی نیستید. شما چیزی جز یک رعیت یا یک برده نیستید.
متمم پنجم قانون اساسی ایالات متحده زاده این نیاز بود که در برابر هر نوع تلاش حکومت به منظور محروم کردن غیرقانونی یک شهروند از حق حیات، حریت و مالکیت بدون طی فرآیند قانونی، از او حراست کند. اسلاف قدیم ما هیچ نمیتوانستند تصور کنند که کمتر از سه قرن زمان نیاز بود تا یک بار دیگر به شهروندان مرعوب و زهرچشم گرفته شده تحت انقیاد اربابانی که مایلند ما را از مسلمترین و اساسیترین حقوقمان محروم کنند، تبدیل شویم.
با اینهمه، با هر مالیات، جریمه، کارمزد و قانون جدیدی که توسط نمایندگان کذایی ما به تصویب رسیده، طوق بندگی دور گردن آمریکاییهای معمولی به آهستگی اما با قاطعیت، تنگتر شده است. در این میان قوای سهگانه حکومتی (اجرایی، قانونگذاری و قضایی) و ادارات تحت فرمان آنها- دفاع، بازرگانی، آموزش و پرورش، امنیت داخلی، دادگستری، خزانهداری و غیره- به سرسپاری به دولت شرکتی، که قاطعانه به دنبال درآمد به هر قیمتی و با همه ابزارهای ممکن هستند، تغییر جهت دادهاند. در نتیجه ما اینک تحت فرمانروایی حکومتی قرار داریم که به شدت در حال چلاندن مردم تا دینار آخر میباشد و علیالظاهر حتی نگران نیست که در این فرآیند، آزادیهای اساسی از جمله حق مالکیت خصوصی، لگدمال شوند. نمونههای بیاعتنایی فزاینده حکومت نسبت به حرمت مالکیت خصوصی، نسبت به خانه مردم، مایملک آنها و خود آنها فراوان است. فراوانی ترفندهای جریمه اموال و دادگاههای فرار از مدرسه، از جمله برنامههای ترکیبی حکومت هستند که با انگیزه کسب درآمد به اجرا گذاشته میشوند. حتی برنامههای امنیت ترافیک با دوربینهای چراغ قرمز، که به عنوان ابزاری برای به حداقل رساندن حوادث ترافیکی در تقاطعها به مناطق فروخته میشوند، در حقیقت دست کمی از تحمیل مالیاتهای پنهان بر رانندهها ندارند.
پانوشتها:
1- John Jay
2- John Rekowski