رمضان؛ ورزش روحی و معنوي انسان
جسم انسان بدون ورزش، ضعيف و لاغر و بىقدرت خواهد بود. هركسى باشيد، هرچه بنيه قوى و نيرومند داشته باشيد، اگر ورزش نكرديد و خورديد و خوابيديد، بدن ضعيف مىماند؛ شكى در اين نيست. همچنانى كه اگر ورزش نكنيد، بدن شما آن رشد لازم را نمىكند، زيباييهايى هم دارد كه ورزش آنها را آشكار خواهد كرد؛ بدون ورزش نمىشود. روح شما هم عيناً همينطور است. بدون ورزش، بدون تمرين و رياضت، ممكن نيست شما قوى بشويد.
اى بسا انسانهايى هستند با جسمهاى نيرومند و زيبا، ولى با روحهايى لاغر، زشت، ناتوان و ضعيف؛ اين به درد نمىخورد. تمام عبادات براى اين است كه ما ورزش كنيم، تربيت بشويم و پيش برويم. البتّه بايد عبادات را شناخت. عبادات هم جسم و روحى دارند. جسم عبادات، به تنهايى كافى نيست. نماز را كه انسان بخواند، ولى در حال نماز، توجّه به خود ذكر نداشته باشد، ملتفت نباشد كه چه مىگويد و با چه كسى حرف مىزند، مضامين نماز را بهكلّى از روى غفلت ادا بكند، اين نماز، نماز بىفايدهاى است.
البتّه كسانى كه عربى نخواندهاند و معناى اين جملات را نمىدانند، اگر در حال نماز، هميناندازه توجّه پيدا كنند كه با خدا حرف مىزنند و به ياد خدا باشند، اين هم بهره خوبى است؛ ولى سعى كنيد كه معناى نماز را بدانيد. ياد گرفتن معناى نماز، كار خيلى آسانى است؛ خيلى زود مىتوانيد ترجمه اين چند جمله را ياد بگيريد. نماز را با توجّه به معناى آن بخوانيد. اين نماز است كه قربان كلّ تقىّ(نهجالبلاغه، كلمات قصار، ش 136) خواهد بود. نماز، نزديككننده انسان به خداست؛ امّا نزديككننده انسان باتقوا.
روزه، موجب تقوا و بوجودآورنده تقواست؛ امّا روزه باتوجّه. روزه فقط اين نيست كه انسان نخورد و نياشامد؛ روزه يك نوع پرورش روح شماست. شما مىتوانيد اندامهاى روحتان را با روزه پرورش بدهيد و تصفيه و پاكيزه بشويد و طهارت پيدا كنيد.
اين زكات و انفاقى هم كه يك عبادت بزرگ محسوب مىشود، داراى جسم و روحى است. و من يوق شحّ نفسه فأولئك هم المفلحون(سوره حشر، آيه 9) اين زكات، بايد آن حرص و بخل درونى ما را بشكند و آن دلبستگى ما به مال و به زخارف دنيوى را از بين ببرد. اين زكات، زكات خوبى است.
اگر نماز و روزه باتوجّه و ذكرِ آگاهگر و هشيارگر انسان، براى ما وجود داشته باشد، آن وقت مسلمانى خواهيم بود كه روز به روز به سمت هدفهاى اسلام پيش مىرويم. اگر مىبينيد كه در جوامعى مسلمانانى بودند يا هستند كه به هدفهاى اسلام نزديك نشدهاند و دور شدهاند، يكى از عيوب كارشان اينجاست. شايد عيبهاى متعدّدى باشد، كه اين، يكى از آنهاست.
تحجّر و عدم بصيرت، يكي از بزرگترين آفات جامعه اسلامي
اگر در حال عبادت، توجّه نبود و روح عبادت كه همان عبوديّت و انس به خدا و تسليم در مقابل اوست مورد توجّه قرار نگرفت، آن وقت خطرهاى گوناگونى در سر راه انسان قرار مىگيرد، كه تحجّر يكى از آنهاست.
بعضى از همين خوارجى كه در اين ايّام اسمشان را زياد شنيديد، آنچنان عبادت مىكردند و آيات قرآن و نماز را با حال مىخواندند، كه حتّى اصحاب اميرالمؤمنين(ع) را تحت تأثير قرار مىدادند! در همان ايّام جنگ جمل، يكى از ياران اميرالمؤمنين عبور مىكرد، ديد كه يكى از آنها عبادت مىكند و نصف شب، اين آيات را با صداى خوشى مىخواند: امّن هو قانت اناء اللّيل(سوره زمر، آيه 9) منقلب شد و پيش اميرالمؤمنين آمد. حتّى انسانهاى هوشمند و زيرك و آگاه كه اصحاب نزديك اميرالمؤمنين غالباً اينطور بودند نيز اشتباه مىكردند.
بىمورد نيست كه اميرالمؤمنين(ع)فرمود: هيچكس نمىتوانست اين كارى را كه من كردم، بكند و اين فتنه را بخواباند. اين كار، واقعاً شمشير و آگاهى و آن ايمان على به خودش و راه خودش را مىخواست. حتّى گاهى خواص متزلزل مىشدند. اميرالمؤمنين به آن صحابه خود فرمود طبق اين نقلى كه شده است فردا به تو خواهم گفت. فردا وقتىكه جنگ تمام شد و كمتر از ده نفر از مجموعه خوارج زنده ماندند و بقيه در جنگ كشته شدند، حضرت به عنوان وسيلهاى براى عبرت و موعظه ياران و اصحاب خودش، در بين كشتهها راه افتاد و با بعضى از آنان به مناسبتى حرف زد. به يكى از اين كشتهها كه به پشت افتاده بود، رسيدند. حضرت گفت، اين را برگردانيد؛ برگرداندند. شايد فرمود، او را بنشانيد؛ نشاندند. بعد به همين كسى كه از ياران نزديكش بود، فرمود: او را مىشناسى؟ گفت: نه، يا اميرالمؤمنين. فرمود: او همان كسى است كه ديشب آن آيات را مىخواند و دل تو را ربوده بود!
اين، چه قرآن خواندنى است؟! اين، چه نوع عبادتكردنى است؟! اين، دورى از روح عبادت است. اگر انسان با روح عبادت و نماز و قرآن آشنا باشد، مىفهمد كه وقتى موجوديت و حقيقت و لبّ اسلام كه در علىبنابيطالب مجسّم است در يك طرف قرار گرفته است، همه شبههها را از خودش دور مىكند و به او مىپيوندد. اين دورى از قرآن و دورى از دين است كه كسى نتواند اين موضوع را تشخيص بدهد و نتيجتاً به روى على(ع) شمشير بلند كند.
پس، يك طرف قضيه، همين تحجّرها و نينديشيدنها و اشتباههاى عمده و بزرگ است كه ما در طول دوران خلافت بنياميّه و بنيعبّاس، آن را مشاهده مىكنيم. بعضيها آدمهاى مقدّسمآب و متديّن و اهل عبادت و اهل زهد بودند و در كتابها اسمشان در شمار عبّاد و زهّاد و اخلاقيون و آدمهاى حسابى ثبت شده است؛ امّا اشتباه مىكردند؛ اشتباهى به عظمت اشتباه جبهه حق با باطل. بزرگترين اشتباهها اين است. اشتباههاى كوچك، قابل بخشش است. آن اشتباهى كه قابل بخشش نيست، اين است كه كسى جبهه حق را با جبهه باطل اشتباه كند و نتواند آن را بشناسد.
بصيرت؛ رمز عظمت عمّار ياسر، صحابي خاصّ اميرالمؤمنين(ع)
عظمت امثال عمّار ياسر، به همين است. عظمت آن اصحاب خاص اميرالمؤمنين در همين است كه در هيچ شرايطى دچار اشتباه نشدند و جبهه را گم نكردند. من در موارد متعدّد در جنگ صفّين، اين عظمت را ديدهام؛ البتّه مخصوص جنگ صفّين هم نيست. در بسيارى از آنجاهايى كه براى جمعى از مؤمنين، نكتهای مورد اشتباه قرار مىگرفت، آن كسى كه مىآمد و با بصيرت نافذ و با بيان روشنگر خود، شبهه را از ذهن آنها برطرف مىكرد، عمّار ياسر بود. انسان در قضاياى متعدّد اميرالمؤمنين از جمله در صفّين نشان وجود اين مردِ روشنگرِ عظيم القدر را مىبيند.
جنگ صفّين ماهها طول كشيد؛ جنگ عجيبى هم بود. مردم افراد مقابل خود را مىديدند كه نماز مىخوانند، عبادت مىكنند، نماز جماعت و قرآن مىخوانند؛ حتّى قرآن سرنيزه مىبرند! خيلى دل و جرأت مىخواست كه كسى روى اين افرادى كه نماز مىخوانند، شمشير بكشد.
در روايتى از امام صادق(ع) نقل شده است كه اگر اميرالمؤمنين(ع) با اهل قبله نمىجنگيد، تكليف اهل قبله بد و طغيانگر تا آخر معلوم نمىشد. اين علىبنابيطالب بود كه اين راه را باز نمود و به همه نشان داد كه چهكار بايد كرد. بچههاى ما، وقتىكه به بعضى از سنگرهاى جبهه مهاجم وارد مىشدند و آنها را اسير مىگرفتند، در سنگرهايشان مهر و تسبيح پيدا مىكردند! بله، درست مثل همان كسانى كه مقابل اميرالمؤمنين(ع) قرار داشتند و نماز هم مىخواندند و نتيجتاً يك عدّه هم به شبهه مىافتادند. آن كسى كه سراغ اينها مىرفت، عمّار ياسر بود. اين، هوشيارى و آگاهى است و كسى مثل عمّار ياسر لازم است.
اگر روح اعمال و عبادات كه عبارت از همان توجّه به خدا و عبوديّت اوست براى انسان حل و روشن نشود و انسان سعى نكند كه در هريك از اين واجبات، خودش را به عبوديّت خدا نزديك كند، كارش سطحى است. كار و ايمان سطحى، هميشه مورد خطر است و اين چيزى است كه ما در تاريخ اسلام ديدهايم.
كسانى از متديّنان، مقدّسان، عبّاد و زهّاد، مىرفتند در كنار خليفه ظالمِ غاصبِ فاجرِ خبيثِ دروغگوى دهرو و دهرنگ مىنشستند و او را چهار كلمه نصيحت مىكردند؛ او هم يا از روى تقلّب و ريا، يا شايد هم در گوشه قلبش چيزى تكان مىخورد و اشكى مىريخت. بعضيها هم كه مست بودند و در حال مستى، هيجان و احساسات پيدا مىكردند، يك نفر را مىآوردند كه برايشان يكخرده حرف بزند؛ با حرفهاى او گريه مىكردند! آنگاه اين آدمهاى سادهلوح نادان ولو عالم به ظواهر دين مريد اين خليفه مىشدند!
در تاريخ اسلام، انسان چيزهاى عجيبى از اين قبيل مىبيند. همين عمرو بن عبيد عابدِ زاهدِ معروف، كسى است كه خليفه عبّاسى درباره او اظهار ارادت مىكرد و مىگفت:حساب عمرو بن عبيد، از ديگر مدعيان تقوا و زهد جداست! شما اگر همين عمرو بن عبيد و محمّد بن شهاب زهرى و امثال آنها را نگاه كنيد، مىبينيد كه آنها در زمان خودشان، از جمله دردسرهاى بزرگ جريان حق بودند. مىرفتند با حضور خودشان، جبهه باطل را تقويت مىكردند و جناح حق يعنى جناح اهل بيت پيامبر را تنها و مظلوم مىگذاشتند و بر اثر همين ندانستن، دست دشمن را روى اينها دراز مىكردند.
غرض اينكه روح عبادت، بندگى خداست. برادران و خواهران! ما بايد سعى كنيم كه روح بندگى را در خودمان زنده نماييم. بندگى، يعنى تسليم در مقابل خدا، يعنى شكستن آن بتى كه در درون ماست. آن بت درونى ما يعنى من در خيلى جاها خودش را نشان مىدهد. وقتىكه منفعتت به خطر بيفتد، كسى حرفت را قبول نكند، چيزى مطابق ميل تو ولو خلاف شرع ظاهر بشود، يا سر دوراهى قرار بگيرى يك طرف منافع شخصى، يك طرف وظيفه و تكليف در چنين تنگناها و بزنگاههايى، آن منِ درونى انسان سر بلند مىكند و خودش را نشان مىدهد.
اگر ما بتوانيم اين من درونى، اين هواى نفس، اين فرعون باطنى، اين شيطانى را كه در درون ماست مهار كنيم، يا اقلّاً قدرى مهار كنيم، همه امور اصلاح خواهد شد. قبل از هر چيز، خود ما آدم خواهيم شد و به فلاح خواهيم رسيد. ماه رمضان، مقدّمه اين است. روزه، نماز باتوجّه، انفاقات، حتّى جهاد في سبيل الله،
براى رسيدن به چنين دنيايى است كه مردم بنده خدا باشند.
ماه رمضان تمام مىشود.سعى كنيد اين دستاوردى كه در اين ماه به دست آوردهايد، حفظ كنيد. حفظش هم به اين است كه از گناهان اجتناب كنيد و ياد خدا را در دل خودتان زنده بداريد. هرچه مىتوانيد در حالات گوناگون در هنگام كار، در برخورد با مردم، در برخورد با منافع مادّى، در برخورد با شهوات و غيره سعى كنيد كه ياد خدا را در خودتان زنده بداريد.
بیانات در ديدار با اقشار مختلف مردم (روز سىام ماه مبارك رمضان) ـ06/ 02/ 1369