kayhan.ir

کد خبر: ۲۳۹۳۰۲
تاریخ انتشار : ۲۰ فروردين ۱۴۰۱ - ۱۹:۲۳
زیبایی های ماه مبارک رمضان در بیان رهبری

رمضان؛ ورزش روحی و معنوي انسان


جسم انسان بدون ورزش، ضعيف و لاغر و بى‏قدرت خواهد بود. هركسى باشيد، هرچه بنيه‏ قوى و نيرومند داشته باشيد، اگر ورزش نكرديد و خورديد و خوابيديد، بدن ضعيف مى‏ماند؛ شكى در اين نيست. همچنانى كه اگر ورزش نكنيد، بدن شما آن رشد لازم را نمى‏كند، زيبايي‌هايى هم دارد كه ورزش آنها را آشكار خواهد كرد؛ بدون ورزش نمى‏شود. روح شما هم عيناً همين‏طور است. بدون ورزش، بدون تمرين و رياضت، ممكن نيست شما قوى بشويد.
اى ‏بسا انسان‏هايى هستند با جسم‌هاى نيرومند و زيبا، ولى با روح‏هايى لاغر، زشت، ناتوان و ضعيف؛ اين به درد نمى‏خورد. تمام عبادات براى اين است كه ما ورزش كنيم، تربيت بشويم و پيش برويم. البتّه بايد عبادات را شناخت. عبادات هم جسم و روحى دارند. جسم عبادات، به تنهايى كافى نيست. نماز را كه انسان بخواند، ولى در حال نماز، توجّه به خود ذكر نداشته باشد، ملتفت نباشد كه چه مى‏گويد و با چه كسى حرف مى‏زند، مضامين نماز را به‌كلّى از روى غفلت ادا بكند، اين نماز، نماز بى‏فايده‏اى است.
البتّه كسانى كه عربى نخوانده‏اند و معناى اين جملات را نمى‏دانند، اگر در حال نماز، همين‌اندازه توجّه پيدا كنند كه با خدا حرف مى‏زنند و به ياد خدا باشند، اين هم بهره‏ خوبى است؛ ولى سعى كنيد كه معناى نماز را بدانيد. ياد گرفتن معناى نماز، كار خيلى آسانى است؛ خيلى زود مى‏توانيد ترجمه‏ اين چند جمله را ياد بگيريد. نماز را با توجّه به معناى آن بخوانيد. اين نماز است كه قربان كلّ تقىّ(نهج‌البلاغه، كلمات قصار، ش 136) خواهد بود. نماز، نزديك‏كننده‏ انسان به خداست؛ امّا نزديك‏كننده‏ انسان باتقوا.
روزه، موجب تقوا و بوجودآورنده‏ تقواست؛ امّا روزه‏ باتوجّه. روزه فقط اين نيست كه انسان نخورد و نياشامد؛ روزه يك نوع پرورش روح شماست. شما مى‏توانيد ‌اندام‌هاى روحتان را با روزه پرورش بدهيد و تصفيه و پاكيزه بشويد و طهارت پيدا كنيد.
اين زكات و انفاقى هم كه يك عبادت بزرگ محسوب مى‏شود، داراى جسم و روحى است. و من يوق شحّ نفسه فأولئك هم المفلحون(سوره‏ حشر، آيه‏ 9) اين زكات، بايد آن حرص و بخل درونى ما را بشكند و آن دلبستگى ما به مال و به زخارف دنيوى را از بين ببرد. اين زكات، زكات خوبى است.
اگر نماز و روزه‏ باتوجّه و ذكرِ آگاه‏گر و هشيارگر انسان، براى ما وجود داشته باشد، آن وقت مسلمانى خواهيم بود كه روز به روز به سمت هدف‌هاى اسلام پيش مى‏رويم. اگر مى‏بينيد كه در جوامعى مسلمانانى بودند يا هستند كه به هدف‌هاى اسلام نزديك نشده‏اند و دور شده‏اند، يكى از عيوب كارشان اينجاست. شايد عيب‏هاى متعدّدى باشد، كه اين، يكى از آنهاست.
تحجّر و عدم بصيرت‌، يكي از بزرگ‌ترين آفات جامعه‌ اسلامي
اگر در حال عبادت، توجّه نبود و روح عبادت كه همان عبوديّت و انس به خدا و تسليم در مقابل اوست مورد توجّه قرار نگرفت، آن وقت خطرهاى گوناگونى در سر راه انسان قرار مى‏گيرد، كه تحجّر يكى از آنهاست.
بعضى از همين خوارجى كه در اين ايّام اسمشان را زياد شنيديد، آنچنان عبادت مى‏كردند و آيات قرآن و نماز را با حال مى‏خواندند، كه حتّى اصحاب اميرالمؤمنين‌(ع) را تحت تأثير قرار مى‏دادند! در همان ايّام جنگ جمل، يكى از ياران اميرالمؤمنين عبور مى‏كرد، ديد كه يكى از آنها عبادت مى‏كند و نصف شب، اين آيات را با صداى خوشى مى‏خواند: امّن هو قانت اناء اللّيل(سوره‏ زمر‏‏، آيه‏ 9) منقلب شد و پيش اميرالمؤمنين آمد. حتّى انسان‌هاى هوشمند و زيرك و آگاه كه اصحاب نزديك اميرالمؤمنين غالباً اين‏طور بودند نيز اشتباه مى‏كردند.
بى‏مورد نيست كه اميرالمؤمنين(ع)فرمود: هيچ‏كس نمى‏توانست اين كارى را كه من كردم، بكند و اين فتنه را بخواباند. اين كار، واقعاً شمشير و آگاهى و آن ايمان على به خودش و راه خودش را مى‏خواست. حتّى گاهى خواص متزلزل مى‏شدند. اميرالمؤمنين به آن صحابه‏ خود فرمود طبق اين نقلى كه شده است فردا به تو خواهم گفت. فردا وقتى‏كه جنگ تمام شد و كمتر از ده نفر از مجموعه‏ خوارج زنده ماندند و بقيه در جنگ كشته شدند، حضرت به عنوان وسيله‏اى براى عبرت و موعظه‏ ياران و اصحاب خودش، در بين كشته‏ها راه افتاد و با بعضى از آنان به مناسبتى حرف زد. به يكى از اين كشته‏ها كه به پشت افتاده بود، رسيدند. حضرت گفت، اين را برگردانيد؛ برگرداندند. شايد فرمود، او را بنشانيد؛ نشاندند. بعد به همين كسى كه از ياران نزديكش بود، فرمود: او را مى‏شناسى؟ گفت: نه، يا اميرالمؤمنين. فرمود: او همان كسى است كه ديشب آن آيات را مى‏خواند و دل تو را ربوده بود!
اين، چه قرآن خواندنى است؟! اين، چه نوع عبادت‏كردنى است؟! اين، دورى از روح عبادت است. اگر انسان با روح عبادت و نماز و قرآن آشنا باشد، مى‏فهمد كه وقتى موجوديت و حقيقت و لبّ اسلام كه در على‌بن‌ابي‌طالب مجسّم است در يك طرف قرار گرفته است، همه‏ شبهه‏ها را از خودش دور مى‏كند و به او مى‏پيوندد. اين دورى از قرآن و دورى از دين است كه كسى نتواند اين موضوع را تشخيص بدهد و نتيجتاً به روى على(ع) شمشير بلند كند.
پس، يك طرف قضيه، همين تحجّرها و نينديشيدن‌ها و اشتباه‌هاى عمده و بزرگ است كه ما در طول دوران خلافت بني‌اميّه و بني‌عبّاس، آن را مشاهده مى‏كنيم. بعضي‌ها آدم‏هاى مقدّس‏مآب و متديّن و اهل عبادت و اهل زهد بودند و در كتاب‌ها اسمشان در شمار عبّاد و زهّاد و اخلاقيون و آدم‏هاى حسابى ثبت شده است؛ امّا اشتباه مى‏كردند؛ اشتباهى به عظمت اشتباه جبهه‏ حق با باطل. بزرگترين اشتباه‌ها اين است. اشتباه‌هاى كوچك، قابل بخشش است. آن اشتباهى كه قابل بخشش نيست، اين است كه كسى جبهه‏ حق را با جبهه‏ باطل اشتباه كند و نتواند آن را بشناسد.
بصيرت؛ رمز عظمت عمّار ياسر، صحابي خاصّ اميرالمؤمنين(ع)
عظمت امثال عمّار ياسر، به همين است. عظمت آن اصحاب خاص اميرالمؤمنين در همين است كه در هيچ شرايطى دچار اشتباه نشدند و جبهه را گم نكردند. من در موارد متعدّد در جنگ صفّين، اين عظمت را ديده‏ام؛ البتّه مخصوص جنگ صفّين هم نيست. در بسيارى از آنجاهايى كه براى جمعى از مؤمنين، نكته‏‌ای مورد اشتباه قرار مى‏گرفت، آن كسى كه مى‏آمد و با بصيرت نافذ و با بيان روشنگر خود، شبهه را از ذهن آنها برطرف مى‏كرد، عمّار ياسر بود. انسان در قضاياى متعدّد اميرالمؤمنين از جمله در صفّين نشان وجود اين مردِ روشنگرِ عظيم القدر را مى‏بيند.
جنگ صفّين ماه‌ها طول كشيد؛ جنگ عجيبى هم بود. مردم افراد مقابل خود را مى‏ديدند كه نماز مى‏خوانند، عبادت مى‏كنند، نماز جماعت و قرآن مى‏خوانند؛ حتّى قرآن سرنيزه مى‏برند! خيلى دل و جرأت مى‏خواست كه كسى روى اين افرادى كه نماز مى‏خوانند، شمشير بكشد.
در روايتى از امام صادق(ع) نقل شده است كه اگر اميرالمؤمنين‌(ع) با اهل قبله نمى‏جنگيد، تكليف اهل قبله‏ بد و طغيانگر تا آخر معلوم نمى‏شد. اين على‌بن‌ابي‌طالب بود كه اين راه را باز نمود و به همه نشان داد كه چه‏كار بايد كرد. بچه‏هاى ما، وقتى‏كه به بعضى از سنگرهاى جبهه‏ مهاجم وارد مى‏شدند و آنها را اسير مى‏گرفتند، در سنگرهايشان مهر و تسبيح پيدا مى‏كردند! بله، درست مثل همان كسانى كه مقابل اميرالمؤمنين‌(ع) قرار داشتند و نماز هم مى‏خواندند و نتيجتاً يك عدّه هم به شبهه مى‏افتادند. آن كسى كه سراغ اينها مى‏رفت، عمّار ياسر بود. اين، هوشيارى و آگاهى است و كسى مثل عمّار ياسر لازم است.
اگر روح اعمال و عبادات كه عبارت از همان توجّه به خدا و عبوديّت اوست براى انسان حل و روشن نشود و انسان سعى نكند كه در هريك از اين واجبات، خودش را به عبوديّت خدا نزديك كند، كارش سطحى است. كار و ايمان سطحى، هميشه مورد خطر است و اين چيزى است كه ما در تاريخ اسلام ديده‏ايم.
كسانى از متديّنان، مقدّسان، عبّاد و زهّاد، مى‏رفتند در كنار خليفه‏ ظالمِ غاصبِ فاجرِ خبيثِ دروغگوى ده‏رو و ده‏رنگ مى‏نشستند و او را چهار كلمه نصيحت مى‏كردند؛ او هم يا از روى تقلّب و ريا، يا شايد هم در گوشه‏ قلبش چيزى‏ تكان مى‏خورد و اشكى مى‏ريخت. بعضيها هم كه مست بودند و در حال مستى، هيجان و احساسات پيدا مى‏كردند، يك نفر را مى‏آوردند كه برايشان يك‏خرده حرف بزند؛ با حرفهاى او گريه مى‏كردند! آنگاه اين آدم‏هاى ساده‏لوح نادان ولو عالم به ظواهر دين مريد اين خليفه مى‏شدند!
در تاريخ اسلام، انسان چيزهاى عجيبى از اين قبيل مى‏بيند. همين عمرو بن عبيد عابدِ زاهدِ معروف، كسى است كه خليفه‏ عبّاسى درباره‌‏ او اظهار ارادت مى‏كرد و مى‏گفت:حساب عمرو بن عبيد، از ديگر مدعيان تقوا و زهد جداست! شما اگر همين عمرو بن عبيد و محمّد بن شهاب زهرى و امثال آنها را نگاه كنيد، مى‏بينيد كه آنها در زمان خودشان، از جمله‏ دردسرهاى بزرگ جريان حق بودند. مى‏رفتند با حضور خودشان، جبهه‏ باطل را تقويت مى‏كردند و جناح حق يعنى جناح اهل بيت پيامبر را تنها و مظلوم مى‏گذاشتند و بر اثر همين ندانستن، دست دشمن را روى اينها دراز مى‏كردند.
غرض اينكه روح عبادت، بندگى خداست. برادران و خواهران! ما بايد سعى كنيم كه روح بندگى را در خودمان زنده نماييم. بندگى، يعنى تسليم در مقابل خدا، يعنى شكستن آن بتى كه در درون ماست. آن بت درونى ما يعنى من در خيلى جاها خودش را نشان مى‏دهد. وقتى‏كه منفعتت به خطر بيفتد، كسى حرفت را قبول نكند، چيزى مطابق ميل تو ولو خلاف شرع ظاهر بشود، يا سر دوراهى قرار بگيرى يك طرف منافع شخصى، يك طرف وظيفه و تكليف در چنين تنگناها و بزنگاه‏هايى، آن منِ درونى انسان سر بلند مى‏كند و خودش را نشان مى‏دهد.
اگر ما بتوانيم اين من درونى، اين هواى نفس، اين فرعون باطنى، اين شيطانى را كه در درون ماست مهار كنيم، يا اقلّاً قدرى مهار كنيم، همه‏ امور اصلاح خواهد شد. قبل از هر چيز، خود ما آدم خواهيم شد و به فلاح خواهيم رسيد. ماه رمضان، مقدّمه‏ اين است. روزه، نماز باتوجّه، انفاقات، حتّى جهاد في سبيل الله،
براى رسيدن به چنين دنيايى است كه مردم بنده‏ خدا باشند.
ماه رمضان تمام مى‏شود.سعى كنيد اين دستاوردى كه در اين ماه به دست آورده‏ايد، حفظ كنيد. حفظش هم به اين است كه از گناهان اجتناب كنيد و ياد خدا را در دل خودتان زنده بداريد. هرچه مى‏توانيد در حالات گوناگون در هنگام كار، در برخورد با مردم، در برخورد با منافع مادّى، در برخورد با شهوات و غيره سعى كنيد كه ياد خدا را در خودتان زنده بداريد.
بیانات در ديدار با اقشار مختلف مردم (روز سى‏ام ماه مبارك رمضان) ـ06/ 02/ 1369