شعر بی دغدغه بازی با کلمات
سعید محمدی
شعر فارسی در سالهای اخیر با خطر بزرگی مواجه شده است که آن تبدیل شعر به یک هنر بیدغدغه و پارناسیانیستی است. شعر و به طور کلی ادبیات اگر دغدغه نداشته باشد، چیزی جز بازی با کلمات نیست. ژان پل سارتر تعهد را برای شعر بیمعنا میداند. و بیان میکند که شاعر از زبان چونان یک ابزار سود نمیجوید. شاعر واژهها را چون شیء تلقی میکند و نه چون نشانه. او میگوید که شاعر از زبان بیرون است. واژه برای شاعر آیینهای است که تصویر او را به خودش باز میگرداند، اما برای نثرنویس ابزاری است تا از خودش به در آید و خود را به درون دنیا پرتاب کند. شاعر جمله نمیسازد، شیء میآفریند و واژههای شیء شده، واحد شعر یعنی جملۀ شیء شده را میسازند.(1) اما همین سارتر در کتاب " ادبیات چیست " خود نکته جالبی را از قول بریس پارن اشاره میکند که واژهها «تپانچههای پر» هستند و اگر سخنی بگوییم شلیک کردهایم. میتوان خاموش ماند، اما اگر شلیک کردن را برگزینیم باید این کار را مردانه انجام دهیم، یعنی به هدفی شلیک کنیم، نه چون کودکان بیهدف برای لذت بردن از صدای آن.
چه با حرف سارتر موافق باشیم یا خیر، نمیتوانیم کتمان کنیم که شعر خاصیت نفوذ پذیری دارد و افکار و عقاید شاعر اگر مطابق با اخلاقیات نباشد تبعات خاص خود را خواهد داشت. برای مثال در چند ساله اخیر از شاعران شعرهایی میشنویم در تایید و توجیه برخی موارد غیراخلاقی مانند خیانت و امثالهم. این روند همچنان هم ادامه دارد و این خطر را به وجود آورده که مخاطب شعر فارسی، ذائقهاش تغییر کند و رو به سوی شعری گرایش پیدا کند که سراسر سیاهی و ناامیدی و تباهی است. نافی این نیستیم که شعر حوزهای است که باید چونان رنگین کمان ملوّن بوده و از همه طیفها در خود داشته باشد. چه آنکه در طول سده ها در کنار شعر اخلاق گرا و معنوی و الهی، انواع دیگر شعر را هم داشتهایم وشاعرانی بودهاند که هجو و یا هزل هم میسرودند. اما برای مثال اشعار کلاسیک و عاشقانه فارسی در طول سده ها هیچ گاه از حوزه اخلاق خارج نشدهاند. با این حال شاهدیم که این میراث گرانبها در معرض خطر است و شعر پارسی که با چنان سبقهای به امروز رسیده، در حال تغییر مسیر به سمت و سوهای دیگر است. اما باید کاری کرد که همچون همان گذشتهها رنگ و سمت و سوی غالب، شعرِ اخلاق گرا باشد. یا حتی الامکان شعر غیر اخلاقی نباشد. از طرفی برخی مروج نوعی رمانتیسم دمدستی و سطحی در شعر فارسی هستند. چیزی که برخی آن را «ادبیات دختردبیرستانی پسند» نامیدند و جالب است که عدهای کمر همت بستهاند تا به لطایف الحیلی این نوع شعر را گسترش دهند. کتابهای زرد شعر هم که این روزها شاهد چاپ آن هستیم، گواه این مدعا هستند.
از سویی سیاست گذاری فرهنگی کشور به جای آنکه به بهبود این فضا کمک کند، خود بدان دامن میزند. شاهدیم که اتفاقات فرهنگی مرتبط با ادبیات از جمله جشنواره شعر فجر، خود جولانگاهی برای عرض اندام شاعران و شعرهای این چنینی است. تا بدان جا که باید گفت جشنوارههای فرهنگی مرتبط با انقلاب راجع به همه چیز هست جز انقلاب و ارزشهای آن. برای مثال در جشنواره شعر فجر «انقلاب اسلامی»، شعرهایی مورد تقدیر قرار میگیرند که یا مضامینی غیراخلاقی همچون خودکشی و خیانت و... را ترویج و توجیه میکنند و یا دفاع مقدس و ارزشهای آن را زیر سوال میبرند. بگذریم که سکان این جشنوارهها و اتفاقات فرهنگی کشور، امروز به دست کسانی افتاد است که در سالهای نه چندان دور خود را رو به روی نظام قرار داده بودند. و امروز با ژست دایه مهربانتر از مادر کمر به ریشه کن کردن اخلاقیات از فضای ادبیات بستهاند. مجوز انتشار آثار امثال «اسماعیل خویی» و «رضا براهنی» و... که افرادی برچسب دار و شناخته شده هستند، خود شاهدی است بر نحوه عملکرد سیاستگزاران فرهنگی کشور که روزی باید به دلیل این عملکرد خود پاسخگوی خانواده شهدا باشند.
شعر و شاعری در فضای دنیای امروز بار بسیار گرانی بر دوش دارد. این بار بر دوش شاعران ایرانی مسلمان سنگینتر است. امروزه این هنر والا باید زبان گویای مسائل روز باشد. باید صدای خفته و خفه شده ملتهای دربند را به گوش جهانیان برساند. ادبیات مرز و زبان و قلمرو نمیشناسد. اگر امروز ملتهای مظلوم جهان چنین در لاک خود فرو رفتهاند یا حتی صدای خود ما آن طور که باید به گوش جهانیان نمیرسد، باید از شاعران و نویسندگان و ادبا بپرسیم که شما با این هنر قدرتمند ادبیات تا کنون چه کردهاید؟ نویسندگان و به خصوص شاعران، پیامبران یک قوم و ملتند که میتوانند زبان گویای مردم خود باشند، حق آنها را طلب کنند و برای اثبات حقانیتشان زبان به سخن بگشایند. اما میبینیم که امروز برخی شعر را وسیله کردهاند تا تیشه به ریشه اخلاقیات بزنند و شعری اخته و بی دغدغه را به جامعه ارائه کنند.عدهای تلاش دارند تا فضایی را در ادبیات حاکم کنند که در آن همه چیز هست جز فرهنگ و اخلاق.
این مسئله قابل تعمیم نیست و نمیشود گفت که همه شاعران از این دستهاند. قطعاً کم نیستند شاعران خوب پیشکسوت و جوانی که سعیشان اعتلای فرهنگ و اخلاق است. اما با این همه شاهد هستیم که فضا برای این شاعران تنگ میشود و کسانی پا به عرصه میگذارند که سودای سکولاریزاسیون و غیر اخلاقی کردن شعر و ادبیات را در سر دارند. این هنرمندان و طرفدارانشان معتقدند که هنر هیچ قید و بندی ندارد و در هیچ چهارچوبی قرار نمیگیرد و اخلاقیات را برای هنر چارچوب و قید و بند میدانند. باید گفت افرادی این چنین یا خفتهاند ویا خود را به خواب زدهاند. که خدا کند خود را به خواب نزده باشند که آنها را الی الابد نمیشود بیدار کرد. واقعیت دنیای هنر و ادبیات با توهمی که عدهای راجع به آن دارند بسیار متفاوت است. عدهای در لوای همین شعار که هنر در چهارچوب قرار نمیگیرد، ایدئولوژی و تفکر مسموم خود را به جامعه تزریق میکنند. جالب است که وقتی از دیدگاه آنها انتقاد میکنند با این حرف مواجه میشوند که هنر چارچوب ندارد و با این حرف هر آنچه در ذهن بیمارشان میگذرد از مسائل منافی اخلاق تا رویکردهای کهنه و و پوسیده سیاسیشان به خورد مخاطبانی میدهند که اکثرا جوانان پاک این کشورند. باید به این عده یادآور شد که اصولاً انسان بدون چارچوب اخلاقی همان حیوان ناطق است و هنری که چارچوب اخلاقی را رعایت نکند همانا هنر حیوانی است.
در این فضای گرگ و میش ادبیات و خصوصاً شعر، گویی این حوزه به حال خود رها شده و غیر از اندک دلسوزانی که صدایشان این روزها به گوش کسی نمیرسد، کسی باقی نمانده است. اما این همه ماجرا نیست و توجه رهبر انقلاب به ادبیات و علی الخصوص شعر هنوز امیدها را در دل زنده نگه داشته است. بیانات هرساله ایشان در جلسات با شعرا بسیار کارگشاست و میتواند بسیار مثمر ثمر قرار گیرد. اما دریغ که گوش برخی مسئولین فرهنگی برای شنیدن این سخنان زیادی سنگین است.
سالهای متمادی است که رهبر معظم انقلاب در نیمه ماه مبارک رمضان میزبان پیشکسوتان عرصه شعر و ادب و شاعران جوان است. و شاهدیم که این قرار هر ساله برکاتی را برای شعر فارسی به همراه داشته است. این التفات رهبر انقلاب به حوزه ادبیات و مخصوصاً شعر حاکی از نگاه عمیق ایشان به مساله فرهنگ است. چرا که در حوزه فرهنگ یکی از اصلیترین پایهها و ستونها ادبیات است. ادبیات آن گنجینهای است که هویت، ارزشها آرمانهای یک ملت را در دل خود جای میدهد. و این چیزی است که متاسفانه برخی مسئولین فرهنگی کشور از آن کاملاً غافلند. بیشک به دلیل همین جایگاه مهم ادبیات است که رهبر انقلاب این چنین به این حوزه التفات دارند. و شناخت این جایگاه زمانی میسر میشود که شخص خود بر ادبیات اشراف داشته و اهمیت آن را درک کند. حضرت آیتالله خامنهای خود اهل شعر وادب است و به گواه بسیاری از ادبا ایشان به ادبیات فارسی و مخصوصاً حوزه شعر اشراف عمیقی دارند. آقای دکتر حداد عادل، رئیس فرهنگستان ادب پارسی، چند سال پیش در سفر خود به ترکیه، رهبر انقلاب را به عنوان یکی از بزرگترین ادبای کشور معرفی کردند. همین چند روز پیش بود که از سوی دفتر ایشان یادداشت مرحوم اخوان ثالث در دفتر یادداشت ایشان منتشر شد که حاکی از ارتباط عمیق ایشان با شعرای بنام معاصر است. البته بگذریم که که عدهای بدگهر درصدد بی اهمیت جلوه دادن این سند و ارتباط بودند که امیری اسفندقه در یادداشت خود بسیار خوب جوابشان را داد.
رهبر ادیب انقلاب در جلسات هر ساله خود نکاتی را به شاعران تذکر میدهند که خود نقشه راهی میشود برای شاعران جوان تا در این عرصه مغشوش ادبیات به درستی رشد کنند. ایشان همچون باغبانی صبور و دلسوز نهال شعر جوانان را مراقبت و محافظت میکنند تا این امیدهای فردای شعر فارسی در مسیر درست خود به رشد و تعالی برسند. نگاهی که رهبر انقلاب به شعر دارند همان دغدغهمندی در شعر است که در واقع زمان هم آن را اقتضا میکند و این نشان از زمانه شناسی ایشان است. در نگاه ایشان اتفاقات امروز جهان باید عرصه فعالیت شعر باشد و شاعران را در عرصه مغشوش فرهنگی جهان امروز، مدافعان هویت ملت میدانند چنانکه فرمودند: «اشکال برخی این است که اصل تهاجم گسترده جبهه سوگندخورده علیه هویت اسلامی و هویت فرهنگی را با وجود نشانههای آشکار آن نمیبینند، اما شاعر با روح هنری و نگاه تیزبین و دغدغهمند خود، به دفاع از این هویت برمیخیزد.» این قطعاً بدین معنی نیست که همانند عدهای کوته بین، چنین دیدگاهی به ادبیات را تا حد تبلیغ ادبیات ملتزم حزبی تنزل دهیم بلکه نقطه مورد بحث اخلاقیات و شعری است که دغدغهمند باشد و از لاک یک هنر صرف به در آید. وگرنه این طور نیست که فقط به همین نوع شعر بسنده شود و چنان برداشت شود که رهبر انقلاب فقط این نوع شعر را میپسندند. در جلسات شعرخوانی با حضور ایشان اشعار عاشقانه هم قرائت میشود که ایشان بسیار تحسین میکنند. آقای مرتضی امیری اسفندقه هم در یادداشتی که همین چند روز پیش منتشر کردند به این مسئله و نکات جالب توجه جلسات شعر خوانی رهبر انقلاب پرداختهاند. اما در مورد شعر عاشقانه هم رهبر انقلاب دیدگاه ظریفی دارند. ایشان همیشه تاکید میکنند که اشعار عاشقانه به ابتذال کشیده نشود. رهبر فرزانه در دیدار امسال شاعران شعر را «حضور و اثرگذاری بر خلوت ذهن و دل انسانها و تغذیه فکری مخاطبان» تعریف کردند و تاکید کردند که شاعر وظیفه دارد همانند شعرای بزرگ تاریخ ادبیات فارسی، با ورود هنرمندانه به این محدوده، خلوت مخاطبان خود را با معنویات و با دمیدن روحیه امید، نشاط و تحرک و پیشرفت غنی سازد و این عناصر را که سازنده هویت حقیقی ملت هستند، تقویت کند.
اخلاق محوری و دغدغهمندی، دو کلید واژه سخنان امسال رهبر انقلاب با شعرا بود که این امر از درک عمیق ایشان از شعر امروز بر میخیزید. شعر امروز در خطر خالی شدن از این دو واژه است که رهبر انقلاب با هوشمندی آن را گوشزد میکند. در همین راستا رهبر انقلاب بارها تاکید کردهاند که مسئله شعر مسئلهای است که باید مورد توجه اهالی فرهنگ قرار بگیرد. امید است که این حساسیت را مسئولین فرهنگی کشور هم احساس کنند و رهنمودهای رهبر انقلاب به جای نقش بستن بر بنرهای رنگارنگ در عرصه عمل به کار بسته شود.
(1 )The philosophy of Jean-Paul Sartre. E dited and introduced by Robert denoon Cumming. Vintage Books1972.