فلسفه مهریه زن(پرسش و پاسخ)
پرسش:
فلسفه مهریه زن چیست و چرا اسلام شرط صحت عقد ازدواج را تعیین مهریه زن دانسته و این بار را بر دوش مرد گذاشته است؟
پاسخ:
مهریه در قرآن
قرآن کریم با لطایف و ظرایف بینظیری میفرماید: «و اتوا النساء صدقا تهن نحله» یعنی کابین زنان را که به خود آنها تعلق دارد، و عطیه و پیشکشی است از جانب شما به آنها (به خودشان) بدهید. (نساء-4) قرآن کریم در این جمله کوتاه به سه نکته اساسی اشاره کرده است: اولاً با نام صدقه (به ضم دال) یاد کرده است نه با نام «مهر». صدقه از ماده صدق است، و بدان جهت به مهر صداق یا صدقه گفته میشود که نشانه راستین بودن علاقه مرد است. دیگر اینکه با ملحق کردن ضمیر «هن» به این کلمه میخواهد بفرماید که مهریه به خود زن تعلق دارد نه به پدر و مادر. سوم اینکه با کلمه نحله کاملاً تصریح میکند که مهر زن هیچ عنوانی جز عنوان تقدیمی و پیشکشی و عطیه و هدیه ندارد.
فلسفه مهریه زن
پدید آمدن مهریه زن نتیجه تدبیر ماهرانهای است که در متن خلقت و آفرینش برای تعدیل روابط زن و مرد و پیوند آنها با یکدیگر به کار رفته است. مهر از آنجا پیدا شده که در متن خلقت نقش هر یک از زن و مرد در مسئله عشق مغایر نقش دیگری است. عرفا این قانون را به سراسر هستی سرایت میدهند و میگویند: قانون جذب و انجذاب و عشق بر سراسر موجودات و مخلوقات عالم حکومت میکند، با این خصوصیت که موجودات و مخلوقات از لحاظ اینکه هر موجودی وظیفه خاصی را باید ایفا کند متفاوتند. نوع احساسات زن و مرد نسبت به یکدیگر یک جور نیست. قانون خلقت، جمال و غرور و بینیازی را در جانب زن، و نیازمندی و طلب و عشق و ستایشگری را در جانب مرد قرار داده است. ضعف زن در مقابل نیرومندی بدنی به همین وسیله تعدیل شده است، و همین جهت موجب شده که همواره مرد از زن خواستگاری میکرده است. زن در مرد تأثیر فراوان داشته است. تأثیر زن در مرد از تأثیر مرد در زن بیشتر بوده است. مرد بسیاری از هنرنماییها و شجاعتها و دلاوریها و نبوغها و شخصیتهای خود را مدیون زن و خودداریهای ظریفانه زن است. مدیون حیا و عفاف زن است. مدیون شیرینفروشی زن است. زن همیشه مرد را میساخته و مرد اجتماع را. آنگاه که حیا و عفاف و خودداری زن از میان برود و زن بخواهد در نقش مرد ظاهر شود، اول به زن مهر باطله میخورد و بعد مرد مردانگی خود را فراموش میکند و سپس اجتماع منهدم میگردد. قرآن کریم مهر زن را به صورتی که عنوان شده ابداع و اختراع نکرد زیرا مهر به این صورت ابداع خلقت است و در متن تکوین و آفرینش موجودات نهاده شده است کاری که قرآن کرد این بود که مهر را به حالت فطری آن برگرداند. بنابراین مهر اختصاص به انسان ندارد و در همه جانداران آنجا که قانون دو جنسیتی حاکم است، با اینکه دو جنس به یکدیگر نیازمندند، جنس نر نیازمندتر آفریده شده، یعنی احساسات او نیازمندانهتر است، و همین جهت به نوبه خود سبب شده که جنس نر گامهایی را در طریق جلب رضایت جنس ماده بردارد و هم سبب شده که روابط دو جنس تعدیل شود و جنس نر از زور و قدرت خود سوء استفاده نکند، حالت فروتنی و خضوع به خود بگیرد. این امر منحصر به ازدواج و پیمان مشروع زناشویی هم نیست، بلکه آنجا که زن و مرد به صورت نامشروعی میخواهند از وجود یکدیگر لذت ببرند و به اصطلاح از عشق آزاد استفاده کنند، باز این مرد است که به زن هدیه میدهد. بنابراین مهر زن یکی از نمونههایی است که میرساند زن و مرد با استعدادهای نامتشابهی آفریده شدهاند و قانون خلقت از لحاظ حقوق فطری و طبیعی سندهای نامتشابهی به دست آنها داده است. اشتباه میکنند کسانی که میگویند مهر زن یعنی ثمن، یعنی بها، یعنی پول برای خرید. نه قرآن میگوید: این نحله و هدیه است همان طور که وقتی شما میخواهید کسی را راضی کنید به شکلی که نیاز شما را رفع کند، شما به او هدیه میدهید نه او به شما. بنابراین تعبیر قرآن صداق است. صداق یعنی اینکه مرد چیزی میدهد به علامت اینکه علاقه من علاقه راستین است، صادقانه است و دروغ نیست. برای شهوترانی نیست، برای همسری است. برای فریب دادن نیست و از روی حقیقت است.