پهلویستایی در ترازوی تاریخ- 32
اقدامات خاموش مجری کودتا
دکتر سید مصطفی تقوی مقدم
پر روشن است كه منظور از كودتا، تنها تصرف نظامي پايتخت نبوده و براي ادارة كشور نياز به رايزني و هماهنگي و جلب همكاري بخش مهمي از چهرههاي سياسي تهران و ايالات و ديگر قواي نظامي و انتظامي بود. اما بهرغم اينكه رضاخان به قدرت رسيد و 20 سال همة اهرم هاي سياسي و فرهنگي و قلم ها را براي توجيه كودتا و تبيين نقش خود در اختيار داشت و به كار گرفت و در بيانية معروف خويش به مناسبت سالگرد كودتا، خود را تنها مسبب آن معرفي كرد،1 در متون تاريخي، كوچكترين نشانهاي از فعاليتهاي پيش از كودتاي او براي تبادلنظر، زمينهسازي و جلب همكاري رجال سياسي و نظامي و تأمين پشتوانة سياسي، اجتماعي و نظامي لازم براي انجام كودتا مشاهده نميشود. نميتوان باور كرد كه شخصي مسبب حقيقي واقعة مهمي مانند كودتا باشد اما براي انجام آن با هيچكس و هيچ جرياني رايزني نكرده باشد و تنها ميخواست و يا ميتوانست با دو هزار قزاق - كه فرض كنيم مستقل بوده و اجازة آنها در دست اسمايس و آيرنسايد نبود و ديگر هنگهاي قزاق و ژاندارمري و شهرباني هم ساکت و بيتفاوت ميماندند- تهران را تصرف كرده و كشور را اداره كند. نميتوان باور كرد كه چنين فعاليتهايي صورت گرفته باشد اما نه خود رضاخان و نه افراد احتمالي كه مثلاً رضاخان با آنها دربارة كودتا رايزني كرده بود، در مدت 50 و اندي سال حاكميت پهلوي كه سخناني از اينگونه بسيار مورد استقبال و تشويق هم قرار ميگرفت و بسيار بيشتر و بزرگتر از آنچه بودند هم مطرح ميشد و در بوق دميده ميشد، هيچكدام كوچكترين سخني در اين باره اظهار نكرده باشند. پس ترديدي نيست كه چنين چيزي نبود. چه اگر حتي كاهي در اين باره وجود داشت، اكنون كوهي از آن را در تاريخنگاري پهلوي در برابر خود ميديديم.
مجري كودتا نهتنها براي هيچكدام از نخبگان سياسي پايتخت شناخته نبود، بلكه اندك فعاليت مستقيم يا غيرمستقيمي براي كودتا هم از او
سر نزد. اين موضوع به اندازهاي روشن است كه حتي غني هم به درستی اين گفتة بهار را كه رضاخان در زمستان 1299 با مدرس دربارة كودتا صحبت كرده، بيپايه دانسته و مينويسد: «ولي بسيار بعيد است كه رضاخان كه در آن زمان آشنايي چنداني با رجال ايران نداشت مدرس را چنان خوب بشناسد كه به او اعتماد كند و راز دل بگويد و همكارياش را بجويد».2 البته نبايد از ديده به دور داشت كه حتي اگر روايت بهار درست ميبود هم نميتوانستيم آن را اقدام مستقل رضاخان براي كودتا به حساب آوريم. چه براي آگاهان از تاريخ آن دوره روشن است كه در آن ايام، آيرنسايد رضاخان را براي كودتا برگزيده بود و تصميم خود را دراين باره گرفته بود. همانگونه كه تحركات سياسي آن ايام سيدضياء و مذاکرات او با رجال سياسي آن دوره را هم نميتوان اقدامات مستقل او براي كودتا به حساب آورد. زيرا آن تحركات نيز پس از آن انجام ميپذيرفت كه به تعبير غني، نرمن او را براي ايفاي نقش نخستوزير «مرتجع مقتدر»3 در نظر گرفته بود. بنابراين، چنين تحركاتي ماهيتي بيش از انجام مأموريت نداشته و نميتوان آنها را به عنوان اقداماتي ابتكاري و مستقل وانمود كرد.
افزون بر آنچه گفته شد، هيچكدام از فرماندهان نظامي قزاق و ژاندارمري آن روز هم در اين باره كه رضاخان قبلاً با آنها در مسئلة كودتا صحبتي کرده و طرحي ارائه داده باشد، سخني به ميان نياوردند. در آن تاريخ، قواي قزاق از 9 آترياد تشكيل ميشده كه در 9 شهر كشور (تهران، تبريز، مشهد، اصفهان، اردبيل، همدان، مازندران، اروميه و گيلان) مستقر بوده و مجموعة افراد آن حدود هشت هزار نفر بود. از اين تعداد 122 نفر افسر و درجهدار روسي، 202 نفر افسر ايراني و بقيه درجهدار و سرباز ايراني بودند.4 ژاندارمري نيز بين هشت تا يازده هزار نفر عضو داشته كه در 13 فوج و گردان در شهرهاي مختلف سازماندهي شده بودند. در تهران، دو فوج و در شهرهاي مشهد، اصفهان و تبريز هر كدام يك فوج، و در ولايات و شهرهاي قم، اراك، سمنان، مازندران، استرآباد، كردستان، كرمانشاه و گيلان هر كدام يك گردان مستقل مستقر بود. در ژاندارمري افزون بر سه افسر سوئدي، 319 افسر ايراني نيز وجود داشت و بقيه شامل پزشك، افسريار، درجهدار، ژاندارم، سرجوخه، و غيره ميشد.5 بريگاد مركزي كه نيروي مخصوص محافظ دربار در تهران مستقر بود، افزون بر دو صاحبمنصب سوئدي و لهستاني، از 126 صاحبمنصب و 2142 درجهدار و سرباز ايراني تشكيل ميشد.6 مستشاران سوئدي هم از سال 1293 شهر تهران را به ده ناحيه تقسيم كرده و در هر ناحيه يك كميساريا (کلانتري) تأسيس كردند و در سالهاي پس از آن تعداد افراد سوار و پياده پليس را 800 نفر اعلام كردند كه به وسيلة 110 صاحبمنصب اداره ميشدند.7
اكنون اين پرسش مطرح ميشود كه اگر از ميان همة نيروهاي نظامي و انتظامي ياد شده، تنها نيروهاي مستقر در تهران را در نظر بگيريم، آيا براي فرماندهي يك آترياد، در حالي كه هيچ سند و نشاني از هماهنگي ديگر قواي نظامي و انتظامي با او در تاريخ ثبت نشده است، اين امكان وجود داشت كه با حدود دو هزار نفر، تنها از عهدة همان قواي نظامي و انتظامي مستقر در تهران برآمده و آن شهر را تصرف كند؟ اگر مخالفت رجال سياسي، مذهبي و نظامي تهران همراه با پايگاه اجتماعيشان و مخالفت ديگر اقشار اجتماعي را بر نيروي مستقر در تهران بيفزاييم و بيپايگاهي سياسي و اجتماعي رهبر كودتا را هم در نظر داشته باشيم، آنگاه بيپايگي ديدگاهي كه رضاخان را مبتكر كودتا دانسته و چنين القاء ميكند كه او شخصاً در پي كودتا بوده و توان آن را داشته، بيش از پيش روشن ميشود. اين حقيقت هنگامي روشنتر ميشود كه توجه شود اگر كودتا به همين سادگي و بدون نياز به هيچگونه مقدمات و هماهنگي سياسي - نظامي و تنها به وسيلة فردي گمنام و معدودي قزاق قابل اجرا بود، چگونه است كه در همان سالها فردي شناخته شده و خوشنام مانند ميرزاكوچكخان با پشتوانة سياسي و اجتماعي بيشتر و همچنين با داشتن قوايي بيشتر و با انگيزهتر نميتواند براي رهايي کشور از چنگ انگليس، به سوي تهران حركت كند.
سرانجام اينكه آيا اگر يك قدرت خارجي شخصي را براي كودتا برگزيند؛ آن شخص را در مدتي كمتر از چهار ماه از فرماندهي يك آترياد به فرماندهي كل قزاق ترفيع دهد؛8 هماهنگي لازم را با نخبگان سياسي به عمل آورد؛ مدير سياسي - اجرايي كودتا را تعيين كند؛9 به شهرباني دستور دهد كه «هنگام ورود قزاقها به تهران جلو آنها ايستادگي نكند»؛10 ژاندارمري را از هرگونه اقدامي براي جلوگيري از ورود قزاقها به تهران بازدارد؛11 پول و پوشاك و تجهيزات لازم را در اختيارش بگذارد؛12 پس از همة اين اقدامات، آنگاه اجازه بدهد «او به تدريج
راه بيفتد»؛13
رجالي را كه ميتوانستند براي كودتا ممانعت و مزاحمت ايجاد كنند براي او شناسايي و دستگير كند؛14 و شاه را هم وادار كند كه «خواستهاي آنها را برآورد»؛15 از نظر علمي چنين رخدادي را بايد اقدام آن قدرت خارجي به حساب آورد يا شخص مجري؟ آيا بدون اقدامات ياد شده اصولاً كودتاي سوم اسفند 1299 امكانپذير بود؟ و آيا در تاريخ هيچ سند و گواهي وجود دارد كه شخص رضاخان در ايجاد امکانات و مقدمات و انجام اقدامات يادشده نقشي ايفا كرده باشد؟ آيا اصولاً سطح موقعيت سياسي - نظامي و امكانات او اجازة گشودن حتي يكي از گرههاي ياد شده را به وي ميداد؟ همچنين، آشکار است که در محيطهاي نظامي، هر اقدامي بايد با اجازة مقام مافوق انجام بگيرد. حال اين پرسش مطرح ميشود که رضاخان چگونه بيش از دو هزار نظامي را از قزوين به تهران بسيج کرد؟ اين اقدام او بدون اجازة مقامات مافوق بود يا با اجازة آنها؟ اگر بدون اجازة مافوق بود، چگونه؟ اگر با اجازة آنها بود، عنوان مأموريت او چه بود؟ اين پرسشها تاکنون پاسخي نيافتهاند. بنابراين، چگونه و بر پاية كدام واقعيت تاريخي و با چه سند و دليل علمي ميتوان ادعا كرد كه گويا رضاخان مبتكر كودتاي سوم اسفند 1299 بوده و يا حتي اندك امكان و تواني براي انجام چنين كاري را داشت؟
پانوشتها:
1- حسين مكي. تاريخ بيستسالة ايران. پيشين، ج 2. صص 24-27.
2- سيروس غني. پيشين. ص 180.
3- همان. ص 177.
4- باقر عاقلي. رضاشاه و قشون متحدالشكل.تهران: نشر نامك، 1377. صص 93-96.
5- همان. صص 98-101؛ و هاشم شغفي. تاريخچه ژاندارمري. وزارت كشور - ژاندارمري، 1366. صص 16-17.
6- باقر عاقلي. پيشين. ص 96.
7- مرتضي سيفيفمي. نظم و نظميه در دوره قاجاريه. تهران: يساولي، 1362. صص 94-96؛ و فضلالله جعفري و ديگران. پليس ايران. تهران: روابط عمومي شهرباني كشور، 1355. صص 78-80.
8- همان. صص 171 و 179.
9- سيروس غني. پيشين. صص 177، 179، 180.
10- همان. ص 201.
11- همان. ص 200.
12- همان. ص 192.
13- همان. ص 179.
14- همان. صص 225-226.
15- همان. ص 198.