نگاهی به دیروزنامههای زنجیرهای
سرویس سیاسی-
روزنامه شرق از سری روزنامههای مدعی اصلاحطلبی در شماره دیروز خود مصاحبهای را با یکی از جاسوسان فراری منتشر کرده است.
مصاحبه روزنامه شرق با «کاوه مدنی» پیرامون مسایل محیط زیستی در حالی صورت گرفته است که کاوه مدنی از جمله پادوهای دستگاههای امنیتی کشورهای معاند بوده و به همین دلیل از کشور متواری شد. برای پی بردن به عمق فاجعه کافی است به این نکات توجه کنیم که در مصاحبه مدنی با شرق او به عنوان کارشناس و دلسوز محیط زیست ایران خاصه در حوزه آب معرفی شده است. این در حالی است که در مدت حضور کاوه مدنی در ایران، عیسی کلانتری نقش مهمی در مطرح شدن او داشت. عیسی کلانتری که عملکرد به شدت بد و فاجعهبار او در دوران وزارت کشاورزی در دولت سازندگی، نقش مهمی در بحران امروز آب کشور دارد و در سالهای اخیر هم در رأس سازمان حفاظت
محیط زیست، هیچ برنامه جدی و ملموسی را در جهت بهبود اوضاع محیط زیست کشور به سرانجام نرساند، اصلیترین عامل برکشیدن کاوه مدنی در سطح دستیار معاون رئیسجمهور و معاونت سازمان حفاظت محیط زیست بود، بدون اینکه مدنی ابتداییترین فیلترهای تأییدی برای قرار گرفتن در این جایگاه حاکمیتی را در نظام جمهوری اسلامی گذرانده باشد.
بعد از آنکه عیسی کلانتری، رئیسجدید سازمان حفاظت محیط زیست، بزرگترین مسئله کشور را وضعیت ورشکسته آبی دانست، پیشبینی میشد که او در یکی از معاونتهای سازمان، مدیر و یا کارشناسی را به کار بگمارد که در بحث آب همنظرش باشد. انتصاب مدنی نشان داد که کلانتری حاضر است حتی یک معاونت جدید را بر اساس مباحث تئوریک طرح شده از سوی استاد امپریال کالج ایجاد کند. یعنی به عبارتی افراد هم نظر در حوزه آب یعنی عیسی کلانتری و کاوه مدنی خود در جایگاه مسئول قرار داشتهاند و نتایج مدیریت این افراد برای نمونه دریاچه ارومیه است. همین اواخر بود که عیسی کلانتری از ستاد احیای دریاچه ارومیه کنار گذاشته شد. نمایندگان مناطق اطراف دریاچه ارومیه در مجلس در سخنانی به این نکات اشاره کردند که با توجه به بودجه قابل توجهی که این ستاد در دولت روحانی دریافت کردهاما امروز نتیجه کار آنها بدتر شدن اوضاع دریاچه ارومیه است و بنابراین نمایندگان خواستار تشکیل هیئت تحقیق و تفحص از این ستاد شدند.
هم زمان با پیشرفت در پرونده جاسوسان محیطزیستی کاوه مدنی فرار را بر قرار ترجیح داد. همزمان با انتشار خبر ترک کشور توسط مدنی، دادستان تهران در مصاحبهای انگشت بر نکته مهمی گذاشت: «اگر عدهای فرار را بر قرار ترجیح میدهند، ناشی از اهمیت تحقیقات مقدماتی در پرونده است و اگر امروز در برخی از سایتها میخوانیم که فلان آقا از کشور خارج شده است، به پیش رفتن تحقیقات برمیگردد؛ چرا که برخی متهمان فهمیدهاند که در حال نزدیک شدن به آنها هستیم، حال اگر کسی از کشور خارج شده است، بالاخره روزی برمیگردد و بهقول معروف، دیر و زود دارد اما سوختوسوز ندارد.»
مدنی پس از فرار از ایران به مرکز «مک میلان» پیوست. مرکز مکمیلان را چند تن از یهودیان صهیونیست از قبیل «دیوید بریون دیویس»، «ریچارد گیلدر» و «لوئیس لرمن» راهاندازی کردند که هر سه از متنفذین جریان جمهوریخواهان صهیونیست آمریکا هستند و بخش عمده بورسها و گرنتهای این مرکز هم به اتباع رژیم صهیونیستی تعلق میگیرد. از این رو، مسؤولان و دستاندرکاران و هیئت علمی این مرکز را عمدتاً صهیونیستها تشکیل میدهند. کاوه مدنی در برنامه «مطالعات ایران» مرکز مکمیلان، مشغول به فعالیت شد که یکی از چهرههای محوری آن یک فرد بهایی است که استاد دانشگاه ییل است.
دانشگاه «ییل» در کنار دانشگاه «هاروارد»، از مراکز اصلی همکار سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا در پروژههای دانشگاهی حوزه اطلاعات و امنیت ملی آمریکا است و یکی از مراکز اصلی تأمین نیروهای متخصص و کارشناسان آکادمیک سیا، دانشگاه ییل است. لازم به یادآوری است که چندی قبل متاسفانه روزنامه جمهوری اسلامی نیز مقالهای از کاوه مدنی را منتشر کرده بود که این موضوع گویای آن است که جریانی که کاوه مدنی را هدایت میکرد در صدد آن است تا نظرات خود در بخش محیط زیست و آب را با انگارهسازی رسانهای به خورد مسئولان دهد.
«گزارش میدانی» به نیابت از رسانههای معاند
یکی از شگردهای رسانههای معاند در حوادث طبیعی ضریب دادن به اخبار بد و القای این نکته به مردم است که نهادهای مسئول بیتحرک هستند.
اما موضوع این است که رسانههای فارسی زبان که به دستگاههای جاسوسی کشورهای معاند متصل هستند در ایران حضور و خبرنگار رسمی ندارند؛ رسانههایی از قبیل «بیبیسی فارسی» وابسته به دستگاه اطلاعاتی و دربار انگلیس، «من و تو» وابسته به فرقه ضاله بهائیت و صهیونیستها، «صدای آمریکا» وابسته به کاخ سفید، «ایران اینترنشنال» وابسته به دربار آلسعود و...
حال میتوان گفت که روزنامههای زنجیرهای که از بیتالمال یارانه میگیرند این نقطه ضعف رسانههای معاند را در داخل کشور پر میکنند. این روزنامهها با انتشار گزارشهایی که بلافاصله پس از انتشارش در روزنامههای زنجیرهای مورد استفاده و استقبال رسانههای معاند قرار میگیرند در حقیقت به پادویی برای دشمنان مشغول هستند. نمونه این موضوع را در شماره دیروز روزنامه شرق و گزارشی که از امامزاده داوود منتشر شده بود و بازنشرش در رسانههای معاند میتوان دید.
سانسور هتک حرمت مجالس امام حسین(ع) در سال 88
روزنامه جمهوری اسلامی ژست آسیب شناسی مجالس عزاداری را به خود میگیرد اما در خدمت مدعیان اصلاحات است که اراذل وحشی وابسته به آنها در سال 88 همین مجالس را مورد هتک حرمت قرار دادند.
این روزنامه در سرمقاله شماره دیروز خود آورده است: «با پیروزی انقلاب اسلامی در ایران و تاسیس نظام جمهوری اسلامی، انتظار این بود که عزاداریهای حسینی ضمن اینکه با روش سنتی استمرار مییابند، همواره با استفاده از امکانات روز و زبان مورد نیاز هر زمان، از نظر محتوای عدالتخواهی غنیتر شوند و راه را برای عینیتر شدن حق بازتر کنند و قدرت مردم را برای مقابله با باطل افزایش دهند. این هدف، فقط وقتی تحقق مییابد که نگاه به دین، عمقی و معطوف به محتوا و هدف باشد نه سطحی و معطوف به ظواهر. اکتفا کردن به کمیت، تکیه بر خواب و خیال و داستانهای جعلی، محور قرار دادن خرافات و برخورد ابزاری با مجالس و محافل عزاداری به منظور بهرهبرداری تبلیغاتی از آنها، هرگز نمیتواند هدف عدالتخواهی را محقق کند. این روش که متاسفانه اکنون روش غالب در عزاداریها شده و رسانه ملی نیز آن را ترویج میکند، نتیجه عکس میدهد و راه را برای تحکیم قدرت کسانی که عدالت را سد راه خود میدانند هموار میکند.»
به روزنامه توجیهگر خیانتهای مدیریت برجامی مدعیان اصلاحات و پادوی اشرافیت غربگرا که در ظاهر به آسیبشناسی محافل عزاداری سید و سالار شهیدان پرداخته باید گفت؛ اتفاقا همین عزاداران امام حسین(ع) بودند که پس از فتنهگری مدعیان اصلاحات در سال 88 و غلط زیادی و تقلای پوچ برای براندازی نظام، در یومالله نهم دی 88 سیلی محکم بر صورت کارگزاران داخلی و خارجی فتنه و آخرین میخ را بر تابوت آن کوبیدند. نکته دیگر آنکه، این روزنامه در حالی نگران مجالس عزاداری امام حسین(ع) شده که سال 88 اراذل و اوباش تحت حمایت مدعیان اصلاحات و سران فتنه، به همین مجالس اهانت کردند و پرچمهای حسینی را به آتش کشیدند اما به دلیل پادویی طیف مدعی اصلاحات جرأت و شرف بیان آن را ندارد.
هجمه حامیان اشرافیگری به مدیریت جهادی و مردمداری مسئولان
روزنامه اعتماد در مطلبی با هجمه به مدیریت جهادی و مردمداری دولتمردان، نوشت:«اتفاقا در اتاقهاي مديريت و هماهنگي زير كولر بايد براي كشور برنامهريزي كرد. مسئله امروز ايران سفر به فلان استان نيست، زيرا همچنان كه ميبينيد كدام مشكل اين مردم حل شده است؟ تورم و بيكاري مشكل سراسري است.»
هجمه این روزنامه زنجیرهای به مدیریت جهادی و مردمداری مسئولان در حالی است که در دولت قبل و در حدفاصل سالهای 92 تا 1400، دولت روحانی دقیقا نسخه پیشنهادی این روزنامه مدعی اصلاحات را اجرا کرد.
مدیریت ویدئوکنفرانسی و نظرسنجی از داخل خودرو و بازدید از داخل کارخانه با ماشین شاسی بلند و موارد مشابه دیگر در دولت قبل و فاصلهگذاری با مردم و بیاعتنایی به مطالبات جامعه، در نهایت خسارتهای بزرگی به کشور و ملت تحمیل کرد. نتیجه آن شد که مدعیان اصلاحات در انتخابات ریاست جمهوری 1400 و با وجود تبلیغات سنگین و گسترده و فراخوانهای متعدد، تنها حدود دومیلیون و چهارصدهزار رای در کل کشور کسب کردند.