حديث دشت عشق
به ياد شهيد«محمدجواد محمدنيا» پرواز درهواي آزاد!
سال 1341 ه ش در روستاي گرمه در خانواده اي متوسط و مذهبي ديده به جهان گشود يکسال از جنگ تحميلي گذشته بود که به گفته خودش: بر حسب وظيفه اسلامي و شرعي خود، به جبهه رفت.اولين باردر تاريخ 15/8/1360 با چند نفراز دوستان وهمرزمانش از طريق سپاه بجنورد وبه صورت بسيجي داوطلب به جبهه حق عليه باطل رفت و در جبهه گيلانغرب مستقر شد.
سال 1341 ه ش در روستاي گرمه در خانواده اي متوسط و مذهبي ديده به جهان گشود يکسال از جنگ تحميلي گذشته بود که به گفته خودش: بر حسب وظيفه اسلامي و شرعي خود، به جبهه رفت.اولين باردر تاريخ 15/8/1360 با چند نفراز دوستان وهمرزمانش از طريق سپاه بجنورد وبه صورت بسيجي داوطلب به جبهه حق عليه باطل رفت و در جبهه گيلانغرب مستقر شد.
بعد از اينکه 3 ماه ماموريتش به پايان رسيد به مرخصي آمد. اوبه هدف خود رسيده بود, به خانواده اش گفت ديگر از جبهه نخواهم آمد، آنقدر با کفار بعثي مي جنگم که همانند رهبرم حسين ابن علي(ع) در کنار ياران واقعي اسلام به شهادت برسم، دلم مي خواهد در اين هواي آزاد چون پرنده از قفس آزاد شده، چشمم به اين کوههاي سر به فلک کشيده کردستان باشد وشربت شيرين شهادت را بنوشم.
دوباره که به جبهه برگشت آموزش ديدهباني را در سر پل ذهاب ديد و تا مدتي به ديده باني مشغول بود. او با رصد وکشف نقاط حساس دشمن ضربات سنگيني به آنها وارد کرد.بعد از آن مسئوليت واحد ديده باني جبهه گيلانغرب به او واگذار شد.
دراين جبهه به نحو احسن ماموريت خود را انجام داد وهر روز حماسهاي مي آفريد. بعد از مدتي فرماندهان تشخيص دادند که منطقه به آتش زيادي احتياج دارد وايشان را مامور به آوردن توپ هاي 203 و 155 ميلي متري کردند.
محمدجواد اين توپ ها را به منطقه آورد و خود مسئوليت واحد توپخانه راکه به نام حضرت بقيه الله (عج) نامگذاري شده بود، به عهده گرفت. او رشادتها و جوانمردي هاي زيادي را در اين مدت از خود به يادگار گذاشت. مدتي بعد درواحدي که سهم به سزائي در جنگ داشت ونبض جنگ در آنجا ميزد، مشغول خدمت شد؛ اودر اطلاعات و عمليات مشغول خدمت شدوباانجام شناسائي هاي دقيق از مواضع دشمن شرايط ايده آلي را براي ضربه زدن به متجاوزين، در اختيار فرماندهان عالي رتبه جنگ قرارداد.
بعدازآن با لياقتي که از او ديده شد به عنوان معاون فرمانده تيپ مسلم ابنعقيل(ع) انتخاب شد. در عمليات بسياري شرکت کرد، درعمليات مسلم ابن عقيل از ناحيه چشم زخمي شد و بعد از 2 ماه بستري شدن در بيمارستان معيري تهران، بهبود يافت. اوبعد از بهبودي باز هم به جبهه برگشت تادر عمليات والفجر 4 شرکت کند.
32 ماه از حضورتاثيرگذار محمدجواد در جبهه هاي حق عليه باطل ميگذشت که فرماندهان به او پيشنهاد کردند در لشکر27محمدرسولالله(ص) خدمت کند، او بنابه وظيفه شرعي که براي خودش قائل بود به اين لشکر پيوست وفرماندهي يکي از تيپ هاي آن رابه عهده گرفت. بعد از آن او براي شناسائي منطقه عملياتي خيبر، همراه با چند نفراز همرزمانش در جزاير مجنون به ماموريتي رفت که در اين ماموريت به شهادت مي رسد.